او مرد عرصه دیگری بود
«من از قدیم همیشه از گرفتن کارهای
پرمسئولیت (در حزب) پرهیز داشتم. بارها استعفا دادهام و پیشنهاد کردهام که در
گوشهای یک کار فرهنگی به من بدهند. کار من تحقیق و نویسندگی است، اما همیشه با
اصرار کارهایی را به گردن من گذاشتهاند. من خودم میدانم و هر کس دیگری هم که به
من نگاه کند میفهمد که من تاب تحمل کوچکترین تغییر در شرایط زندگیام و کوچکترین
فشار و اذیت و مخصوصا توهین را ندارم، تا چه رسد به شکنجه... یک رفیقی در مسکو
داشتیم، از همین مهاجران تودهای که میگفت: «من در عمرم یک اشتباه اساسی کردم که
جای ر را با ب عوضی گرفتم. فکر میکردم رزمی هستم، ولی بعداً فهمیدم که نهخیر،
بزمی بودهام! حالا البته من بزمی نیستم، اما بهتر بود که یک کار فرهنگی در گوشهای
به من میدادند.»
این شاهبیت
نظر کسی است که به رغم استعدادهایش در زمینههای فرهنگی شخصیتی داشت که کمتر به کار
سیاسی پرهزینه در ایران میخورد. سرخوردن او به وادی سیاست اما ماند و ماند تا
زمانی که پا در زندان جمهوری اسلامی گذاشت. او نزدیک به ۵ دهه فعالیت سیاسی با خوب
و بد حزب متبوعش راه آمد، اینجا و آنجا توجیهگر تئوریک مشی بعضاً پرآسیب و بیچشمانداز
آن شد و بدینگونه شاید استعدادی شگرف که میتوانست کارهای تالیفی و تحقیقی جاندار
بیشتری در زمینه فرهنگی انجام دهد کم و بیش به هدر رفت.
بهخصوص
شراکت در درگیریها و باندبازیهای حزبی او را از ذهن و منش فرهنگگرایش اینجا و
آنجا پرت انداخت. مصلحتهای زندگی در خارج نیز سبب شد که جانب نگاهها و سیاستهایی
را بگیرد که با آزادمنشی در زمینه فرهنگی کمترین قرابت را داشت، از جمله در مناقشه
میان نورالدین کیانوری و ایرج اسکندری بر سر خط مشی در قبال انقلاب ایران. جای
طبری به لحاظ ذهنیت و منش فرهنگی و آکادمیکش دستکم در کنار مشی نسبتا آزادیخواهتر
اسکندری بود و نه در جنب و هواداری از دیدگاههای کیانوری.
طبری پس از ۳۰سال مهاجرت با بازگشت
به ایران گویی که عمر دوبارهای یافته و همه آن تجارب تلخ مهاجرت دیرپا و عصبسوز
انگیزه محکمی است که تا آخر در ایران
بماند و به ویژه در پیرانهسری آوارگی تازهای را تجربه نکند: « تهرانی که پس از
سی سال و در سال ۱۳۵۷ به هنگام بازگشت دیدم تهران سال ۱۳۲۷ نبود. .. به نظر من همه چیز غریبه بود و روح میبایست تقلایی به کار بَرَد تا
خود را با این محیط آشفته، با این آمیزه
مدرنیسم امریکایی و خودسازی پوچ شرقی جور کند. ولی احساس من این بود که
به سنگر تاریخی خود برگشتهام. به قول گوته:
"اینجا
من انسانم، و باید در اینجا زیست کنم". بدون نوعی سرگیجه برای وطن، عزمم از همان آغاز جزم بود که آزمون مهاجرت تکرارپذیر
نیست... درود بر تو ای دماوند! هنوز آنجا با تاج سپید خود ایستادهای!.. در آنسو
که خزر میخروشد و در اینسو که کویر شنگرفی خفته است. اینک من، فرزندی که با
موی سیاه و دلی از امیدهای سپید رفتم، و اینک با موی
سپید و دلی
از غمها سیاه باز آمدم. با او آن چه میخواهی بکن که اینک بار دیگر به عتبه بوسی ِ بارگاه ِ جاویدانت آمده است ...»
طبری البته در خارج زندگی را
به بطالت نگذارنده بود و در همان آکادمیهای ولو ایدئولوژیک از مطالعه و تحقیق
بازنایستاده بود. به ویژه آشنایی و تسلطش به زبانهای مختلف، از جمله زبان پهلوی
نتیجه همین دوران بود. آثاری که پدید آورده گرچه با رگههای سیاسی غلیظ و «نبرد حق
و باطل» و «نور و ظلمتگونه» در آمیخته ولی کم و بیش از عشقش به زبان پارسی و
فرهنگ ایران حکایت دارند، از جمله کتاب « برخی بررسیها در باره جهانبینیها و
بینشهای اجتماعی در ایران».
کارهای طبری
در حوزه زبان فارسی نیز کم نیستند، ولو که با همه آنها نتوان موافق بود:
• تاثیرات
زبان عربی در پیدایش زبان دری و شعر عروضی فارسی
• مشکلات
کنونی زبان فارسی و راه های حل آن ها
• مساله ی
خط
• چهره های
فولکلوریک در قصه ها و مثل های ایرانی
• ترانه های
عامیانه و برخی مختصات فنی و هنری آن ها
طبری در واژهسازی
هم دستی نسبتاً توانا داشت:
«خود
اينجانب طي چهل سال اخير واژههاي بسياري ساختهام كه اكنون در فارسي چنان متداول است كه كسي از نخستين آورندهاش خبري ندارد،
مانند: دستاورد و پيگير و پنهانكاري و يا
مصدر قياسي رزميدن (براي MILITANT فرانسه، در فارسي مصادر تركيبي«رزم- آزمودن» و «رزم جستن»، «رزم راندن» و
غيره بود، ولي «رزميدن» نبوده است). ولي واژهها
و تركيباتي نيز بود كه رخنهاي در زبان نيافت، مانند: برون
رفت... و يا ادامهكاري، كه امروز بيشتر «تداوم» به كار ميبرند و بسياري،
بسياري نمونههاي ديگر...»
درگیرشدن طبری در کارزار سیاست و
جد و جهد در کنار حزب توده ایران اگر در سالهای قبل و پس از ۱۳۲۰ با توجه به
این گرایش عمومی در میان روشنفکران قابل فهم باشد، ولی او بسان مسکوبها، مهرداد
بهارها، غلامحسین صدری افشارها، پرویز شهریاریها و ... این امکان را داشت که دیرتر به سود گستره
فرهنگ بر این عرصه تمرکز کند و ارزش آن را کمتر از گستره سیاسی نگیرد.
هرچه که بود
تصمیم شخصی طبری در تلفیق با مشی و سیاست گهگاه کژوکوله حزب متبوعش و به ویژه تمایلات
سرکوبگرانه حکومتی برآمده از انقلاب که در زدن مخالفانش به کمتر از خرد و خوارکردن
شخصیت انسانی ودرهمشکستن اراده و توازن روانی آنها رضایت نمیداد، سرنوشتی را
برای "عتبه بوس بارگاه ایران" رقم زد مالامال از تراژدی و اندوه که
همچون زهر جان و باغ امید
او را خشکاند.
امروز، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۳، بیست و پنجمین سالگرد خاموشی احسان طبری است.
امروز، ۹ اردیبهشت ۱۳۹۳، بیست و پنجمین سالگرد خاموشی احسان طبری است.
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه