27.2.13

مبارز انساندوستی که دروغ را بد نمی‌دانست

«علاقه به حفظ و به خاطرسپردن را از مادرم گرفتم، این که در سن ۹۴ سالگی هم صد شعر در خاطر دارم در مواقع مختلف خیلی به من کمک کرده. برای مثال زمانی که بی‌حوصله بوده‌ام و به خصوص در دوران سختی مانند زمان حضور در اردوگاه‌های مرگ هیتلری....

برای من اهمیت فراوانی دارد که رابطه خوبی با انسان‌های دیگر داشته باشم. برای من خیلی مهم است که کسی که با او صحبت می‌کنم خشنود باشد و بخندد. و چیزی که برای من زیاد اتفاق افتاده که در آن واحد دو زن را دوست داشته‌ام و از دروغ گریزی نداشته ام...

دروغ‌گفتن بهتر از این است که کار آدم بیخ پیدا کند و به دشواری بخورد. زن دوم من گهگاه می‌گوید که تو خیلی دروغ می‌گویی. برای مثال ایراد می‌گیرد که وقتی که دوستی از یک کتاب تعریف می‌کند، می‌گویی که تو هم نظر مشابه‌ای داری، در حالی که اصلاً آن کتاب را نخوانده‌ای. ولی راستش من برای این که تو ذوق این دوست نزنم دروغ می‌گم. این خصلت من شاید نوعی خودپسندی است که نمی‌خواهد کسی را از خود برنجاند. ولی من آن قدر صادق هستم که بگویم دروغ می‌گویم...

تربیت یک دیپلمات با همین شیوه رفتار بی‌ارتباط نیست. دیپلمات‌ها همیشه واقعیت را نمی‌گویند، به همین خاطر هم من زیاد نسبت به ویکی‌لیکس نظر مثبتی ندارم. برخی از دوستانم می‌گویند که باید از ویکی‌لیکس حمایت کرد، چون به شفافیت و صداقت و صراحت کمک می‌کند. پاسخ من این است که دیپلمات‌ها باید دروغ بگویند، وگرنه دیپلماسی بی‌مایه فطیر است...

 تفاهم بین‌المللی به میزانی از محرمیت و مخفی‌کاری نیازمند است. تجربه به می‌گوید که همه‌ چیز را نمی‌توان سریع و فوری بیان کرد. بسیاری از چیزها را باید مخفی کرد تا زمان مناسب برای علنی‌کردنشان برسد. بیان علنی همه‌ چیز به وضعیت اورولی (بیگ برادر) منجر می‌شود...

آپولینار، شاعر فرانسوی اوایل قرن گذشته، شعری دارد که می‌گوید: «بخندید دیگه. بخندید به من، چیزهای زیادی هست که به شما نگفته‌ام، چیزهایی که امکان گفتنش را به شما را نداشته ام. حالا بخندید به من.»
این‌ها برخی از نقطه‌نظرات اشتفان هسل است، از نویسندگان و روشنفکران سرشناس فرانسه است که تا همین دیروز یعنی در سن ۹۵ سالگی هم همچنان هشیار و به لحاظ ذهنی فعال ماند.

سال ۱۹۱۷ در آلمان زاده شد. ولی در ۷ سالگی با خانواده مقیم پاریس شد. او در پاریس در خانه پدری خود با کسانی مثل پیکاسو و والتر بنیامین آشنا شد. با شروع جنگ جهانی دوم هسل در لباس ارتش فرانسه به چنگ نیروهای هیتلری افتاد، اما توانست از دست آن‌ها بگریزد. به لندن رفت و در پی ملاقات با چارلز دوگل به جنبش مقاومت فرانسه پیوست و تا جنگ به پایان برسد، اسارت در دو اردوگاه کار هیتلری را هم تجربه کرد. سال ۱۹۴۵ در جریان انتقال از اردوگاه بوخنوالد به اردوگاهی دیگر توانست از قطار به پایین بپرد و فرار کند.

بعد از جنگ در فعالیت‌های بین‌المللی و دیپلماتیک مشغول شد. سال ۱۹۴۸ دبیر کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل شد. در تدوین منشور بین‌المللی حقوق بشر سهمی اساسی داشت و به روند استعمارزدایی در جهان به سهم خود شتاب بخشید.

در دوران میتران مدتی وزیر خارجه فرانسه شد و بعدتر به دفاع از حقوق مهاجران غیرقانونی به فرانسه پرداخت. پس از ترورهای نیویورک در سال ۲۰۰۱ انجمنی را بنا نهاد که رسالتش تلاش برای ممانعت از جنگ میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها تعریف شده بود.

هسل سال ۲۰۱۰ در سن ۹۲ سالگی تازه‌ترین کتابش را با نام «از خودتان منزجر شوید» منتشر کرد که فراخوانی بود برای مقاومت در برابر سلطه سرمایه‌داری مالی و بانکی و بحرانی که دامن زده است. در ظرف یک سال این کتاب یک میلیون نسخه فروش کرد و هنوز هم در زمره پرفروش‌هاست.

با توجه به کارنامه هسل حرف‌های او در باره دروغ شاید عجیب به نظر برسد. آیا این حرف‌ها مربوط به نسل اوست؟ اغراق‌آمیز است؟ بیان واقعیتی است که خیلی‌ها از گفتنش سرباز می‌زنند؟ نوعی بدآموزی است که دروغ‌گویی را کارکردی مثبت می‌بخشد و به نادرست در زمره‌ی فضیلت‌ها می‌نشاند؟ یا
هسل دیروز در سن ۹۵ سالگی در پاریس درگذشت.