6.2.13

قدرت، جنسیت، سیاستمداران مرد و خبرنگاران زن


این روزها در آلمان بحث داغی در باره رفتار مردان سیاستمدار با خبرنگاران زن در گرفته است. ماجرا هم از آنجا شروع شد که یکی از اعضای زن جوان تحریریه هفته‌نامه اشترن به نام لاورا هیمل‌رایش با انتشار مقاله‌ای در این نشریه از رفتار غیرعادی و آزاردهنده یک عضو ارشد حزب دمکرات‌های آزاد نسبت به خود در یک مصاحبه پرده‌ برداشت.  حزب دمکرات‌های آزاد معمولا در ایران تحت عنوان حزب لیبرال آلمان شناخته می‌شود.  وزیر خارجه کنونی و دیتریش گنشر، وزیر خارجه سابق عضو این حزب هستند.

 اتفاق البته به یک سال پیش برمی‌گردد و شماری از منتفدان خبرنگار جوان انگشت روی همین موضوع گذاشتند که چرا بعد از یک سال؟ و آیا انگیزه سیاسی پشت این افشاگری نخوابیده است. پاسخ هیمل‌رایش هم این بود که آقای برودرله اخیرا به عنوان چهره اصلی دمکرات‌های آزاد برای پیشبرد کارزار انتخاباتی سپتامبر تعیین شده و حالا که اسم او این قدر مطرح است تمرکز روی  رفتارهای آزاردهنده و ناپسند این گونه سیاستمداران هم بیشتر حساسیت‌ برمی‌انگیزد و احتمالا به نتایج مثبت‌تری می‌انجامد. 

آقای برودرله ۶۵ سال سن دارد و در جریان گفت‌وگویی که با خانم هیمل‌رایش داشته در باره سینه های او نظر می‌دهد و سعی می‌کند که با وی تماس بدنی نزدیک‌تری داشته باشد. برودله ۳۵ سال از هیمل‌رایش بزرگتر است و به نوعی می‌توانسته پدر او باشد.

واکنش‌های متفاوت

 برودرله همچنان ساکت است . ظاهرا او نه حرفی برای دفاع از خود دارد و نه حاضر است عذری بخواهد. ولی خب ماجرا همچنان در صدر مسائل رسانه‌هاست و برودرله و برودرله‌ها را رها نمی‌کند.

 افشاگری هیمل‌رایش با واکنش‌های متفاوتی روبرو شد. مردان حزب دمکرات‌های آزاد آن را تلاشی برای خراب‌کردن چهره اصلی خود در انتخابات عنوان کردند و با وانمودکردن برودله به عنوان قربانی مدعی شدند که این ماجرا صفوف حزب را محکم‌تر خواهد کرد. طرفه این که یک زن معروف از درون همین حزب به یاری هیمل رایش آمد و گفت متاسفانه برخوردهای ناپسند و متلک‌ها و آزارهای جنسی همچنان رویه‌ای کم و بیش جاری و ساری در میان سیاستمداران مرد چه در قبال همکاران زنشان و چه در قبال ژورنالیست‌هاست. 

 سه حزب سوسیال‌دمکرات، سبزها و چپ‌ها هم حضور نابرابر زنان در سطوح مختلف احزاب به خصوص در حزب دمکرات‌های آزاد را از جمله علل ناتوانی مردها در شناختن حد و مرزهای خود و  تداوم رفتار ناپسند آنها در قبال زنان می‌دانند. البته آنها از این امر هم انتقاد کرده‌اند که برخی از مدیران و سردبیران روزنامه‌نگاران جذاب را به کار می‌گیرند و صریح و ضمنی از وی می‌خواهند که با به کارگرفتن جذابیت خود به سیاستمداران مرد نزدیک شود و حرف‌های بیشتری از زبان آنها بیرون بیارود.

 روزنامه‌نگاران اعم از زن و مرد عمدتا به دفاع از هیمل‌رایش برخاستند و از این که او یک موضوع تابو‌گونه را دوباره به عرصه عمومی کشانده دفاع کردند. 

نویسنده‌ای که حرف‌هایش جدی گرفته می‌شود

و در این میان نام  خانم اوزلا کوسر هم بیش از پیش در رسانه‌های آلمان مطرح شده است . کوسر ۵۳ ساله از اعضای سابق  تحریریه اشپیگل است و زمانی که بن پایتخت آلمان بود هم از نمایندگان این نشریه در دفتر بن به شمار می‌آمد و تبعا طرف صحبت و ارتباط با بسیاری از چهره‌های شاخص سیاست آلمان.
 کوسر سال گذشته بر اساس تجربه خود و همکارانش چه در ارتباط با سیاستمداران مرد و چه در ارتباط با همکاران مرد خود در نشریات، کتابی منتشر کرد با عنوان «سکس و قدرت در عرصه سیاسی آلمان». به اعتبار همین کار ویژه روی موضوع، کوسر این روزها یک پای مصاحبه و گفت‌وگو در باره بحث داغ این روزهای آلمان است.

  کوسر در مصاحبه‌ای با هفته‌نامه فرایتاگ می‌گوید که سی سال پیش او و همکارانش با مشکلات بیشتری نسبت به ژورنالیست‌های زن امروز روبرو بوده‌اند. البته امکان طرح عمومی این مشکلات کاملا منتفی نبود، ولی جرئت ویژه‌ای می‌خواست که تو طرحش بکنی و آخرش هم انگشت اتهام به سوی خودت برنگردد. 

 کوسر بر این نکته تاکید می‌کند که بیست سی سال پیش شمار زنان روزنامه‌نگار معدودتر از امروز بود و آنها به شدت در اقلیت بودند. به علاوه مبانی قانونی هم برای پیگیری حقوقی این گونه مسائل وجود نداشت. تازه سال ۱۹۹۴ بود که قانون برابرحقوقی زن و مرد آمد و آزار جنسی را قابل پیگرد حقوقی دانست. به خصوص از سال ۲۰۰۶ که زیر فشار اتحادیه اروپا "قانون برخورد مشابه" نسبت به زن و مرد در آلمان هم تصویب شد  راه برای شکایت زنان از اذیت و آزارهای جنسی گشوده گشت.

 وقتی که صدای خود را بم می‌کردیم

کوسر می‌گوید که ایده و مواد کتابش را سال‌ها پیش آماده داشته، ولی فضا به گونه‌ای بود که « دائم به خودم نهیب می‌زدم که آیا کسی این کتاب را جدی خواهد گرفت. آیا اتهام به سوی خودم بازنخواهد گشت. و طرفه این که شماری از همکاران زن که برای تهیه کتاب با آنها مصاحبه  کردم تاکید داشتند که اسم واقعی آنها برده نشود. و یک نکته جالب دیگر این که برخی از همکاران که برای گفت‌وگو با من به دفترچه یادداشت‌های روزانه‌‌اشان رجوع کردند خودشان حیرت کردند از این که آن سال‌ها چه چیزهایی را تحمل می‌کرده‌اند و چرا در برابر آزار و اذیت و نگاه‌های مزاحم سیاستمداران مقاومت نمی‌کرده‌اند یا حتی از حرف زدن در باره آنها هم ابا داشته‌اند.»

 کوسر می‌‌گوید: «وضع در سال‌های جوانی من به گونه‌ای بود که ما اغلب باید به لباس‌پوشیدن خودمان توجه می‌کردیم و تا حد ممکن با شکل و شمایلی کمتر زنانه و بیشتر مردانه  به جلسات و مصاحبه مردان روانه می‌شدیم. اذیت و حرف‌های آزاردهنده جنسی و نگاه‌های مزاحم امری عادی در کار ما بود و در چنین شرایطی مثلا پوشیدن دامن کوتاه طبیعی بود که به ذهنمان خطور هم نکند. اغلب که پیش این یا آن سیاستمدار می‌رفتیم، معمولا سر تا پایمان را ورانداز می‌کرد گویی که در ذهنش مرور می‌کرد که  میتوانم دسترسی  به او پیدا کنم و این نگاه ما را خود به خود به آن سو می‌راند که صدایمان را بم کنیم، بیش از پیش از زنانگی خود فاصله بگیریم و از مرد سیاستمدار تا حد ممکن دورتر بنشینیم . ولی خب خوشبختانه امروز حضور بیشتر زنان در حرفه ما، مبانی قانونی، اعتماد به نفس و تجربه ما سبب شده که تا حدودی این موارد معدود شود، هر چند که همچنان موضوعی مشکل ساز است و همین بحثی که بر سر مقاله خانم هیمل رایش هم در گرفته از گستردگی و حساسیت موضوع خبر می‌دهد.»

ما در ا بتدای راهیم؟

و خب کل ماجرا و بحث کنونی در آلمان را که می‌بینی و می‌شنوی که در یک دمکراسی نسبتا پیشرفته در حال جریان است با خودت می‌گویی که زن‌های ژورنالیست ایران مشکلاتشان اگر بیشتر نباشد کمتر نیست، ولی مشکل مضاعف‌ترشان این است که به لحاظ طرح عمومی این مسائل و پیگرد احیانا حقوقی ماجرا شاید وضعیتشان از سی سال پیش آلمان و شرایطی که خانم کوسر در دوران جوانی‌اش با آن روبرو بوده هم بدتر باشد. و این‌ها همه در کنار بگیروببندها و عدم امنیت شغلی و سانسور و خود سانسوری و ... که مشکل ژورنالیست مرد هم در ایران هست، قاعدتا وضعیت را برای ژورنالیست زن ایرانی در قیاس با همکار مردش بسیار سخت‌تر می‌کند.

  آیا روزی خواهد رسید که این گروه هم بتواند از مشکلات خودش بگوید؟ آیا نمی‌توان از سطوح کمتر حساس‌تری باب بحث را در ایران هم گشود؟ آیا در خود تحریریه‌ها رفتارها به قاعده است؟ آیا در سطح بیرونی، ورود جدی‌تر و فعالانه‌تر و همبستگی‌گونه ژورنالیست‌های مرد به این مباحث کمی بار را از دوش زنان برنخواهد داشت که مجبور نباشند به تنهایی حمل مشکل کنند و انگشت اتهام به سویشان دراز شود؟ آیا...