28.1.14

نشانه‌های حل بحران اوکراین در بروکسل


در بحران اوکراین دعوا بر سر چیست؟ چرا مسکو و بروکسل راهی جز تفاهم ندارند؟
 
تحولات امروز در اوکراین، یعنی استعفای دولت و پس‌گرفتن قانون مربوط به محدودیت‌ها برای کم و کیف تجمعات سیاسی (عدم حمل کلاه‌خود و ماسک و ...) تنها یک روی سکه بودند. روی دیگر سکه و شاید روی اساسی‌تر شاید آنچه بود که در بروکسل و در جریان مذاکرات رهبران روسیه و اتحادیه اروپا گذشت.

واقعیت این است که نوع برخورد غرب ( آمریکا، اتحادیه اروپا و ناتو ) در شرق اروپا همچنان ملهم از سرمستی ناشی از پیروزی در جنگ سرد و احساسات پس از فروپاشی دیوار برلین است و در وجه عمده هم معطوف به محدود‌کردن هر چه بیشتر روسیه. روسیه هم چه منبعث از عظمت‌طلبی سابق و چه در نگرانی از گرایش‌های تهاجمی غرب به رویکرد مشابه‌ای روی آورده.

اما زمان نشان داد که نه روسیه را می‌توان تا حد یک کشور درهم‌ شکسته و فاقد مدعاهای ژئوپلتیک عقب نشاند و به حساسیت‌های آن در زمینه حوزه نفوذش بی‌اعتنا ماند و نه روسیه می‌تواند حوزه نفوذ سابقش را به‌ همان شکل و شمایل سابق اعاده کند و با توجه به نیازش به غرب رابطه با آن را بر مبنای رقابت سرسختانه و رویارویی‌های غیرمستقیم قرار دهد.

اگر در دوران بوش انقلاب‌های رنگین در گرجستان و اوکراین و قرقیزستان از جمله با کمک‌های فشرده غرب بعضا توازن قوا را در مناطقی که قبلا حوزه نفوذ روسیه را می‌ساختند برهم زدند، چند سال بعد اما ورق برگشت و دوباره در این کشورهای نیروهایی بر سر کار آمدند که در کنار همکاری با غرب مناسبات تنگاتنگ با روسیه را هم از سر گرفتند.

در اوکراین اما اخیرا این دو جانبه‌گرایی به مشکل برخورد. دومین کشور بزرگ اروپا با امکانات صنعتی و کشاورزی و جمعیت ۵۰ میلیونی‌اش مثل مولداوی کوچک و فقیر و کم‌جمعیت نیست که زیاد برای دو طرف حائز اهمیت زیادی نباشد.

در زمان تزار اوکراین را روسیه صغیر می‌نامیدند. زبان تقریبا مشترک و درهم‌تنیدگی فرهنگی و اقتصادی دو کشور هنوز هم شدید وفشرده است. بخش عمده مواد غدایی روسیه را هنوز اوکراین تامین می‌کند و قطعات برای مجتمع‌های تولید تسلیحاتی روسیه هم قسما در اوکراین ساخته می‌شود. اوکراین در عین حال کریدور انتقال انرژی روسیه به غرب هم هست و حفظ این کریدور برای روسیه موضوع غیراستراتژیک و کم‌اهمیتی نیست. حضور نظامی روسیه در جزیره کریمه هم برای قدرت دریایی این کشور حائز اهمیت است. به خصوص برای روسیه اهمیت دارد که اوکراین با اقتصادی که نسبت به کازاخستان و روسیه سفید قوی‌تر است در اتحادیه گمرکی متشکل از این کشورها باشد تا در برابر اتحادیه اروپا قدرت هماوردی بیشتری بیابد و توافقات با این اتحادیه از موضع قوی‌تری انجام شود.

برای اتحادیه اروپا هم اوکراین با جمعیتش، مبانی اقتصادی‌اش، اشراف ژئوپلیتکی‌اش به دریای سیاه و همسایگی‌ دیوار به دیوارش با روسیه اهمیت ویژه‌ای دارد و جذب آن به سوی خود، اتحادیه گمرکی مورد نظر روسیه ( و در اصل خود روسیه را) با مشکل و ضعف بیشتری روبرو می‌کند.

اوکراین اما مایل بود که مناسبات اقتصادی و سیاسی با هیچ‌کدام از طرفین را فدای طرف دیگر نکند. روسیه و البته بیشتر اتحادیه اروپا اما اوکراین را بر سر دو راهی یا ما ان طرف گذاشتند. منتهی مشکل این بود که اتحادیه اروپا با توجه به ضعف اقتصادی و بحران مالی‌اش برای این مطالبه‌اش نمی‌خواست یا نمی‌توانست هزینه چندانی بکند. پیشنهادش به اوکراین این بود که بیا و طرح جامع همکاری‌های اقتصادی را با ما امضا کن، ۶۰۰ میلیون یورو هم علی‌الحساب بگیر و چند سال بعد که توانستی عضو اتحادیه اروپا بشوی وضعت خوب می‌شود. روسیه اما پیشنهادهای چرب و نرم‌تری داشت: به سوی ما بیا، هم ۱۵ میلیارد یورو اعتبار فوری و کم‌بهره دریافت می‌کنی و هم قیمت گاز را برایت تخفیف می‌دهیم، فشار و درخواستی هم برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی از تو نداریم.

وضعیت نامساعد اقتصادی کنونی اوکراین اما چندان جایی برای تعلل نمی‌گذاشت. و خب زمانی هم که اتحادیه اروپا این گرایش را در رهبری اوکراین دید تلاش نکرد که دست از در منگنه‌گذاشتن این کشور برای انتخاب تنها یک گزینه (یا ما یا روسیه) بردارد.

هم توازن قوا که هنوز هم اگر رای‌گیری مجدد بشود احتمالا نیروهای نزدیک به روسیه (ولو نه در سیمای یانوکویچ) دست بالا را پیدا خواهند کرد و هم رسیدن نسبی روسیه و اتحادیه اروپا به این درک که نمی‌توانند اوکراین را میان منگنه صرفا یا ما یا آنها قرار دهند تحول اصلی امروز بود که در سخنان رهبران اتحادیه اروپا و روسیه در بروکسل تا حدود زیادی نمایان شد.

برای اتحادیه اروپا این امر هم نگران‌کننده شده است که به تدریج در میان نیروهای اپوزیسیون آن طیف‌هایی میدانداری را در دست گرفته‌اند که گرایش‌های ناسیونالیستی نئونازی دارند و خشونت را هم عزیز می‌دارند. این گرایش را هم حزب آزادی (اسوبودا) و هم شبکه‌ای به نام «بخش راست» (Prawyj Sektor) نمایندگی می‌کنند. گزارش‌های  بی بی سی و رادیو اروپای آزاد  در باره این نیروها تا حدودی روشنگر است. نیروهایی که گرچه به آلمان (سابقه فاشیستی آن) روی خوش نشان می‌دهند، اما گرایش‌های ضدیهودی آنها هم پوشیده نمانده است و این برای اتحادیه اروپا معضل شده است

باری این تصویر دو طرف ماجرا در اوکراین که گویا در قلب کیف جبهه حق علیه باطل در حل مبارزه است تا حدود زیادی گمراه‌کننده است. هر دو طرف دست‌ها و سابقه و منافعی آلوده دارند و در هر دوطرف هم الیگارشی اقتصادی اوکراین (نزدیک به روسیه یا اتحادیه اروپا) حرف اساسی را می‌زنند.

اگر گرایش‌ به مصالحه و دست‌کشیدن از خواست‌های حداکثری که امروز هم در کیف وهم در بروکسل تا حدودی ظاهر شد تشدید شود، و اوکراین بتواند با هر دو سوی اروپا مناسباتی متوازن داشته باشد بحران سیاسی این کشور هم در مسیر حل‌شدن می‌افتد. درغیر این صورت  رادیکالیسم و افراطی‌گرایی و چندپارگی و حتی تجزیه اوکراین هم منتفی نخواهد بود.