جیمی اوباما!
از کسانی که قدرت آمریکا را در حال افول فزاینده میبینند که بگذریم، هستند
کسانی هم که همچنان قدرت را در عرض اندام نظامی، تعداد سرباز، به راهانداختن
گهگاهی جنگ و پیچ دادن گوش «متمردان» میدانند، و چون دولت اوباما نه در مورد
سوریه و نه در مورد اقدامات جاری روسیه در اوکراین چنین نمیکند، به ضعف و مماشات
متهم میشود.
صاحبان همین دیدگاه میگویند که پیامد این رویه آن خواهد بود که کسی قدرت
نظامی آمریکا (که اعمال نمیشود) را جدی نخواهد گرفت و «اعتبار و وزن» آمریکا «در
مقابله با بحرانهای بینالمللی و سرکشیها» متزلزل خواهد شد. زمانی جیمی کارتر را
هم به داشتن همین «بیعملی و ناجدیت» در سیاست خارجی متهم کردند و با قرینهسازی
حالا رئیس جمهور کنونی را هم «جیمی اوباما» نام نهادهاند.
شکی نیست که آمریکا با توجه به پیدایش کانونهای مختلف قدرت، وضعیت اقتصادیاش
که از دو جنگ افغانستان و عراق ضربه خورده و ... وزن و نیروی سابق خود را ندارد. به عبارتی ایالات متحده کشوری بود که در هزینهکردن پول برای تحکیم موقعیت سیاسی و
نظامی خود هیچگاه تعلل نمیکرد و وضع اقتصادیاش هم به گونهای بود که چنین
هزینههایی را مجاز میکرد. ولی اینک این
کشور در وضعیت قسما
متفاوتی است.تفاوتی که در سخنان اخیر چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا به هنگام اعلام
کوچکشدن ارتش آمریکا هم تا حدودی آشکار بود.
با این همه آمریکا همچنان
بزرگترین ابرقدرت دنیاست و خطاست که کسی از دوران پساآمریکا سخن بگوید.
خطای منتقدان
منتقدان منتهی درنمییابند که اقدامات دولت اوباما کم و بیش در چارچوب
استراتژی امنیت ملی جدیدی است که در دوران رابرت گیتس طراحی شد و اینک نیز به آن
عمل میشود.
لب کلام استراتژی جدید امنیتی آمریکا که در حرفهای همین چندی پیش جان کری در
اجلاس داوس هم عنوان شد این است که سیاست خارجی این کشور که در دو سه دهه گذشته به
گونهای فزاینده و خزنده نظامی شد باید به
سوی تلفیقی منطقی از قدرت نرم و سخت سوق یابد. تحلیل ژوزف نای( به انگلیسی، به آلمانی)، معاون سابق وزرات دفاع آمریکا و از نظریهپردازان استراتژی دفاعی جدید این
کشور در مورد سخنان جان کری، به فهم این سخنان و رویکردهای امنیتی و دفاعی آمریکا بهتر
کمک میکند.
استراتژی امنیت جدید آمریکا میگوید که ایالات
متحده دیگر نه به خواست و پسند خود، بلکه صرفاً از سر ضرورت و اجبار وارد جنگ
خواهد شد و تا قبل از آن هم از همه
امکانات دیپلماسی و قدرت نرم خود استفاده خواهد کرد. بنا بر این استراتژی در
جهان به هم پیوسته کنونی جایی برای یکجانبهگرایی نیست و قدرت را باید با دیگران
و نه علیه دیگران اعمال کرد. بخش مهمی از هنر قدرت سخت و نرم آمریکا در این خواهد
بود که چگونه متحدان هر چه بیشتری برای مقابله با بحرانها ( و در اصل حفظ منافع
خود) بیاید تا هم امکانات مالی و هم پشتوانه قویتر اجرایی سیاستها و رویکردها
تضمینشدهتر باشد.
بهکار گیری یا عدم بهکارگیری معقول اهرمها
ورای اشتباهاتی که غرب و از جمله آمریکا در بحران سه ماه گذشته اوکراین واردش
شدند، سیاست کنونی آمریکا در برابر اعزام نیروی روسیه به کریمه در مجموع سیاستی
است منطبق با استراتژی امنیتی جدید آمریکا. این که بعضا برخی از مقامهای دولت
اوباما ادعاها و تهدیداتی را مطرح میکنند که با این استراتژی نمیخواند، اشکالش
نه به این استراتژی که به عدم دمسازی اظهارات این مقامها با روح این استراتژی
برمیگردد.
در واقع رویارویی و تهدید نظامی آمریکا علیه کشوری که به همکاری آن در حل
مسائلی مانند مناقشه اتمی ایران، بحران سوریه، روند خروج بسامان نیروهای ناتو از افغانستان
در سال جاری و ... نیازمند است بیشتر از آن که نتیجه مثبتی به بار بیاورد، شاید
آسیب بزند.
آمریکا برای فشارآوردن اقتصادی بر روسیه هم امکانات زیادی ندارد، متحدان
اروپاییاش این اهرم را بیشتر در کف دارند، ولی برای آنها هم این اهرمها مثل تیغ
دو لبه است. نفت و گاز روسیه را نخرند خودشان هم ضرر میکنند؛ توقف صادرات کالا و
سرمایه به بزرگترین جامعه اروپایی- آسیایی هم ضررش برای اقتصادهای اروپایی کم
نیست. فقط حضور ۵۵۰۰ شرکت آلمانی در روسیه و حجم بزرگی از پولهای ثروتمندان
الیگارش و غیرالیگارش این کشور در بریتانیا موضوع کوچکی نیست که بتوان با نادیدهگرفتن
آنها اهرم تحریم را فورا به کار انداخت. تحریم روسیه به دلیل پیوندهای اقتصادی تنگاتنگ این کشور با اوکراین به این کشور هم که حالا بیرونآوردنش از بحران اقتصادی به نگرانی اول اروپا و آمریکا تبدیل شده ضربه خواهد زد.
میماند فشارهای دیپلماتیک و بازکردن مسیرهایی برای واردشدن به یک گفتوگوی
جدی با روسیه. در این گفتوگو هم، البته هر دو طرف باید اذعان کنند که خطا کردهاند،
غرب در تندرویهای و انحصارگراییهایش در شکلدادن به تنظیمات جدید سیاسی و
اقتصادی در اوکراین و روسیه هم در مورد اقدام توجیهناپذیر اعزام نیرو به کریمه.
اگر این بحران هم راهحل و فرجامی کم و بیش قابل قبول بیابد، آمریکا میتواند آن را هم به حساب تکیه بر رویکردهای جدیدش
در زمینه استراتژی امنیت ملی بگذارد و از این استراتژی در برابر مخالفان داخلی و
خارجی خود بیش از پیش دفاعی قویتر داشته باشد. در چنین صورتی همانطور که ژوزف نای در مقالهاش میگوید سیاست اوباما شاید بیشتر به آیزنهاور شبیه باشد تا کارتر.
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه