بدشانسی چندجانبه!
دو هفته پیش، در همان روزهایی که ویتنامیها ژنرال جیاپ، فرمانده پرآوازه جنگ
علیه آمریکاییها را به خاک میسپردند، میان واشنگتن و هانوی قراردادی برای همکاریهای
تنگاتنگ در زمینه انرژی اتمی امضا شد. این قرارداد اوج بهبود مناسبات میان دو کشور
است که از بیست سال پیش با فروپاشی اتحاد شوروی آغاز شده.
در واقع، ویتنام به جای یادآوری مکرر جنگی که آمریکا علیه این کشور پیش برد و
به کشتهشدن میلیونها نفر و ویرانیها و پیامدهای ناگوار دیگر انجامید و به جای
آن که «تغییر ماهیت استکباری» آمریکا را شرط بهبود مناسبات با این کشور قرار دهد
نوعی از پراگماتیسم و سیاست معطوف به منافع و مصالح ملی را دنبال کرد و گام در راه
عادیسازی تدریجی با واشنگتن گذاشت.
طرفه این که در قرارداد جدید اتمی میان دو کشور گفته میشود که ویتنام در
ابتدا باید سوخت اتمی را از خارج وارد کند و در صدد تلاش برای ایجاد چرخه سوخت
برنیاید. ولی ویتنام این حق را برای خود قائل شده که بعداً راسا به تولید سوخت
اتمی دست یازد و حتی بازفرآوری میلههای سوخت مصرفشده را هم در خاک خود انجام دهد.
هر دو کشور به خصوص در برابر قدرتگیری چین به یکدیگر نیاز دارند. واشینگتن با
توجه به تمرکز استراتژی امنیتی و اقتصادی خود در حوزه آسیا- اقیانوسیه و ارزیابی
چین به عنوان رقیب اصلی خود در آینده نزدیک، روی ویتنام به عنوان کشوری که سنتا با
پکن مناسبات راحتی ندارد حساب میکند. ویتنام هم از دوستی و نزدیکی با آمریکا هم
سود اقتصادی میبرد و هم در برابر ناسازگاریها و تهدیدهای احتمالی چین خاطر جمعی
بیشتری دارد، بدون آن که از گسترش دمآفزون رابطه اقتصادی خود با همسایه بزرگش هم
هراسی داشته باشد.
چون نیک بنگریم با قراداد اتمی جدید میان آمریکا و ویتنام نزدیکی و همکاری
میان دو کشوری در حال تکوین و گسترش است که سابقهای از خصومت پر خون و جنایت با
یکدیگر دارند و نظامهای سیاسیاشان هم کمتر به هم شبیه است. برای آمریکا این که
در ویتنام به حقوق بشر اعتنای چندانی هم نمیشود مسئله مهمی نبوده و نیست و مانعی
در راه بهبود مناسبات ایجاد نکرده و ویتنام نیز کمکاری واشینگتن در جبران غرامت و
خسارت مربوط به جنگ را آن چنان عمده نکرده که به مانعی بر سر راه گسترش مناسبات
تبدیل شود.
اگر ایران هم به ویژه فتیله اسرائیلستیزی خود را در منطقه پایین میکشید شاید
برنامه اتمیآش حساسیت چندانی برنمیانگیخت و حتی خود آمریکاییها هم در پیشبرد آن
شریک میشدند و با جمهوری اسلامی هم همان میکردند که اخیرا با ویتنام کردند، هر
چند که موضوع حقوق بشر در ایران هم در سطح بینالمللی (متاسفانه) در حاشیه قرار میگرفت.
به انحصار دیکتاتورگونه حزب کمونیست و نقض حقوق بشر در ویتنام میتوان و باید
انتقادهای بسیار داشت، ولی این نافی این واقعیت نیست که این کشور، هم در تلفیق
عملیات نظامی و دیپلماسی در پایاندادن به جنگ موفق بود (بدون آن که یک روز هم جنگ
را بیشتر به درازا بکشاند یا شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه» بدهد!) و هم در دو دهه
اخیر در پیشبرد یک سیاست خارجی معقول و متوازن و معطوف به تامین منافع ملی و رشد
اقتصادی ناموفق نبوده است، ولو که ادامه سالم این روند بدون نظارت دمکراتیک و
گشایش در ساحت سیاسی و مدنی با دشواری همراه باشد.
در ایران ما مشکلات انسداد سیاسی ویتنام را داریم، ولی همزمان با جنبه مثبت
سمتگیریها آن در عرصه بینالمللی هم غریبهایم. بدشانسی چند جانبه مگر غیر از
این است؟
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه