8.3.17

روز جهانی زن می‌رفت فراموش شود که ...

گرچه برگزاری روزی به نام روز زن سال ۱۹۱۰ در کنفرانس بین‌المللی زنان سوسیالیست با پیشنهاد کلارا ستکین، فعال سیاسی و مدافع حقوق زنان در آلمان، و در ارتباط با ایده‌ای از زنان آمریکا جا افتاد، ولی روز معینی برای آن تعیین نشد. هدف هم از برگزاری این روز عمدتا دستیابی به حق رای برای زنان بود.

از سال ۱۹۱۱ تا سال ۱۹۱۷ روز زن در روزهای مختلفی از سال (عمدتا در مارس و مه) برگزار شد. جنگ جهانی اول که تمام شد، به خصوص با تحقق حق رای زنان در شماری از کشورهای غربی روز زن هم به نظر می‌آمد که فلسفه وجودی خود را از دست داده باشد.
ولی ۸ مارس ۱۹۱۷، یعنی صد سال پیش در چنین روزی قیام زنان روسیه (از کارگران زن در نساجی‌ها تا مادران و زنان سربازان حاضر در جنگ جهانی اول و نیز برای اولین بار زنان دهقان) کلید آغاز انقلاب فوریه را زد که دومان خاندان تزار را در هم پیچید. سه سال بعد، در دومین کنفرانس بین‌المللی زنان کمونیست در مسکو، به روایتی با پیشنهاد هیات بلغاری برای گرامی‌داشت جرئت و برآمد زنان روسیه در ۸ مارس ۱۹۱۷ و به روایتی به پیشنهاد لنین این روز به عنوان روز جهانی زن تثبیت شد.

منتهی در زمان شوروی با توجه به اولویت‌بخشیدن به انقلاب اکتبر و به حاشیه‌راندن انقلاب فوریه ۱۹۱۷ کمتر به پس زمینه این روز اشاره می‌شد، و هنوز هم، نه در روسیه که در جهان هم.

انقلاب فوریه و تصادم با انقلاب اکتبر

القصه روز جهانی زن امسال با صدمین سالگرد انگیزه تعیین این روز، یعنی ۸ مارس ۱۹۱۷ که زنان روسیه پیشگام انقلاب فوریه این کشور شدند همزمان شده است.

آن انقلاب به حاکمیت دوگانه‌ای راه برد که یکی برآمده از مجلس نیمه انتخابی دوران تزار در مسکو بود و یکی هم قدرت خود را از شوراهای کارگران و سربازان و ... در پتروگراد می‌گرفت که کمونیست‌ها هدایت آنها را در دست  داشتند و در واقع هیچ‌کدام از قدرت‌های دوگانه هم مشروعیت انتخاباتی نداشتند.

تا آنجا به رویکردها برمی‌گشت، دولت موقت مسکو (عمدتا سوسیال‌دمکرات) گام‌های اساسی خود، از جمله برساختن نهادهای دولتی دمکراتیک، انقلاب ارضی، تعیین حقوق اقلیت‌ها در حواشی روسیه و ... را همه و همه به مجلس موسسانی واگذار کرده بود که تشکیل آن دائم به دلیل جنگ عقب می‌افتاد. این دولت عزمی هم برای پایان حضور روسیه در جنگ جهانی اول که در میان مردم نامحبوب بود نداشت و در سر و سامان دادن به اقتصاد روسیه هم ناتوان ماند که البته کوتاه‌بودن زمان هم مزید بر علت بود.
در چنین شرایطی کارگران اعتصابی روز به روز از جمله با تشویق و همراهی کمونیست‌ها رادیکالیزه‌تر شدند، سربازان از جبهه‌ها فرار بیشتری را رقم زدند و علیه فرماندهان خود ایستادند و ...در مجموع تمایل به برون‌آمدن یک «دست قوی و آهنین» در جامعه که هم به خواست‌های قسما رادیکال‌شده عمومی پاسخ دهد و هم به هرج‌و مرج پایان بخشد رو به افزایش گذاشت

در مجموع، دولت موقت منشویک‌ها (سوسیال‌دمکرات‌ها) به رهبری کرنسکی در مسکو با آگاهی به عدم مشروعیت انتخاباتی خود، با نگرانی و تعلل در همراه‌شدن با شعارهای رادیکال و با اختلافات درونی خود در عین حال،  اراده‌ای قسما معطوف به تمهیدات دمکراتیک برای سازمان‌دهی امور را  دنبال می‌کرد. در چنین شرایطی کمونیست‌ها با اراده‌ای معطوف به قدرت که لنین به نمایش گذاشت و در متن آن کاربرد خشونت را هم ممکن می‌دانست توانستند با شعارهای رادیکالی مثل حاکمیت کارگران بر کارخانه‌ها، اصلاحات ارضی و سلب مالکیت از بزرگ‌مالکان، پایان حضور روسیه در جنگ، تعیین حق  سرنوشت برای مردم حواشی روسیه قدرت را در خیابان از آن خود کنند و بر انقلاب دمکراتیک فوریه نقطه پایان بگذارند و روسیه را در مسیر «کمونیسم» بیاندازند، با همه پست و بلند آن و جنایات‌ها و پیشرفت‌ها و عقب‌گشتی‌هایی که برای جامعه روسیه و حواشی آن رقم خورد.

اولین زن وزیر در جهان و عزل محترمانه او

اولین کابینه کمونیست‌ها برای اولین بار در جهان یک وزیر زن داشت. الکساندرا کولنتای، به نماد مبارزه برای حقوق زنان در دوران کمونیست‌ها بدل شد و بعضا ایده‌های رادیکالی را طرح و تبلیغ کرد که هنوز هم قسما غیرمتعارف به شمار می‌آیند. اما با تلاش او و همفکران زن و مرد در حقوق مربوط به  ازدواج و طلاق مساوی شدند، حق سقط جنین به رسمیت شناخته شد، شبکه کودکستان‌ها به شدت گسترش یافت و ... قانون حمایت از مادران و کودکان و حق حضانت برای زنان به تصویب رسید و تمهیداتی برای امکان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان و  ورود زنان به مدارج عالی قدرت چیده شد.  

بخشی از این حقوق با سطح رشد جامعه روسیه تطابق نداشت، به گونه‌ای که خود کولنتای محترمانه از کار برکنار شد و به عنوان سفیر به بیرون از روسیه فرستاده شد. دو دهه بعد هم استالین بخشی از حقوقی را که با تلاش کولنتای تصویب شده بود از زنان پس گرفت، از جمله طلاق را سفت وسخت کرد، بر سقط جنین مهر ممنوعیت زد و هم‌جنس‌گرایی هم قدغن شد. و طرفه این که تبعیدها و جنایات دوران استالین که زنان را نیز شامل شد  ناخواسته در کنده‌شدن آنها از محیط‌های سنتی روستایی و پرتاب‌شدن به موقعیت‌های متناقض (سرکوب و در عین حال دفاع از حق خود در محیط زندان و تبعیدگاه) نقشی مثبت در برآمد زنان بازی کرد. (در این باره بیشتر خواهم نوشت.

القصه، به رغم پیشگامی حقوقی و بعضا عملی شوروی پس از انقلاب اکتبر در زمینه تامین حقوق زنان، به دلیل نبود ترتبت و آموزش‌های دمکراتیک لازم به زنان و مردان و برهم‌نخوردن مناسبات حقیقی قدرت در عرصه جامعه و خانواده هنوز هم درک و دریافت‌های سنتی در مورد خانواده و نقش زن در روسیه پرفدرت است و افزایش نفوذ کلیسای ارتدکس در همدستی با کرملین نیز این روند را تقویت می‌کند.

در مورد خود انقلاب فوریه و ا کتبر و نقش آنها در تاریخ روسیه هم همچنان اختلاف و تناقض برقرار است. دو سه سال اول پس از فروپاشی شوروی کتاب‌های درسی را طوری تنظیم کردند که انقلاب فوریه و ارزش‌های دمکراتیک آن بر انقلاب اکتبر ارجحیت داشته باشد. حالا اما در دوران حاکمیت پوتین، مسئله اساسی تاکید روی قدرت و ابهت دولت مرکزی است که در نگاه رسمی در هر دو انقلاب تضعیف شد و البته «کمونیست‌ها توانستند دوباره آنها را احیا کنند.» این روایتی است که این روزها در سطح رسمی تبلیغ می‌شود.با این همه در مورد رویکرد نسبت به انقلاب اکتبر که ۷ ماه دیگر صدسالگی آن فرا می‌رسد و ارزش‌گذاری این انقلاب و طبیعتا، انقلاب فوریه که صد سال پیش در روزی چون امروز شروع شد، در پروسه تاریخ روسیه اختلاف و کشمکش داغی جریان دارد. در طول سال در این باره بیشتر خواهم  نوشت.


هر چه که هست در روسیه و شماری از کشورهای اروپای شرقی سابق ۸ مارس روز تعطیل رسمی است، بدون آن که لزوما زنان حقوقی که در بخشی از کشورهای غربی متحقق شده است یا قبلا خود در بخشی از  بلوک شرق به طور بورکراتیک و فرمان از بالا به  آنها دست یافته بودند را  دارا باشند و  یا سهمی در خور در معادلات و تحرکات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پیدا کنند. این که در غرب هم دستاوردهای حقوق زنان در معرض تهاجم راست پوپولیست قرار گرفته تبعا اثر مثبتی بر پیشرفت حقوق زنان در کل اروپا و روسیه نمی‌گذارد ...