22.7.14

«در افول تیراژ روزنامه‌ها اینترنت مقصر اصلی نیست»

یک گزارش تحقیقی تازه در آلمان در ارتباط با افول  تیراژ رسانه‌های چاپی می‌گوید که گسترش اینترنت نقش عمده در این افول ندارد. تحقیق ۱۳۰ صفحه‌ای که «سیر قهقرایی مطبوعات روزانه» نام دارد را تیمی به سرپرستی آندرئاس فوگل، پرفسور امور ارتباطات به سفارش بنیاد فریدریش ابرت انجام داده است. بنیاد فریدریش ابرت بزرگترین تینک تنک (اندیشکده) وابسته به حزب سوسیال دمکرات آلمان است.

گزارش می‌گوید که کاهش قدرت خرید مردم نقش عمده‌ای در افول یادشده دارد. علاوه بر این مطبوعاتی که عرضه می‌شوند تناسبی با تغییرات شگرف دهه‌های اخیر در ساختار خانواده‌ ندارند:
 «در حالی که در خانواده‌های چند نفری هر بخش از روزنامه‌های متعارف پاسخگوی نیازهای این یا آن فرد خانواده بود و آبونه آن را به صرفه می‌کرد، در خانواده‌های کوچک شده و عمدتا مجردی این امر موضوعیتی ندارد و بهایی که برای بخش عمده‌ای از صفحات روزنامه پرداخته می‌شود بی‌مورد تلقی می‌شود. این خطر که محتوای روزنامه با خواست شخصی خانواده‌های اتمیزه‌شده تطابق نداشته باشد به لحاظ آماری هم ابعاد قابل اعتنایی گرفته است که در داده‌های ناشران روزنامه‌ها و محققان مناسبات جامعه و مطبوعات به خوبی قابل رویت است».

گزارش سپس به افزایش جابه‌جایی جمعیت به دلایل کاری و شغلی اشاره می‌کند که جوانان مجرد سهم عمده را در آنها دارند و برای بخش بزرگی از آنها دشوار است که خرید و خواندن یک روزنامه را در روال عادی زندگی خود ادغام کنند. البته در میان این بخش‌ها لزوما قدرت خرید مشکل اصلی نیست، زیرا آنها به راحتی پول برای گوشی هوشمند هزینه می‌کنند. این گوشی البته در وجه عمده نه برای استفاده از رسانه‌ها که برای ارتباط با دوستان به صورت فردی یا در شبکه‌های اجتماعی است.

گزارش در ادامه سیر کاهنده تیراژ روزنامه‌ها از سال ۱۹۹۰ را علاوه بر دلایل یادشده به مسائل زیر هم برمی‌گرداند:
*کمتر یا غیرسیاسی‌شدن فضای جامعه و سرخوردگی از سیاست‌های مشابه‌شده احزاب
*پناه بردن به حوزه زندگی خصوصی و سر در لاک خود کردن،
*جهت‌گیری مصراف‌گرایانه جامعه که اولویت‌هایی غیر از روزنامه‌ها را وارد سبد کالای خانواده‌ها کرده،
*تغییر و تحولات در فضای رسانه‌ای که از جمله در شکل رواج تلویزیون‌های خصوصی و سرگرمی بیشتر برای اهالی تجلی پیدا کرده
*فردیت فزاینده در جامعه و متنوع‌شدن سبک‌های زندگی  
...

گزارش پاسخگویی به این شرایط جدید را در گرو متنوع‌کردن محصولات روزنامه‌ای و جهت‌مند کردن آن به سوی ارضای  نیازهای متنوع‌شده افراد جامعه می‌داند. بنا بر گزارش این تنوع در عرصه آنلاین هم قابل ارائه است، ولی آنلاین هم به نوبه خود محدودیت‌هایی دارد که می‌توانند به سود نشریات چاپی بهینه‌شده عمل کنند: همه قدرت خرید یا امکان عملی استفاده از تبلت در روز را ندارند و خواندن متن‌های بلند در تبلت یا اسمارت‌فوت هم آسان نیست. همین حالا هم آمارها نشان می‌دهند که تنها ۱۰ تا ۱۲ درصد مردم از آنلاین برای دسترسی و خواندن رسانه‌ها (نه اخبار جاری، بلکه تحلیل و تفسیر و یادداشت و آموزش و ...) استفاده می‌کنند.

یک نکته مهم در گزارش کیفیت گزارش‌ها و مطالب مطبوعات است. سرپرست تهیه گزارش در مصاحبه با یک نشریه آلمانی می‌گوید که آنچه که ما در عرصه آکادمیک به عنوان یک کار یا  گزارش خوب رسانه‌ای تلقی می‌کنیم و خود و همکاران را از بابت آنها می‌ستاییم، لزوما با خواست و پسند بخش‌های بزرگی از مخاطبان هماهنگ نیست. او می‌گوید که یک گزارش خوب پرفاکت و محتوا باید برای سلیقه مشتری امروزی بسته‌بندی شود، به نوعی با زندگی او پیوند پیدا کند یا دستکم این احساس را در او تحریک کند که با زندگی و مصالح و علائق او کاملا هم بی‌ارتباط  نیست.

21.7.14

چرا فلسطین را ترک می‌کنم

یورگ کنوخا*

پس از ۴سال اقامت در فلسطین من تصمیم‌ گرفته‌ام این منطقه را ترک کنم. راستش هیچگاه نتوانسته‌ام واقعا  با موقعیت و شرایط این منطقه که فرسنگ‌ها از وضعیت آلمان دور است کنار بیایم. ولی موقعیت‌هایی پیش می‌اید که وخامت شرایط انسان را به فلج و آچمزی کامل می‌کشاند. مثلا زمانی که زیر آوار تصاویر بی‌شمار کودکان کشته‌شده و مجروحی قرار می‌گیری که در روزنامه‌های محلی یا در فیس بوک انتشار پیدا می‌کنند. یا گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری اسرائیل از حملات به شهروندان عادی فلسطینی یا شرایط نکبت‌بار زندگی در غزه  را می‌خوانی.

صد البته در همین شرایط اسرائیلی‌ها هم با رنج و ترس از حمله روبرو بوده‌اند؛ نمونه‌اش قتل هولناک خانواده‌ای در شهرک ایتامار توسط دو جوان فلسطینی که به هیچ‌وجه نمی‌توان آن را توجیه کرد... با این همه عدم تناسب میان تهاجمات و تلفات و خسارات دو طرف سبب می‌شود که ماندن در مقام یک ناظر بی‌طرف به کاری هرکولس‌وار و ناشدنی بدل شود. به خصوص وقتی که در نوار غزه‌ هستی، این کار بیش از پیش دشوار می‌شود.

چند هفته‌ای پس از ورود من به رام‌الله در سال ۲۰۱۰ ماجرای حمله کماندوهای اسرائیلی به کشتی مرمره ترکیه پیش آمد که می‌خواست حصر غزه را بشکند و به آن منطقه کمک برساند، حمله‌ای که ۹ کشته بر جا گذاشت.

در اولین دیدارم از غزه مستقیما شاهد «حمله هدفمند» یک هلی‌کوپتر اسرائیلی به دو شبه نظامی فلسطینی در یک خیابان پررفت و آمد در این شهر بودم که هر دو در دم کشته شدند. اندکی پس از حمله بزرگ اسرائیل به غزه در نوامبر ۲۰۱۲ شخصا توانستم به غزه بروم و تصویری عینی از میزان خرابی‌ها به دست بیاورم.

اغلب در سفر به غزه شب را با همکارانم در هتل دیرا در نزدیکی ساحل مدیترانه می‌گذرانم. از دریچه‌های همین هتل بود که اخیرا روزنامه‌نگاران بین‌المللی شاهد حمله‌ای بودند که جان ۴ کودک فلسطینی که مشغول فوتبال بازی بودند را گرفت و خود اسرائیلی‌ها هم آن را تراژیک توصیف کردند. یکی از خبرنگارانی که این واقعه را گزارش کرده به این دلیل که در توان او به رعایت«‌بی‌طرفی و عینیت» شک و تردید پیدا شده از کار این در این منطقه کنار گذاشته شده

راستش ذهنم دائم در این فکر و ذکراست که من هم می‌توانستم یکی از ناظران آن واقعه باشم ولی آیا می‌توانستم کاملا بی‌طرف بمانم.

... اصلا جای بحث نیست که موشک‌های حماس یا جهاد اسلامی با هدف آسیب‌زدن و کشتن شهروندان عادی اسرائیل شلیک می‌شوند، گیرم که به هدف نمی‌خورند. اسرائیلی‌ها اما کشته‌شدن شهروندان عادی فلسطینی‌ را بخشی از عوارض ناخواسته و جنبی جنگ معرفی می‌کنند. با این همه میان موازین و مدعاهای اخلاقی یک کشور که خود را به لحاظ ارزشی بخشی از مجموعه غرب می‌داند و یک سازمان تروریستی باید تفاوت‌هایی باشد.

من خود چندین بار شاهد وضعیت نامساعد روستاهای اسرائیلی مانند سدروت در مرز غزه و فشارهای روانی ناشی از زندگی‌کردن زیر ترس و نگرانی از حملات موشکی حماس و ... به خصوص برای کودکان بوده‌ام. ولی این رنج در غزه چندین و چند بار بیشتر است، زیرا در آنجا نه امکانی برای فرار است، نه سیستم‌های هشداردهنده نصب شده‌، نه سامانه پیشرفته دفاع ضدموشکی موجود است و نه پناهگاهی که بتوان در آن در برابر حملات ماوا گرفت.

اقدام نظامی کنونی اسرائیل در غزه پس از قتل سه جوان یهودی که یادآور مجازات جمعی است من را به این سوال رهنمون شده که به عنوان یک خارجی چگونه می‌توانم زندگی ساده خود را در رام‌الله با وضعیت موجود مناطق فلسطینی هماهنگ کنم. پاسخم حالا این است که این کار تقریبا برایم ناممکن شده است. پس از ۴ سال اقامت در فلسطین حالا به این نظر رسیده‌ام که به رغم دلتنگ‌شدنم برای این منطقه و مردمانش بهتر است که آنجا را ترک کنم. ماندن یعنی رنج‌ها را دیدن و کاری از دستت برنیامدن. قبل از این که این تناقض درونی مرا به یک فرد بی‌تفاوت و کنارآمده با شرایط سوق دهد بهتر است  که بروم...

*یورگ کنوخا، مدیر برنامه‌ریزی بنیاد آدن‌آوئر در فلسطین است. بنیاد آدن‌آوئر مهمترین تینک تانک حزب حاکم دمکرات مسیحی آلمان است با شعب متعددی در کشورهای جهان و از جمله در فلسطین که برای موضع‌گیری و تدوین سیاست خارجی حزب تحلیل و گزارش تهیه می‌کند و ... خانم مرکل، رهبر حزب دمکرات مسیحی اقدام نظامی اسرائیل را دفاع از خود و قابل فهم توصیف کرده است.

14.7.14

اسرائیل و مشکل استراتژی خروج • چند نکته در باره جنگ اسرائیل و حماس

* ربودن و کشتن جنایتکارانه سه نوجوان اسرائیلی دستاویز مناسبی بود برای دولت اسرائیل که وارد اقدام علیه حماس شود و غیرمستقیم دولت وحدت ملی فلسطینی‌ها را هم نشانه رود.

برای اسرائیل که با توجه به ترکیب دولتش صلح نسبتا عادلانه با فلسطینی‌ها کوچکترین اولویتی ندارد تشکیل دولتی از ساف و حماس، حتی اگر این دولت هیچ‌ عضوی از حماس درش نباشد و عملا هم به مسئولانه‌تر شدن مواضع حماس کمک کند رویدادی ناخوشایند بوده که باید متوقف و نابود شود. با توجه به موضع غیرمنفی اروپا و آمریکا نسبت به دولت وحدت ملی فلسطینی‌ها اسرائیل این بیم را داشته و دارد که مواضع منطقی کل فلسطینی‌ها در قالب این دولت عملا فشار بین‌المللی را بر دولت تل‌آویو افزایش دهد و امتناع آن از به نتیجه‌رسیدن مذاکرات صلح را ناموجه‌تر و دشوارتر کند.

* گرچه حماس در سال‌های گذشته از اقدام‌های مشابه  در ربودن و قتل اسرائیلی‌ها بری نبوده است، ولی طرفه این که این بار همچنان دولت اسرائیل در اثبات ادعای خود که حماس نقشی در ربودن سه نوجوان اسزائیلی داشته بدهکارمانده است. ارتش اسرائیل شمار زیادی فلسطینی را دستگیر کرده، ولی دو نفری که نقش اصلی دراین ربودن و قتل داشته‌اند همچنان متواری‌اند.

* موشک‌پرانی گروه‌های افراطی در غزه که به موازات تشدید عملیات اسرائیل در ساحل غربی علیه فعالان حماس خود حماس هم  بیش از پیش به آن پیوست محکوم است، ولی علت ماجرا نیست، بلکه کم و بیش معلول سیاستی است که حتی با جناح غیرتندرو فلسطینی‌ها هم حاضر به مصالحه و دستیابی به صلح نیست و خود زمینه‌ساز بروز افراطی‌گری و رادیکالیسم است. با این همه سوداگری حماس با موشک‌پرانی برای قدرت‌نمایی در برابر مردم خویش و افزایش وجهه خود نسبت به تشکیلات خودمختار فلسطین از رهگذر نمایش سرسختی در برابر اسرائیل هم بیش از آن غیرمسئولانه و غیرانسانی است که نادیده گرفته شود.

* مشکل اسرائیل در عملیاتی که شروع کرده و به خصوص تعللش در عملیات زمینی این است که استراتژی خروج آسانی وجود ندارد. نوار غزه را دوباره به طور کامل اشغال‌کردن گرچه آرزوی بخشی از دولت اسرائیل است ولی هزینه‌اش بیشتر از آن است که به انجامش بیارزد. به دست‌گرفتن مستقیم  امور روزمره یک میلیون و اندی فلسطینی کاری است سخت، به خصوص که این جمعیت پیوسته در چهره تو اشغالگر میهن خویش را بیابند.

فکری هم در دولت اسرائیل وجود دارد که کل حماس و ساختارهایش در نوار غزه نابود شود، فعالان آن دستگیر شوند و زمام امور این منطقه هم به دست محمود عباس و تشکیلات خودمختار سپرده شود. منتهی همین حالا هم وجهه محمود عباس از بابت عملیات اسرائیلی‌ها بیش ازپیش صدمه دیده است، به خصوص که پلیس تشکیلات خودمختار در دستگیرهای گسترده بعد از ربوده‌شدن سه جوان اسرائیلی همکاری تنگاتنگی با ارتش اسرائیل داشت. تازه‌ترین نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که محبوبیت محمود عباس که بعد از شکست صلح با اسرائیلی‌ها کاهش یافته حالا پس از تحولات اخیر به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است.

فکر دیگری هم در دولت اسرائیل معطوف به آن است که عملیات تا گردن نهادن جهان به غیرنظامی‌کردن منطقه غزه ادامه یابد که این هم با توجه به تجارب گذشته اگر روی کاغذ ثبت شود در عمل پیش نمی‌رود، چون ریشه ماجرا (لاینحل ماندن مسئله فلسطین) را دور می‌زند. بروز مجدد رادیکالیسم و دستیابی دوباره به سلاح به آن چه که روی کاغذ آمده اعتنایی ندارد.

* برای اسرائیل ادامه نامحدود عملیات در غزه هم آسان نیست. در حال حاضر این عملیات روزانه ۲۰۰ میلیون دلار آب می‌خورد که گرانترین هزینه در تاریخ نظامی اسرائیل است. در جنگ با حزب‌الله در سال ۲۰۰۶ هزینه روزانه اسرائیل ۱۵۰ میلیون دلار بود.تاثیرات منفی و عمومی جنگ بر کل اقتصاد اسرائیل را هم باید به ۲۰۰ میلیون دلار افزود.

* گرچه بر خلاف جنگ‌های پیشین میانجیگرانی که حرفشان برد داشته باشد و هر دو طرف به آنها اعتنا کنند کمتر موجودند ( آمریکا و مصر و قطر و ترکیه و ... هر کدام به نوعی در میانجیگری با مشکل مواجه‌اند. اروپایی‌ها هنوز شانس بیشتری دارند) ولی آتش بس ناممکن نیست. آزادی شمار زیادی فلسطینی‌های دستگیرشده در ماجرای قتل سه جوان اسرائیلی و کاهش محاصره نوار غزه برای اسرائیلی‌ها زیاد سخت نیست. مقیدکردن حماس به قطع موشک‌پرانی نیز.

* منتهی سود و مصلحت واقعی اسرائیل در این است که حماس به جزیی از سیاست عمومی و مسئولانه فلسطینی‌ها بدل شود و مسئله صلح با فلسطینی‌ها هم جدی دنبال شود. حماس با رد موجودیت اسرائیل راه به جایی نبرده است و شرکتش در دولت وحدت ملی عملا نفی تلویحی و درست این موضع بوده است. از سوی دیگر، طرد و نفی حماس هم تا کنون برای اسرائیل جواب نداده است. متحدان اسرائیل در غرب اخیرا کم و بیش به این درک رسیده‌اند، ولی دولت کنونی اسرائیل بعید است که برسد. آتش‌بس در چنین شرایطی البته مطلوب است، ولی فاقد چشم‌انداز می‌ماند.


* یک نکته در حاشیه و  قابل اشاره هم این است که برخی از سیاستمدران اسرائیل همزمانی جنگ در غزه و کارکرد بسیار‌ مثبت‌تر سپر «گنبد آهنین» در محافظت اسرائیل از اصابت موشک‌های حماس با مذاکرات نهایی اتمی ایران و ۵+۱ را محملی یافته‌اند برای تاکید بر این که نباید به ایران هیچ‌گونه امتیازی در زمینه غنی‌سازی داده شود، به‌خصوص که ضعفی که تا کنون نقشی اصلی در عدم اقدام نظامی یک جانبه اسرائیل علیه ایران بازی می‌کرده ( نبود یک سپر دفاع ضد موشکی مطمئن بر سر اسرائیل) حالا دیگر رفع شده که نشانه آن همین بی‌اثرشدن موشک‌پرانی حماس است.

پیام تهدید‌امیز تل‌اویو حالا بیش از پیش صراحت یافته است: در مذاکرات باید بیش از پیش به مواضع ما توجه شود، وگرنه به توافقات به دست‌آمده‌ای که با این مواضع هماهنگی نداشته باشد پایبند نخواهیم بود و اقدام یک جانبه هم بیش از پیش مطرح و ممکن است.