22.4.14

آلمان و صد و پنجاه سالگی ماکس وبر


روز ۲۱ آوریل (اول اردیبهشت)، صد و پنجاهمین سالگرد تولد ماکس وبر، جامعه‌شناس، حقوقدان و اقتصاددان  معروف آلمانی بود که در گسترش معنایی مفاهیمی مانند کاریسما، بوروکراسی، حرفه و مسئولیت و ... نقشی کم‌نظیر داشت.

به همین مناسبت اوایل همین ماه یک سمینار دو روزه در دانشگاه هایدلبرگ برگزار شد با سخنرانی‌هایی تحت عناوینی همچون «تاملات علمی- تئوریک در باره هدفمندی و فرهنگ‌گرایی مفهوم سازی»، «نظریه وبر در زمینه تیپولوژی سیادت چه کمکی به سیادت‌ورزی ملی و بین‌المللی در دوران معاصر می‌کند»، «جامعه‌شناسی دینی وبر و بینادگرایی و سکولاریسم در زمانه ما»، «تحلیل‌های وبر در زمینه سرمایه‌داری چه کمکی به درک سرمایه‌داری مالی کنونی می‌کنند»، «از شیوه‌های زندگی مبتنی بر سنت و مذهب تا شیوه‌های مبتنی بر نرم‌ها و اقتدارهای جدید»، ... 

اگر در صدسالگی تولد ماکس وبر کسانی چون جرج لوکاچ و ریمون آرون در چنین سمیناری شرکت کردند، در سمینار امسال خبری از چهره‌هایی از این دست نبود که قسما به «بحران جامعه‌شناسی» یا به «پایان‌رسیدن دوران غول‌ها» و تخصصی‌تر‌شدن و در عین حال عمومی‌ترشدن تاملات و نظریه‌پردازی‌ها ربط داده شد.

دو بیوگرافی جامع با نکاتی تا کنون ناگفته در باره کارهای علمی و زندگی شخصی وبر هم امسال منتشر شده است. یکی را یورگن کاوبه، دبیر بخش علوم انسانی روزنامه فرانکفورتر آلگماینه  نوشته با عنوان «ماکس وبر، یک زندگی در تقاطع دوران‌ها» در ۵۰۰ صفحه، و دیگری را اریک کسلر، جامعه‌شناس، نوشته با عنوان «وبر پروسی، وبر اندیشمند و وبر عزیزکرده (بچه ننه؟)» در ۱۰۰۷ صفحه.
 
موفقیت تئوریک وبر، نظراتی از او که حالا دیگر مصداق ندارند، نگره‌های ژرف او در باره چالش‌ها و تناقضات همیشگی میان دولت دمکراتیک و اقتصاد بازار و خطراتی که لجام‌گسیختگی این  می‌تواند برای دمکراسی ایجاد کند،  آگاهی و ایستادگی وبر در دفاع از پایگاه و جایگاه طبقاتی خویش و در عین حال شکست‌ها و نامرادی‌های جسمی و عاطفی‌اش در زندگی (نه یک کتاب را کامل به پایان برد، به رغم ملی‌گرایی‌اش در شرایط جسمی مناسبی نبود و «حسرت» شرکت در جنگ جهانی اول به دلش ماند، بچه‌دار هم نشد، زندگی زناشویی‌اش هم پر از نوسان و تنش بود، ثروتی هم نیاندوخت و ... ) ملی‌گرایی بعضا افراطی و بیگانه‌ستیز او، تعصبات ملی او و حمایتش از جنگ جهانی اول و در عین حال چرخش چپ- لیبرالی‌اش در پایان زندگی از نکات برجسته دو کتاب هستند. 

سهم وبر در ایجاد حزب چپ‌- لیبرال دمکرات که کمکی به دمکراسی تازه‌ پاگرفته آلمان در سال ۱۹۲۰ باشد و شور او که در اولین انتخابات دمکراتیک شرکت کند و رای بدهد در کتاب کسلر جذاب و روشنگرند. وبر اما به لحاظ جسمی از رای‌دادن محروم می‌ماند و در همین انتخابات است که احزاب دمکراتیک نیز می‌بازند و اولین نشانه‌های قدرت‌گیری راست‌ افراطی در چشم‌انداز هویدا می‌شود.

هم کسلر و هم کاوبه در کتاب خود تاکید ویژه‌ای دارند روی ارزش کار همسر ماکس وبر، ماریانه وبر، که تازه پس از مرگ همسر ساعت‌ها و هفته‌ها و ماه‌ها پشت میز او نشست تا مجموع دست‌نوشته‌ها و مقالات و جستارهای اغلب ناتمام او را به صورت چند کتاب دربیاورد و معروفیتی پسامرگ را برای او تدارک کند. این در حالی بود که در دوران حیات وبر ماریانه کم رنج نکشید، چه به لحاظ معشوقه‌هایی که وبر داشت و چه به لحاظ بیماری و تشنجات عصبی گاه و بی‌گاه او.

با این  همه کسلر با اشاره به برخی مستندات می‌گوید که پشتوانه عاطفی وبر نه ماریانه وبر بود و نه معشوق‌های وبر مانند الزه یافه یا قبل از آن یک پیانیست سویسی، که ماریانه هم به تمایل وبر به آنها آگاه بود و تحمل می‌کرد. از نظر کسلر این مادر وبر بود که تا آخر او را پوشش عاطفی می‌داد و شاید تصادفی نبود که وبر ۵ ماه بعد از مرگ مادر دوام نیاورد.

در یکی دو دهه اخیر تلاش برای بازشناسی قرابت‌ها و نزدیکی‌های فکری و نظری وبر و مارکس در آلمان به نحوی محسوس افزایش یافته است. کتاب اعتناانگیز «مدرن‌سازی همچون انقلاب خاموش» از نقاط عطف این تلاش‌هاست. این کتاب را یان رمن، استاد دانشگاه‌های برلین و نیویورک و از نویسندگان نشریه آرگومنت نوشته و چند ماه پیش انتشار یافته.