مکث روی چند رویداد
با همت و تلاش شخصی
هنوز انتخاب نشده، جار و جنجال عليهاش بالاست. اتهامش اين است که چرا گفته زنان هندو پس از حمله مغولها به هندوستان پوشش حجابمانند را برای خود برگزيدند و خوب، حالا که زنان در هر عرصه ای پيشرفت کرده اند بايد آنها را از نظر اخلاقی حمايت کرد تا چنين آدابی را کنار بگذارند.
برخی از رهبران مذهبی مسلمانان هند، گويی که خود را مخاطب خانم پراتيبا پاتيل يافته باشند گفتهاند که او آگاهی تاريخی ندارد و زنان هند حتی قبل از اسلام هم حجاب داشتهاند و حالا هم بايد ادامهاش دهند. و خانم پاتيل هم اگر از اين حرفها بزند رای خودمون در مجلس را برای انتخابش به رياست جمهوری هند دريغ میکنيم.
همینجا باید گفت که چه خوب است که دستکم اگر مخالفتی هست قرار است در امتناع از رایدادن نمود پیدا کند و نه در اشکال دیگر.
خانم پاتيل فرماندار فعلی ايالت راجستان هند و نامزد ائتلاف متحد پيشرو برای رياست جمهوری اين کشور است. محور ائتلاف متحد را حزب کنگره هند تشکيل میدهد و احزاب کمونيست هم بدون اين که در دولت شراکت داشته باشند در مجلس ازش حمايت میکنند. سال ۲۰۰۲ اين ائتلاف در اپوزيسيون بود و آن موقع هم يک زن را نامزد رياستجمهوری کرد، زنی از فعالان برجسنهی مبارزه برای آزادی و استفلال هند. ترکيبی از مجالس فدرال و ايالتی که گزينش رئيسجمهور را به عهده دارد اما رای ديگری زد و پدر پيشرفتهايی اتمی هند، يعنی عبدالکلام ِ مسلمان که نامزد حزب راست و ملیگرای" مردم"ِ حاکم بر هند بود را به اين سمت انتخاب کرد. اين دفعه اما با رای بالاتری که ائتلاف متحد پيشرو در مجالس يادشده دارد انتخاب خانم پاتيل تقريباً قطعی به نظر میرسد.
پاتيل ۷۲ سالش هست و چهره ناشناختهای در صحنه سياسی هند نيست. او بارها جامه وزارت و وکالت پوشيده و مهمتر از همه اين که، يکی از فعالان سرشناس جنبش زنان هند است. مواضع سکولار خانم پاتيل و تلاش و حساسيتش نسبت به دسترسی همگان به آموزش عمومی و کاستن از فقر در جامعه، از جمله ويژگیهای او به شمار میروند. پاتيل سال ۲۰۰۴ اولين فرماندار زن ايالت راجستان شد. او با ممانعت جدیاش از تصويب قانونی که عوضکردن مذهب را ممنوع میکرد جنجالی بزرگ در صحنه سياسی هند به راه انداخت و مذهبيون هندو را عليه خودش برانگيخت.
البته هند قبلاً نخستوزير زن داشته است ( ايندرا گاندی)، ولی اين برای اولين بار است که يک زن به رياست جمهوری اين کشور میرسد، آن هم نه به خاطر وابستگیهای خانوادگی و فاميلیاش. خلاصه اگر خانم رويال در کسب رياست جمهوری فرانسه شکست خورد، دستکم در آسيا، در راس دومين کشور بزرگ دنيا قراره که يک زن قرار بگيرد، آن هم زنی که با مبارزه و مسائل جنبش زنان بيگانه نيست و مدارج ترقی و برکشيدهشدن را همه با همت و تلاش خودش طی کرده.
خشونت به رغم دموکراسی
آرژانتين در ۴ سالی که از رياست جمهوری نستور کرشنر میگذره يکی از کمسابقهترين دوران دمکراسی خودش را طی میکند. ولی خوب، تو همين دوره رقم کسانی که زير ضرب و شتم پليس و يا در نتيجه بدرفتاری در بازداشتگاهها از پا درآمدند به ميزان چشمگيری افزايش پيدا کرده. با عدد و رقم که بخواهيم صحبت کنيم ، در اين ۴ سال ۶۳۵ نفر قربانی چنين برخوردهايی شدهاند. نه، اين رقم نسبتاً بالا ربطی به تحکيم دمکراسی نداره، ربط به اين داره که خشونت پديدهای نهادی شده در رفتار نيروهای امنيتی و پليس و تو خود جامعه است و اگر نبود تلاش و همت وکلا و نهادهای مدنی، اين قتلها کمتر بازتابی پيدا میکرد و احتمالاً بازماندگان قربانيان هم دستشون به جايی بند نبود.
در نظر هم داشته باشيم که در دوران کرشنر پرونده جنايات ديکتاتوری نظاميان در فاصله ميان ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ بيش از هر دوره ديگری باز شده و با لغو عفو قبلی نسبت به عاملان و آمران اين جنايات، جامعه گام بزرگی در راه برخورد قضايی با آنها برداشته . ولی خوب، اين مسئله بيشتر سبقه سياسی داره و در عرصه مناسبات اجتماعی و رابطه نهادهای حکومتی با مردم مسئله پيچيدهتر و زمان برتر از آن است که با ۱۰، ۲۰ سال دمکراسی و با بهترين نيات کسانی که به حکومت میرسند فوراً بشه يک شبه ره صد ساله رفت. القصه، تو جامعه خود ما هم، گرچه تحقق تحولات سياسی کوچک و بزرگ کار سادهای نيست، اما دشوارتر از آن، احتمالاً مسئله کاستن از ضريب خشونت و تلطيف مناسبات در عرصههای مختلف است که شايد مستلزم تلاش و تدبير و زمان بسيار باشد.
آشتی ملی آری، ولی نه مفت و مجانی
اسم خشونت و برخورد با دوران ديکتاتوری اومد بد نيست به اين نکته هم اشاره بشه که هفته گذشته، رئيس جمهور چپگرای اوروگوئه، آقای واسکوئز ( از رهبران جنبش چريکی توپوماروی سابق) میخواست ۲۴۳ مين سالگرد تولد قهرمان ملی اين کشور را به روز آشتی ملی ميان آسيبديدگان و بازماندگان قربانيان دوران ديکتاتوری نظاميان در سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۵ با ارتش بدل بکنه تا به قول او " ديگر هرگز" ميان اروگوئهایها تقابل و خشونتی روی ندهد. اين نيت واسکوئز با مخالفت نیروی جنبش چپ و دمکراتی روبرو شد که او با حمايت آنها به رياست جمهوری رسيده. جنبش دانشجويی، اتحاديههای کارگری و به خصوص انجمنهای بازماندگان قربانيان تاکيدشان اين است که تا زمانی که ارتش عملاً از کرده خودش ابراز تاسف و پشيمانی نکند، يعنی درهای آرشيوهاش را برای بررسی جنايات آن سالها بر روی حقوقدانان و وکلای مستقل نگشايد، محل قبرهای دستهجمعی مخالفان را نشان ندهد و دست از مخالفت با برخورد حقوقی با عاملان و آمران آن جنايات برندارد صحبت از آشتی ملی مبنا و اساس واقعی نخواهد يافت.
اين مخالفتها سبب شد که رئيسجمهور تصميمش را که با ملاحظه و شايد با فشار ارتش اتخاذ کرده بود فعلاً در کشو ميز بگذارد. القصه اين که، رای بالا و برگزيدهشدن از طريق يک انتخاب دمکراتيک هم لزوماً فوری به بر هم خوردن توازن قوا در جامعه منجر نمی شود و اگر جامعه مدنی آگاه و فعالی وجود نداشته باشد و اعمال فشار نکند تحولات بعدی به آسانی و سهولت پيش نمیروند.
رجزخوانی بر سر کمونیسم و امپریالیسم
هفته پيش ، در بیستمین سالگرد سخنرانی رونالد ریگان در برلین که گفت: "آقای گورباچف این دیوار برلین را خراب کن"، جرج دبليو بوش در واشنگتن بنای يادبودی را افتتاح کرد که بايد از اين به بعد "يادآور جنايات کمونيسم" باشد. بوش در صحبتهای خودش در اين مراسم، کمونيسم را با تروريسم بينالمللی معاصر همتراز گذاشت و آن را عامل مرگ دهها هزار انسان بی گناه دانست. بوش گفت: " مثل کمونيستها، تروريستها و افراطيونی که يازده سپتامبر به مردم ما حمله کردند نيز، هواداران يک ايدئولوژی مرگآور هستند که به آزادی نفرت می ورزند وبه دنبال اهدافی توتاليتر میباشند."
به گفته بوش "دستان پر قساوت کمونيسم" مسئول جنگ داخلی و انقلاب چين بوده است و رهبری اتحاد شوروی، در دوران استالين هم، با گرسنگی دادن به مردم اوکرائين در دهه سی سده گذشته، آن ها را به سوی مرگ سوق داده است.
کمونيستهای اوکرائين در واکنش به حرفهای بوش و افتتاح بنای يادبود قربانيان کمونيسم در واشنگتن، قصد دارند مقابله به مثل کنند و در کيف (پايتخت اوکرائين) يک "بنای يادبود قربانيان امپرياليسم" بسازند. تندتر از کمونيستهای اوکرائين واکنش پوتين است که اين روزها اختلافش با آمريکا در چند زمينه بالا گرفته و لحنش هم به تناسب تند و تيز شده. حاکم کرملين در سخنرانی به مناسبات هفتادمين سالگرد پاکسازیها و ترور دولتی استالين در سال ۱۹۳۷ حرفهايی زده که غيرمستقيم جوابی هست به حاکم کاخ سفيد: "کسی حق ندارد روسيه را به خاطر پاکسازی بزرگ سال ۱۹۳۷ مقصر بداند. اين رخداد، يکی از بدترين بخشهای دوره استالين بوده است. اما در ديگر کشورها مسائلی بسيار بدتر از اين رخ داده است. .. بله, ما برگهای وحشتناکی در تاريخ روسيه داشتهايم. اجازه دهيد وقايع سال ۱۹۳۷ را به ياد بياوريم و فراموششان نکنيم اما در ديگر کشورها اتفاقهايی بسيار وحشتناکتر رخ داده است...نبايد به هيچکس اجازه دهيم احساس گناه را بر ما تحميل کنيم. بگذاريد آنها کارهای خودشان را به ياد بياورند."
پوتين با اشاره آشکار به رويکرد آمريکا در قبال ژاپن، ويتنام و عراق، ادامه داد: "ما از بمب اتمی عليه هيچ جمعيت غيرنظامی استفاده نکرديم. ما بر هزاران کيلومتر از سرزمينهای ديگر کشورها مواد شيميايی نپاشيديم يا بر کشوری کوچک بمبی هفت بار بزرگتر از آن در جنگ «ميهنپرستی بزرگ» ـ نامی که روسيه به جنگ جهانی دوم داده ـ بمب نيفکنديم. به عنوان نمونه، ما برگهای سياهی چون «نازيسم» نداشتيم."
پوتين گرچه کوشيده در واکنش به سخنان بوش تا حدودی جنايات دوران استالين را نسبی کند و از کراهتشان بکاهد، ولی در اصل حرفهايش نادرست نيست. منتهی مشکل اين است که هر طرف، قربانيان طرف ديگر را بازيچه منافع و مقاصد سياسی خود کرده و میکوشد با استفاده تبليغی از ضعف طرف مقابل، برگ قویتری در بازی سياسی جاری برای خودش دست و پا کند. آنها میتوانند اين کار را بکنند، ولی خوب، هر کسی که صلاحيت داشته باشد حقوق بشر به مردم دنيا آموزش دهد، دستکم قدرتمندان آمريکا و روسيه با کارنامههای منفیاشان چنين صلاحيتی ندارند.
البته اين نکته را شايد نشود ناگفته گذاشت که روسيه و آمريکا دستکم در يک مورد با هم تفاوت دارند: برای مردم مشتاق دمکراسی و حقوق بشر جامعه مدنی آمريکا حرفهای بيشتری برای زدن دارد تا جامعه مدنی روسيه که سياستهای کرملين همان توان اندکش را هم تاب نياورده و منافع خودش را در ضعيفنگهداشتن آن ديده است. صد البته رويکرد واشنگتن نسبت به نهادهای مدنی و سازمانهای غيردولتی در روسيه و تلاش برای استفاده از برخی از آنها برای تاثيرگذاری در صحنه سياسی این کشور، بهانه خوبی به دست کرملين داده که به اين سازمانها از صغير تا کبيرشان رحم نکند. و اين مشابه همان رويهای است که اين سالها جمهوری اسلامی هم با تمسک به آن، در حال گرفتن جان و رمق نهادهای نوپای جامعه مدنی ماست.
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه