10.3.13

زندگی شخصی سه سیاستمدار (باز هم در باره تفاوت‌های چاوز و احمدی‌نژاد)


 «آدم خونه رو ترک می‌کنه. بچه‌ها رو من گهگاهی می‌بینم. خلاصه آدم مجبوره حتی عزیزترین‌هاش روهم رها ‌کنه. من به شور و شوق می‌یام اگر فرصت داشته باشم  مرد خونه باشم، عصر جمعه به خونه بیام، دست  زن و بچه‌ام رو بگیرم و به قدم زنی بریم، تو ساحل،  یا به بازی بیس بال و یا شنا. کلی کیف می‌کنم که اگر می‌تونستم  صبح‌ها بچه‌هام رو به مدرسه برسونم،‌ عصرها باهاشون تو انجام تکالیفشون کمکشون می‌کردم. ولی،  همه اون چیزهایی که اجزای روزمره یک انسان عادی رو تشکیل می‌دهند رو من مجبورم کنار بذارم و ازشون محروم بمونم.من دوست دارم سگ داشته باشم تو خونه،‌ بوی منگو دائم تو مشامم باشه، تو مزرعه اسب سواری کنم .ولی نمی‌تونم و همه رو به کناری گذاشتم. البته برام دشوار نبوده این کنار گذاشتن: خوزه مارتی زمانی گفته بود: من دوست دارم سعادتم رو با مردم فقیر زمین پیوند بزنم. و من هم زندگی‌ام را به فرودست‌های جامعه خودم گره زده‌ام...

ازدواج کردن برای من کار آسانی نیست. من دو تا زن داشتم که از آنها ۴ فرزند دارم. حال صاحب دو تا نوه هم شده‌ام. یک دوست بزرگی که برای من مثل معلم می‌مونه زمانی براش از درد و رنج یک عشقم تعریف کردم. و او خیلی تحلیلی، عمیق و صادقانه بهم گفت که هوگو، تو هنوز نفهمیدی که بر ماشین خدای مریخ  سوار شدی. این سفر مبارزه‌ای سخت، مداوم و  وقت‌گیره که شب و روز و شنبه و یکشنبه برات نمی‌ذاره و وقت و فرصتی برای خودت باقی نمی‌مونه. به گفته این دوست، الهه ونوس (عشق)  به سختی سوار ماشین مریخ می‌شه و وقتی هم که سوار بشه، ناآرومه و شاید دوباره پیاده بشه. 

من یک دوره‌ای از یک زنی خیلی خوشم می‌یومد و عاشقش بودم. ولی مجبور شدم بهش بگم که ما باید تصمیم بگیریم که جدا بشیم. برای هر دومون این جدایی سخت بود. من بهش گفتم:‌" برو زندگی‌ات رو زندگی کن. من زندگی خودم رو کردم و نمی‌تونم تو رو مجبور کنم که زندگی نکنی و از اون لذت نبری. و اگرمن به تو بگم که  عادی زندگی نکن، یعنی این که به خاطر  شرایط من باید دور خیلی چیزها رو خط بکشی، از سینما رفتن گرفته تا ماه عسل و داشتن یک آخر هفته آزاد، و خوب همه این ها با شرایط کاری من نمی‌خونه. سخت بود، ولی ...»

این بخشی از صحبت‌های چاوز است که سال ۲۰۰۷ به مناسبتی آن را ترجمه کردم.


برای آن که یک گزینه دیگر هم  از زندگی شخصی سیاستمداران داشته باشیم، مثلا می‌شه به گفته‌های رهبر حزب چپ آلمان، گئورگ گیزی استناد کرد که اون هم البته چپ هست، ولی نگاه دیگری به زندگی شخصی پیدا کرده:


«کسانی که به طور عمده  به کار ذهنی مشغولند، تا حدودی به جسم خودشون ظلم می‌کنند. این حرف در مورد سیاستمداران و فعالان سیاسی هم صدق می‌کنه. تنش و استرس مشکل اکثر آنهاست. علاوه بر اون، وقت آزاد برای خودشون هم کم می‌یارن. اون سال‌های ا ولی که من  وارد میدان سیاست شده بودم اگر برای تعطیلات به سفر هم می‌رفتم، باز هم راحت نبودم و کمتر می‌تونستم با خیال راحت بشینم و دور از قیل و قال سیاست روز مشغول خوندن یک کتاب بشم. دائم در حرص و جوش بودم و تشنه  خبرهایی که از دفترم و از امور سیاسی جاری برام ارسال می‌شد. ولی خوب حالا خودم را تغییر دادم...

قبلاً من از ده‌تا مسئله، برای خودم دوازده‌ تا مسئله درست می‌کردم. ولی امروز از این ده تا مشکل معمولاً برام دوتاش مهم هستند. و هم و غم خودم رو هم عمدتاً روی همین دو مشکل متمرکز می‌کنم. قبلاً به چنین کاری قادر نبودم و اتوماتیک  سوق پیدا می‌کردم که زیاد بار بردارم. این جوری هیچ وقت روز آدم شب نمی‌شه و فراغت پیدا نمی‌کنه. تو رختخواب هم که میری سرت پر از فکر و ذکرهای سیاسی و کارهای کرده و ناکرده و حرف و پلمیک‌هایی که انجام دادی یا باید انجام بدی. ولی مریضی برای من مناسبتی بود که خودم رو تغییر بدم...

طبیعی که من هم از این که یک حضوری اجتماعی و سیاسی محسوس داشته باشم و  تحویل گرفته بشم خوشحال می‌شم. سیاستمدارها و فعالان سیاسی هم مثل همه آدم‌های دیگه رفتار و کرداری متناقض دارند. من هیچ وقت منکر اون نشدم که به اندازه خودم آدم خودخواه و خودپسندی هستم. خودخواهی در مورد سیاستمداران مشکل عمده‌ای نیست و تا حدود زیادی امری بدیهیه. فقط یک تفاوت وجود داره: خودپسندی و خودخواهی بر تو مسلطه یا بالعکس؟ اگر اون بر تو مسلط باشه دچار خطاهای بزرگی می‌شی. در میون هنرمندان هم جریان همینه. اونها هم از زمانی که مغلوب و مقهور خودپسندی‌اشون می‌شن کار زار می‌شه.»

و احمدی‌نژاد:

به نظر می‌یاد که احمدی‌نژاد نه تنها هیچ شباهتی در زندگی خصوصی به گیزی ندارد، بلکه بر خلاف برخی شباهت‌ها به چاوز، برعکس او،  هم خدا را خواسته و هم خرما را. به عبارت دیگر، او هم، در  سیاست‌ورزی، خودخواهی مثل چاوز است، ولی هم به لحاظ منافع شخصی  و هم با بهره‌بردن از شرایط فرهنگی و مذهبی‌‌اش که همسرش هم از آن متاثر است لزومی ندیده که مثل چاوز دستکم فقط خودش را مصروف ارضا این حس خودخواهی بکند. این که اطرافیانش و حتی پشتیبان اصلی او تا یکی دو سال پیش، یعنی آیت‌آلله خامنه‌ای هم دولت او را به پرکاری شهره می‌دانند و همراهان «دکتر» هم راجع به ساعات خواب کم و خستگی ناشی از سفرهای پی در پی او به اقصی نقاط ایران و جهان برای تریبون‌داری و «مدیریت جهان» نگرانند و کسی ککش هم برای فشاری که خانواده او از این وضعیت می‌برد نگران نیست شاید بخشی از تفاوت‌های ایشان با چاوز فقید باشد.