13.12.12

حوزه عمومی و حوزه خصوصی در عصر دیجیتال به روایت جارویس


جف جارویس، Jeff Jarvis، استاد ژورنالیسم، بلاگر معروف و از تحلیل‌گران سرشناس تغییر و تحولات اجتماعی و فردی در سایه اینترنت، سال ۲۰۱۱ کتاب تازه‌ای منتشر کرده با نام
Public Parts: How Sharing in the Digital Age Improves the Way We Work and Live

من ترجمه آلمانی این کتاب را اخیر‌ا خواندم که با عنوان "به شفافیت بیشتر دلیری کنیم" یا "برای شفافیت بیشتر شجاعت به خرج دهیم" 
(Mehr Transparenz wagen!) منتشر شده. 
عنوان آلمانی قرینه‌ای است با شعار معروف ویلی برانت، صدراعظم نامدار آلمان که در دوره زمامداریش مطرح کرد: "به دموکراسی بیشتر دلیری کنیم".

جارویس که کتابش را با ستایش شورانگیز از فیس‌بوک و توان آن در شناورکردن مفید حوزه خصوصی و عمومی شروع می‌کند، مدافع آتشین حوزه عمومی حداکثری و حوزه خصوصی حدافلی است. خود او در نوشته‌های وبلاگش buzzmachine.com شرحی توام با جزئیات داده است از سرطان پروستاتش، تاثیری که بر روی اندام جنسی‌اش و توان آمیزشی‌اش گذاشته و ...
در این کتاب هم می‌گوید که انسان در دوره کنونی چیز اینتایمی زیادی ندارد و باید فرم جدید و گسترده‌تری از حوزه عمومی را تعریف کرد به سود عقب‌نشینی حوزه خصوصی.

حرفش این است که غنای اختراعات و اکتشافات بشر و تغییر و تحولات فرهنگی یک جامعه در گرو درون‌کنش و تعامل و تبادل اطلاعات هر چه گسترده شهروندان آن است. و تکنولوژی‌ها ی مدرن هم چیزی نیستند جز شتاب‌بخشنده و تسهیل‌کننده این تبادلات که باید هرچه بیشتر از آنها سود جست. جارویس خودش را به لحاظ نگاه به تکنیک‌های رسانه‌ای و نقش مثبتشان در زندگی انسانی یک "خوشبین درمان‌ناپذیر" توصیف می‌کند و می‌گوید که هر چیز که سودمند باشد خوب هم هست.

بهره‌مندی از تبادلات اطلاعات را جارویس خودش، آنچنان که در کتاب نوشته شخصاَ تجربه کرده. به این معنا که شرح مو به موی بیماری و مسائل شخصی‌اش در دنیای وب تعداد زیادی توصیه و راهنمایی را به دنبال داشته که بسیار سودمند بوده‌اند. در عرصه عمومی‌تر نیزبه نمونه‌هایی در گستره تجارت و صنعت و خدمات اشاره می‌کند.
به عقیده جارویس مشارکت شمار هر چه بیشتری از انسان‌ها در بحث و تبادل نظر پیرامون موضوع یا موضوع‌ها نه تنها مناسبات جدید و احساس همبودگی بیشتری را تولید می‌کند بلکه به یمن تنوعی از داده‌هایی که به جریان می‌افتند تولیدات و سرویس‌های بهتری هم شکل می‌گیرند که مدام هم بهبود می‌یابند.

نویسنده با تاکید بر این که دوران اقتصاد مبتنی بر تقاضا سپری شده و به یمن اینترنت بیش از پیش اقتصاد مبتنی بر عرضه جای خود را باز می‌کند به دقت و وسواس شرکت‌هایی مانند گوگل و فیس‌بوک و امثالهم در شناخت گرایش‌ها و علائق ونیازمندی‌ها اشاره کرده و می‌گوید که علنی و آشکارشدن گرایش‌ها و تمایلات ما کمک می‌کند که عرضه‌های بهتری هم به ما صورت گیرد و لذا از این آشکارشدن ضرر نمی‌کنیم. او می‌گوید که قبل از اینترنت حجم متنابعی از تقاضای نرم‌افزاری و سخت‌افزاری در بشر وجود داشته که شناخته نمی‌شده و تبعاَ کالا و داده‌های متناسب با آن هم، به وی عرضه نمی‌شده است. به عبارتی توی شهروند هر چه که داده بیشتری بدهی، خدمات و کالاها و داده‌های بیشتری دریافت می‌کنی.
در سطحی کلانتر، اقتدار و موفقیت اقتصادی از نگاه جارویس در آینده در خانه کسی را خواهد زد که این تبادل داده‌ها را بهتر مدیریت کند.

در بخش‌هایی از کتاب که جارویس می‌کوشد عقب‌نشینی و ضرر و زیان حوزه خصوصی در این تبادلات را بیش از پیش فاقد نگرانی معرفی کند سیری تاریخی دارد در این قضیه که از چه زمان حراست از حریم خصوصی وارد تعاملات و مناسبات بشری شد. او می‌گوید که در پایان قرن نوزدهم و با به میدان آمدن اولین دوربین عکاسی قابل حمل مقوله حراست از حریم خصوصی هم به ادبیات و مسائل حقوقی و عرفی راه پیدا کرد ولی این حریم با برآمدن تکنولوژی‌ها و مناسبات نوین اجتماعی و فرهنگی روز به روز محدودتر شده است.

او بخشی را هم به جامعه آلمان اختصاص داده که به عقیده او در یک تناقض گرفتار آمده و حاضر نیست خود را با گرایش عمومی در باره گسترده‌شدن مفهوم حوزه عمومی وفق دهد. اشاره او به مخالفت‌ شماری از آلمانی‌ها در نشان‌دادن خانه‌ها و محله‌هایش در گوگل‌استریت است. کار این مخالفت‌ها به جایی رسید که گوگل مجبور شد بخشی از خانه‌های آلمانی را در نقشه خود مات کند. جارویس می‌پرسد ملتی که در سونارفتن در رأس کشورهای جهان ایستاده است، معلوم نیست که چرا این گونه رفتار می‌کند. این این مسئله را به ترس آلمانی‌های در دوران پساجنگ جهانی از تکنولوژی و ملزومات روز به روز نوشونده ربط می‌دهد و البته در سطحی کلی‌تر پای دولت، کلیسا و رسانه‌ای رسمی را هم به میان می‌کشد که فضایی از اخلاق و ترس و حجب و حیا به وجود آورده‌اند و می‌کوشند در عصر اینترنت نیز حوزه خصوصی را ستبر و چند لایه نگه دارند.

جارویس می‌پرسد که در دنیای معاصر به راستی حریم خصوصی و حریم عمومی را چگونه می‌توان تعریف کرد؟ پاسخش این است که هیچ اجماع عمومی بر سر این مقولات وجود ندارد و راه برون‌رفت از این سردرگمی تنها این است که هر کس خودش باید تصمیم بگیرد که در عصر رسانه‌های دیجیتال چه چیزی از خود را علنی کند و چه چیزی را پنهان نگه دارد.

او البته می‌گوید که شفافیت و علنیت به معنای برهنه ایستادن در بر آفتاب نیست و کماکان حاضر نیست که پاسوورد و میزان درآمد و دسترسی به ایمیل و اطلاعات در باره موسیقی مورد علاقه‌اش و نیز عادت‌های سیر و سیاحتش در اینترنت را با کسی تقسیم کند. می‌گوید که شفافیت نیازمند اعتماد است، ولی با این استثناهایی که برای خودش قائل شده ظاهرا هنوز اعتماد لازم را به اینترنت و به روند تقسیم اطلاعات و عدم سوءاستفاده از آن ندارد، هر چند که می‌گوید اینترنت عین زندگی است و مقررات مربوط به رفتار درست که در کودکی به ما یادداده شده و ما به کودکانمان انتقال می‌دهیم در این زندگی هم معتبر است. ولی ظاهرا در پس ذهن خود جارویس هم این نکته موج می‌زند که انتظار رفتار خوب از همه کاربران اینترنت تنها از خوش‌خیال‌ها و رویاپروان ساخته است.

جارویس اما نهایتا نتیجه می‌گیرد که هیچ گزینه‌ای هم برای تقسیم و تبادل اطلاعات بیشتر و سود وهوده‌ای که از آن حاصل می‌شود وجود ندارد. حرفش این است که نباید به بهانه چیزی به نام حراست از حریم خصوصی روح سودمند تبادل وسیع اطلاعات را به شیشه برگرداند، بلکه باید جامعه بر سر تعریف نرم‌های جدیدی از بهره‌گیری درست و عدم سوء استفاده از داده‌ها به توافق برسد.

او در پایان کتاب قبل از این که ۵ اصل خودش در باره داشتن یک زندگی بهتر در اینترنت را بیان کند با وزیر دادگستری آلمان که به یکی از مطالب او در وبلاگش واکنش نشان داده به یک چالش وارد می‌شود. وزیر دادگستری آلمان جارویس را متهم می‌کند که بی خود و یی‌جهت عصر حوزه خصوصی را انقراض‌یافته تصور کرده و وارد عصر پساخصوصی شده است. به بیان این خانم وزیر ضریب آزادی هر جامعه‌ای در نسبت مستقیم با حراست از فرد و نیازهای طبیعی او به داشتن یک حریم خصوصی قرار دارد که در جهان دیجیتال جدید باید بیش از پیش از آن حراست شود.

جارویس در پاسخ به این انتقاد می‌گوید که در اصل با آن مشکلی ندارد، ولی بیش از آن که از این حرف‌ها به ضرورت تدوین قوانین جدیدی برسد، ضرورت رسیدن به درکی مشترک از ارزش‌ها و مقولات شناوری مانند حوزه خصوصی و عمومی و تعریف نرم‌های جدیدی از بهره‌گیری درست و عدم سوء استفاده از داده‌ها را حس می‌کند.
کتاب جارویس از بسیاری ایده‌ها و درنگ‌ها و روشنگری‌ها عاری نیست. ولی اگر بتوان انتقاد به این کتاب را هم در یک کلام خلاصه کرد این است که او در صدد خنثی‌ یا حتی مثبت‌نشان دادن سرمایه‌داری مبتنی اینترنت در پیوند با یک حوزه عمومی است که دیگر جایی برای حوزه خصوصی باقی نمی‌گذارد. حرف او در اصل این است که میان حوزه عمومی که حوزه خصوصی را خفه کرده و به عقب رانده با سرمایه‌داری مبتنی اینترنت یک بازی برد- برد شکل می‌گیرد. در باره این خوشبینی بعدا بیشتر می‌توان نوشت. ولی کتاب جارویس خواندن دارد.