او که رفت مارکس هم نمی ماند
جنی وست فالن روز ۱۲ فوریه ۱۸۱۴ در خانوادهای زاده شد که همه اسباب برای
آسایش و زندگی مرفه و بیدغدغهاش فراهم بود. پدرش عضو شورای دولتی پروس بود، مردی
باسواد و مسلط به چند زبان. مادرش هم از یک سوتبار به اسکاتلند میبرد و نام خودش
هم یادآور این اصل و نسب بود.
دو ساله بود که به دلیل انتقال اجباری پدر همراه با او و خانواده از زالسودل
به ترییر نقل مکان کرد. در همین شهر بود که پدرش با پدر مارکس آشنا شد و خودش ۵
ساله بود که برای اولین بار مارکس پسربچه را دید. آشنایی درست و حسابی با شوهر
آیندهاش البته بعدها از طریق برادرش روی داد که با مارکس جلسات بحث و گفتوگو
داشت و او هم اجازه داشت که در این بحثها شرکت کند.
۱۷ سالش که بود هم فرانسوی صحبت میکرد و هم آلمانی و هم انگلیسی و هم تسلط قابل اعتنایی بر برخی از آثار شکسپیر و هاینه و گوته داشت. سال ۱۸۳۶ در حالی
که مارکس ۱۸سال بیش نداشت و دانشجوی حقوق شده بود عشقش به جنی ۱۴ ساله را برملا
کرد. او حالا در همین سن هم به ملکه رقص ترییر معروف شده بود. ۷ سال بعد که مارکس
فارغ التحصیل شده بود عاشقی او و جنی آشکار شد و به ازدواج راه برد، شاید بدون
آنکه جنی بداند که چه زندگی پر فراز ونشیبی در انتظار هر دوی آنهاست و آن زندگی
راحت و بیدغدغهای که هر دو در بچگی و نوجوانی قسما به طور مشترک طی کردهاند به
خاطره تبدیل میشود.
جنی و مارکس اما هر دو آگاهانه این سرنوشت را تحمل کردند، به اعتبار اینکه میخواستند
از محیط و شرایطی که در آن زیستهاند فاصله بگیرند، با روح تحولات زمانه که در پس
دیوار خانههای اعیانی و اشرافی کمتر رخنه کرده بود همگام شوند و قسما روایت گر و تحلیل
گر آن باشند.
مارکس در گیرآوردن کار در آلمان به مشکل خورد و تعقیب سیاسی هم مزید بر علت شد تا همراه با جنی به پاریس برود. پاریس که حالا در آستانه انقلاب قرار داشت
میعادگاه مارکس و جنی با تولستوی و باکونین و هاینه شد. شهری که اولین فرزند زوج در آن زاده
شد و شهری که اولین بار مارکس به انگلس برخورد.
دو سال بعد فرانسه مارکس و جنی را بیرون کرد. آنها سر از بروکسل درآورند و
زندگی دشوارشان آغاز شد. جنی دو بچه دیگر زاد و مارکس و انگلس برای اتحادیه
کمونیستها مانیفست کمونست را تدوین کردند. تنها برگی که از نسخه اولیه مانیفست
باقی مانده جملههای آغازینش با دست خط جتی ا ست.
سال ۱۸۴۸، اندکی پس از انقلاب فرانسه دولت بلژیک نیز عذر مارکس و جنی و بچههایشان
را خواست و آنها دوباره به پاریس رفتند، از آنجا به کلن، ترییر، و رانده شده از
همه این شهرها دست آخر، سال ۱۸۴۹ به لندن نقل مکان کردند.
در لندن مارکس به نوشتن «کاپیتال» آغازید، در حالی که انتشار کتابها و نوشتههایش
یا بایکوت بود یا پول کمی بابت آنها پرداخت میکردند، آن هم با ۴ بچه و خودش و جنی و یک خدمتکار در آپارتمانی در زیر شیروانی در لندن و خانه به دوشی های بعدی
ناشی از فقر و نداشتن پول کافی برای اجاره. ففط کمک خرجی انگلس بود که چرخ زندگی
خانواده را میچرخاند.
آقای انگلس ...
سردبیر نیویورک دیلی تریبون در آمریکا، بزرگترین روزنامه آن زمان دنیا، در
همین ایام به سبب آشنایی با جنی مارکس را ماموریت داد که با استفاده از مواد و
اسناد بریتش موزیوم یادداشتها و تحلیلهایی در باره تاریخ و سیاست در اروپا
بنویسد. مارکس اما انگلیسیاش چندان قوی نیست. کار ادیتوری را جنی به عهده میگیرد
و نیز بازنویسی را، زیرا خط مارکس را بعضا خودش هم نمیتوانست بخواند. این یادداشتها
بعدا با قلم انگلس تکمیل و مبسوط میشدند و برای روزنامه ارسال. این گونه بود که
صدها هزار خواننده نیویورک دیلی تریبون دو سال تمام هفتهای دوبار از قلم مشترک
مارکس و انگلس و همکاری قابل اعتنای جنی با تاریخ و سیاست اروپا آشنا شدند.
جنی نامههای متفاوتی به انگلس نوشته است، عمدتا در هنگامهای که مارکس بیمار
است و کف گیر مالی خانواده به ته دیگ خورده، موردی که استنثا نیست. او در نامهها
انگلس را آقای انگلس صدا میکند، شاید به دلیل آگاهیاش از ماجراهای انگلس با زنان
یا شک و تردیدهایی که نسبت به چند و چون اقامت گاه و بیگاه مارکس در منچستر و
در خانه انگلس داشت. رابطه ناخوشایند خود جنی با دوست دختر انگلس هم مسئله بود. دوست دختر
انگلس کاری به کار دیگران و همنوعان نداشت و سر یکسره در لاک زندگی مرفه خود فرو
کرده بود. زندگی بدون سند و عقدنامه او با انگلس نیز چندان جنی را خوش نمیآمد. به دلایلی از این دست او حتی حاضر نشد در مراسم ختم همبر انگلس هم شرکت کند.
در همین ایام دو بچه کوچک مارکس و جنی در همان خانه زیر شیروانی مردند. فرزند
پنجم کهزاده شد، سه ماه بعدش هم خدمتکار خانه پسری به دنیا آورد، که او هم پدرش
کسی نبود جز مارکس. از نامههای تازه منتشر شده جنی برمی آید که از رابطه مارکس و
خدمتکار باخبر بوده ولی به روی خود نمیآورده. و در تمامی این ایام جنی مشوق آن
بود که مارکس کار خود بر روی سرمایه را بیوقفه ادامه دهد.
۶ سالی پس از اقامت در لندن مالی که از ارث به خانواده رسید به آنها
امکان داد که به خانهای آبرومندانهتر نقل مکان کنند. و سال ۱۸۶۷ که اولین جلد
کاپیتال بعد از ۱۶ سال کار بر روی آن منتشر شد وضع مالی خانواده بهبود بیشتری
یافت. و در تمامی این سالها جنی هم ویراستار مارکس بود، هم مدیر امور انتشاراتی
او، هم مادر و همسر.
با بهبود وضعیت مالی خانواده جنی دوباره بیش از پیش به علائق خود برگشت، نقدهای
قابل اعتنایی در زمینه تئاتر در روزنامه معتبر آلگماینه نوشت و...
روز ۲ دسامبر ۱۸۸۱ جنی پس از یک بیماری سخت در لندن درگذشت. پیش بینی دوست
خانوادگی آنها، ویلهلم لیبکنشت، نویسنده و فعال سیاسی نامدار آلمان این بود که
مارکس هم دیگر دوام نمیآورد:
«با او مارکس هم میمیرد. مرگ
او مرگ مارکس است. همه آنهایی که این دو را میشناسند این را میدانند.»
پیش بینی درست بود: ۱۸ ماه بعد مارکس هم رفت.
*******************************
*******************************
امروز ، ۱۲ فوریه ۲۰۱۴، که دویستمین سالگرد تولد جنی مارکس است در شهر زادگاه او و شهری که در
آن بزرگ شد مراسم متفاوتی به مدت یک هفته برپاست. ۳۲۹ نامه و یادداشت جنی مارکس
نیز در کتاب تازهای که در باره بیوگرافی او منتشر شده در دسترس علاقه مندان قرار
گرفتهاند.
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه