پختگی پیری؟
هنری کیسینجر، وزیر خارجه و مشاور سابق امنیت ملی آمریکا به دون خوان دیپلماسی معروف است. اقدامات و کارنامه او کم جنجال و انتقاد
برنیانگیخته است. زمانی باورش این بود که قدرت بزرگترین و بهترین وسیله تشدید شور
جنسی است! حالا اما نظرات نسبتا متفاوتتری دارد.
ویلی برانت زمانی گفته بود که هر چه پیرتر میشوم بیشتر به باورهای چپ برمیگردم
و نسبت به ناعادلانهبودن نظم کنونی جهان حساس میشوم. کیسینجر البته به چپ
نچرخیده، چون اصولا از این نحله نبوده است، ولی سر پیری ظاهرا تامل و میانهروی و
جامعنگری بیشتری در فکر و ایدههای او دیده میشود. این تغییرات از جمله در نگاه
او به نظم جهانی که روزگاری خود از معماران آن بوده برجسته شده است، در کتابی که
به تازگی منتشر کرده با نام «نظم جهانی» (World order). ترجمه کتاب اخیرا به آلمانی هم به
بازار آمده با عنوان Weltordnung
افزایش کانونهای جنگ و ترور، مشکلات دوران انتقالی در بسیاری از کشورها از
سوریه و مصر گرفته تا افغانستان و لیبی، فروپاشی ساختارهای دولتی در شماری از
کشورهای و بروز هرج و مرجی که به مرزهای آنها خلاصه نمیشود، خطر بروز جنگ سردی
مجدد که در اوکراین نشانههایش دیده میشود، گسترش کمسابقه اپیدمیها، جنگ سایبری،
افزایش جنگهای نامتقارن و معلومنبودن شعاع حضور و عمل دشمن، بحرانهای مالی و
اقتصادی و ... همه و همه نشاندهنده آن هستند که نظم جهانی بعد از جنگ جهانی دوم که با فروپاشی شوروی از بین رفت هنوز جایگزینی
پیدا نکرده و این نظم همچنان چارچوبهای سیال و لرزانی دارد. عمده تلاشهای قدرتهای
بینالمللی و اندیشکدههای نزدیک به آنها هم در «مدیریت بحرانها»، مهار ضررها و کسب بیشترین
سود از آنها خلاصه میشود و نه ترسیم و تدوین چشماندازهایی برای یک نظم باثبات و
کم و بیش عادلانه.
حرف کسینجر، معمار برقراری رابطه آمریکا و چین، از طراحان کودتاهای دهه هفتاد
در آمریکای لاتین و ... و پایاندهنده به جنگ ویتنام حالا این است که آمریکا باید
کمی تواضع پیشه کند و تصور خارقالعادهای از قدرت خویش نداشته باشد: «آمریکا باید
یاد بگیرد که تنها به دنبال اهداف خود نباشد، بلکه خواست و اراده سایر جوامع نیز
توجه داشته باشد و آنها را نیز درک کند».
کیسینجر که همزمان دولت متبوعش را برای پاسداری و گسترش «آزادی و دموکراسی» و «حفظ
نظم بینالمللی» به فروریختن بمب بر سر کامبوج رهنمود میداد و در گوشه دیگری خود
به مذاکرات صلح با ویتنامیها مشغول بود، حالا میگوید که باید نظام بینالمللی عادلانهتری
ساخت. به باور او آمریکا دیگر به تنهایی قادر به ایجاد نظمی باثبات برای جهان نیست
و به متحدان مختلفی نیاز دارد: «من به واژههای ایمانول کانت باور دارم: جهان
زمانی نظم خود را پیدا خواهد کرد، یا در اثر عقلانیت و دوراندیشی انسان یا در اثر تجربه ناشی از هرج و مرج».
او مبنای نظم جدید جهانی را هم کماکان پرنسیپهای صلح وستفالی (۱۶۴۸) ٰیعنی
برابرحقوقی کشورها و و برقراری «توازن قوا» میداند.
کیسینجر به بحثها و شعارهای رایج این روزها که روسیه را دوباره در مقام شیطان
و اهریمن مینشانند و برای آن نقشی حاشیهای در نظم بینالمللی قائل میشوند چندان
باور ندارد و معتقد است که روسیه یکی از ستونهای نظم بینالمللی جدید و توازن قوا
در درون آن است:
«پوتین را باید بیشتر با پطر کبیر مقایسه کرد تا با هیتلر. من فکر نمیکنم که
او در فکر تسلط بر اروپا یا کل جهان باشد. اقداماتی که او در حال حاضر انجام میدهد
واکنش نامتناسب و افراطی است به خطری که متوجه امنیت روسیه میبیند.»
او «تلاشهای ایران برای دستیابی به سلاح اتمی» را نیز آلترناتیوی افراطی در برابر نظمی میداند که عمدتا بر راهبردهای غرب شکل گرفته بوده و جمهوری اسلامی خود را با آن سازگار نمیبیند.
او «تلاشهای ایران برای دستیابی به سلاح اتمی» را نیز آلترناتیوی افراطی در برابر نظمی میداند که عمدتا بر راهبردهای غرب شکل گرفته بوده و جمهوری اسلامی خود را با آن سازگار نمیبیند.
کسینجر برای اروپا در راهبری نظم جهانی جدید به ویژه به خاطر اختلافات درونی
آن نقش فائقی قائل نمیشود. مینویسد که اروپا میخواهد از گذشته خود (دولت-ملتهای در حال جنگ) دور
شود، ولی طرح جامعی برای آیندهاش ندارد، که از جمله در پیش و پس رفتنهای اتحادیه
اروپا بارز است. او ولی معتقد است که چین نقشی عمده در این نظم بازی خواهد کرد.
ولی به این ترتیب، یعنی با میدانداری کشورهایی در نظم جدید که به جهان آزاد تعلق ندارند، مسئله گسترش آزادی و دموکراسی در جهان که غرب دستکم در حرف از معیارهای نظم جهانی مورد نظر خود میدانسته چه خواهد شد. پاسخ کیسینجر این است: «آمریکا
همچنان باید مشعلدار آزادی باقی بماند، ولی بیشتر به عنوان یک ابرقدرت روشنگر که رفتاری از سر ملاحظه و احترام با بقیه جهان خواهد داشت. ما باید از نظم نوین
جهانی مدلی بسازیم که اغلب جوامع جهان آن را به اندازه کافی عادلانه ببیند و به
فکر نیافتند که کل این نظم را اسقاط کنند».
کتاب «نظم جهانی» البته حاوی رهنمودهای و راهکارهای مشخصی برای ایجاد این نظم
نیست، ولی بیش از همه بازتابدهنده تغییر و تحول در نگاه کسی است که زمانی از معماران
نظم جهان بود و قدرت سخت و محوریت تام و تمام منافع خودی هم مولفه اصلی آن را شکل
میداد.
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه