بنان؛ از ترانههای دلکش تا آذربایجان و انقلاب
نغمه می
غلتید، گفتنی بر حریر
آبشار شعر، گل می ریخت، نغز و دلپذیر
آبشار شعر، گل می ریخت، نغز و دلپذیر
مخمل مهتاب
بود این یا طنین بال قو
پرنیان ِ ناز ِ آواز ِ سراپا حال او؟
پرنیان ِ ناز ِ آواز ِ سراپا حال او؟
(فریدون
مشیری در ستایش بنان)
• امروز
۸ اسفند، مصادف است با بیست و هشتمین سالگرد خاموشی زنده یاد غلامحسین بنان، مردی
که ،صدای مخملیاش در تاریخ آواز ایران جاودانه شده است. او هنرمندی است تقریباً
یکتا با صدایی و سبک و شیوهای منحصر به فرد و با اثراتی محسوس بر نسلهای بعدی
آوازهخوانان ایران.
«بنان نخستین کسی
بود که آواز خوانی را از چهارچوب کهنه سنتی به درآورده پیرایه های تعزیه ای را از
آن زدود، در گزینش شعر و پیوند آن با موسیقی دقت و سلیقه به خرج داد و با همخوانی
های گرم و محفلی خود به آواز سنتی جلوه تازه بخشید.»
این سخن برای مثال
در ترانه ماندگار «تابهار دلنشین» او به خوبی هویداست.
و یا در ترانه «من از
روز ازل دیوانه بودم» حتی در ترانهی «گریه کن»
بر روی شعری که زندهیاد عارف قزوینی در غم کشتهشدن کلنل پسیان سروده است
هم، ضجه و آه ونالههای آزاردهنده در اجرای بنان نیست.
و
نیز صدای شفاف و صمیمی بنان در اجرای نغمهی کاروان ( همه شب
نالم چون نی) هم از این گونه عوارض بری است.
•• بنان به رغم تعلقش به طبقات اشرافی، کم و بیش آوایش در میان همه قشرها
خریدار داشت و روشنفکران هم به این یا آن میزان از آن صدا لذت می بردند. وابستگی
بنان به طبقات اشرافی را صرفا در خانواده نزدیک به دربار قاجار او نمی توان دید،
بلکه همین که او در سال ۱۳۲۲، رییس دفتر ویژه وزیر کشاورزی می شود نیز نکته گویایی
در این رابطه است.
بنان البته مستقیما کاری به سیاست نداشت، ولی گهگاه موسیقی او مسائلی با دنیای
سیاست پیدا می کرد.
سال ۱۳۲۶ که فرقه دمکرات به رهبری پیشه وری در آذربایجان سرکوب شد، روح
الله خالقی ترانه " آذربایجان"
(ای قبله آزادگان، ای خاک آذربادگان ، فرخنده باد ایام تو ، کز نام تو،
آشفته خاطر دشمن دون شد، می در گلوی مدعی خون شد،....از دقیقه هفتم) آذربایجان را ساخت که آشکارا مضمونی ضد استالینی و ضدحکومت شوروی داشت. بنان
که این ترانه را خواند جنگ در رادیو مغلوبه شد و افراد نزدیک به حزب توده ،
و از جمله زندهیاد آشورپور استعفاء دادند و آمدند بیرون.
سرود معروف " ای ایران" که زنده یاد حسین گل گلاب در مذمت رفتار
نیروهای انگلیسی با شهروندان ایرانی سروده هم، به سبب غلظت بالای خاک و خونپرستیاش لزوما پسند همه
نیست. مقایسه کنیم مثلا این سرود را با سرود "ایران جوان" سالار عقیلی
که بیژن ترقی بر آهنگ الفرد لومر گذاشته و سرودی نرمتر و غیرمتعصبانهتر درآمده و
تمرکزش بیشتر بر تنوع و رنگارنگی ایران است.
ولی
ورای کم و کاست مضمون سرود ای ایران، لحن و صدای حماسی بنان در اجرای آن، از قدرت بالای
صدا و حنجره او حکایت دارد. در اجراهای کری هم که بعدا با ارکستر از این سرود شده
صلابت صدای بنان را کمتر میتوان دید.
•••نکته
جالب در زندگی بنان تغییر روحیه اش بعد از تصادف با ماشین درسال ۱۳۳۶ و از دست
دادن یکی از چشم هایش است. این واقعه ظاهرا درتحول حال و هوای روحیش هم بی تاثیر
نبود، به طوری که از آه و ناله درون موسیقی ایرانی خسته می شود و از آهنگسازها و
ترانه سرایان می خواهد که آثار شادتر و زنده تری را در اختیارش قرار دهند. گلشن دل از جمله ثمرات این دوره است. در این رابطه
بخشی از یکی از مصاحبه های قدیمی او قابل تامل است:
«نمی خواهم اشاعه دهنده روحیه بدبینی و ناراحتی تراشی در جامعه باشم.می خواهم
زندگی كنم و امید زندگی بدهم.
از بعضی آوازهای ایرانی كه بی شباهت به مرثیه های تمام نشدنی هستند ،خسته شده
ام و ضمن اجرای آهنگهای سنگین و ارزشمندی از استادان نظیر : وزیری و خالقی ، می
خواهم ترانه و تصنیفهایی اجرا كنم كه به نشاط زندگی و ذوق مردم نزدیكتر باشد.»
این که موسیقی سنتی ایران ظرفیت لازم را برای
تحقق نیت بنان داشته و دارد بحثی است که هنوز هم ادامه دارد و بیست ترانه ای هم که
خود بنان بعد از این تغییر روش اجرا کرد کماکان پاسخ قاطعی به این سوال نمی دهند.
•••
بنان یک بار دیگر هم در سال های آخر زندگی
غیرمستقیم درگیر سیاست (سیاست فرهنگی) شد، ولی شاید بعدا دریافت که به بیراهه
رفته است. خانم بنان در خاطره ای که شهین حنانه ، در کتاب خود موسوم به
"پشت دریچه ها" از وی نقل می کند چنین گفته است:
«یك روز از رادیو به او تلفن كردند كه آقای قطبی [مدیر رادیو تلویزیون] یك حكم مشاوره هنری برای شما [بنان] نوشته اند. بنان به قطبی گفت من در صورتی قبول می كنم كه دستم برای یك سری تغییرات باز باشد. رادیو باید از وجود عده ای مثل نسرین و شماعی زاده تصفیه شود. این ها هنرمند نیستند. قطبی گفت این ها را نمی توانیم كنار بگذاریم. بنان گفت با وجود این ها دیگر به من و امثال من احتیاجی نیست. حكم را پاره كرد و تو صورت قطبی ریخت. وقتی آمدیم بیرون گفتم: تند نرفتی؟ گفت: حرف دلم را زدم. می گفت: دلم می خواهد یك انقلاب هنری بشود و این آت و آشغال ها دور ریخته شوند. انقلاب كه شد گفت: من به آرزویم رسیدم. دیگر آرزویی ندارم.»
«یك روز از رادیو به او تلفن كردند كه آقای قطبی [مدیر رادیو تلویزیون] یك حكم مشاوره هنری برای شما [بنان] نوشته اند. بنان به قطبی گفت من در صورتی قبول می كنم كه دستم برای یك سری تغییرات باز باشد. رادیو باید از وجود عده ای مثل نسرین و شماعی زاده تصفیه شود. این ها هنرمند نیستند. قطبی گفت این ها را نمی توانیم كنار بگذاریم. بنان گفت با وجود این ها دیگر به من و امثال من احتیاجی نیست. حكم را پاره كرد و تو صورت قطبی ریخت. وقتی آمدیم بیرون گفتم: تند نرفتی؟ گفت: حرف دلم را زدم. می گفت: دلم می خواهد یك انقلاب هنری بشود و این آت و آشغال ها دور ریخته شوند. انقلاب كه شد گفت: من به آرزویم رسیدم. دیگر آرزویی ندارم.»
بنان ۸ اسفند ۱۳۶۴ خاموش شد، یعنی ۷ سال پس از انقلاب زنده ماند و وقت آن را
داشت که دریابد شتری که به حرکت درآمده صرفاً در خانه شماعی زاده و نسرین نمیخوابد و
فقط به اینها بسنده نمی کند. چند صباحی پس از انقلاب قطب زاده به اعتبار علاقه ای
که خود به صدای بنان داشت تنها ترانه های معدودی از او را اجازه پخش داده بود.
بعدیها همین را هم درز گرفتند و بنان و صدایش برای ۱۰، ۱۵ سال از عرصه عمومی حذف
و به حاشیه رانده شدند. اما صدای جادویی و مخملی او کماکان در یادها ماند و در
نوارها و سی دی ها دست به دست شد تا حالا که در یوتیوب و بر ام پی تریها دست به
دست میشود و نسلهای بعد هم آن را کمتر غریب و نامانوس مییابند.
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه