21.3.07

نوروز, شادی و شرمندگی

همراه با شادباش سال نو,

اول, اين برنامه بی ارتباط با نوروز نيست و اگر نشنيديد شايد به شنيدنش بيارزد و کمی خاطره بيانگيزد.

دوم, راستش اين نوروز, هم بالذاته و هم به سبب تلقيق فرهنگ ها کلی حواشی و چم و خم پيدا کرده. يک دفعه می افته تو محرم, يک بار سر از رمضان درمی ياره, يک بار نصف شب تحويل می شه, يک بار وسط صلات ظهر آدم واردش می شه. خلاصه بالبشويی شده که قسما خوشاينده و قسما هم ناخوشايند.

سوم, راديو آلمان از شروع سال نو در ايران خبر می داد. با يکی از اهالی قشم مصاحبه می کرد. می گفت که ما سنی ها زياد نوروز رو جشن نمی گيريم و اين جشن بيشتر مال "سرحدی هاست". دربرخی از بخش های جنوب کشور, به شيراز و محدوده آن قسما می گن سرحد و به تهرون و بالاتر هم بعضا می گن ايران! ولی خوب همين آقای گزارشگر سر از کردستان هم درآورد و توضيح داد که کردهای ( سنی) از اين که نوروز رو متعلق به خودشان بدونند سر سوزنی کوتاه نمی آيند.

چهارم, امروز که اول فروردين باشه روز جهانی مبارزه با نژادپرستی هم هست..سازمان ملل نزديک به ۳۰ سال پيش به خاطر ارجگذاری به مبارزات مردم آفريقای جنوبی چنين روزی رو تعيين کرده. آمارهايی که از بالا گرفتن جو نژادپرستی تو اروپا ارائه می شه زياد جالب نيست و خوب اسلام ستيزی فله ای هم بخشی از اين گرايش است. تو فرانسه بخشی از مردم که می خوان ماه آينده بروند پای صندوق های رای برای انتخاب رييس جمهور, اصلا مسئله اشان اين نيست که کدام نامزد چی می گه, بلکه به اين فکر می کنند که چطوری رای بدهند که ژان ماری لوپن , نامزد اصلی نئونازيست ها مثل دفعه قبل به دور دوم نره.

اواخر سال گذشته تو مناطق هلندی نشين بلژيک يک سياهپوست به سمت معاون شهردار و مسئول خطبه خوانی و ثبت ازدواج ها تعيين شد. چند عروس و داماد از اين که يک سياهپوست خطبه عقدشان را بخواند امتناع کردند و به محضر ديگری مراجعه کردند. امروز, برای واکنش نشان دادن به اين اقدام نژادپرستانه ۶۰۰ زوج از آلمان و فرانسه و لوکزامبورگ و بلژيک پيش اين عاقد سياهپوست وقت گرفته اند تا به طور دستجمعی خطبه عقدشان را بخواند. اقدامی نمادين و حاکی از وجود وجدان های بيدار و مسئول.

البته چنين اقداماتی ريشه گرايش به نژادپرستی را نمی خشکاند ولی نشون می ده که ساکت بودن هم کار درستی نيست.

پنجم, امروز, يعنی نوروز ما رو سازمان ملل به عنوان روز زمين تعيين کرده. راستش من که هر وقت اين مناسبت به يادم می ياد از خودم به عنوان ايرانی بودن و بلايی که جامعه و حکومت ما دارن سر محيط زيست کشور می يارن شرمنده می شم. و شرمنده می شم که تو اين هم بحثی که راجع بحران اتمی درگيره به ندرت کسی پيدا شده که از جنبه محيط زيستی به مسئله بپردازه. صدامون از بابت مقبره کوروش و سد بلاغی و ... دائم به هواست ولی نه تخريب سرسام آور جنگل ها, نه تخريب تالاب ها, نه قاطی شدن اب های زيرزمينی با فاضلاب ها, نه بيابان زايی های گسترده, نه انهدام شتابان درياچه اورميه, نه هوای کثيف شهرها که از همه جهت زندگی رو در معرض خطر داده و نه ...کمتر مسئله امون هست. مردم روزی ميليون ها بطری ساخته شده از مواد مصنوعی حاوی کولا و دوغ و انواع نوشابه ها می خرند ولی هنوز يک سيستم کارآمد و فراگير برای جمع آوری اين گونه بطری ها که عامل مخربی برای محيط زيست هستند وجود ندارد و بسياری از آنها در پياده رو خيابان و ... سطل زباله ها رها می شوند و ...

در رسانه های ايران هم اگر بحثی از محيط زيست است بيشتر برای خالی نبودن عريضه است. اين که سازمان حفظ محيط زيست يکی از بی قدرت ترين نهادهای دولتی است و اين که سال گذشته چندتن از شکاربانان و جنگلبانان به ضرب گلوله متخلفان از پا درآمدند هم ,خود حکايت گويايی از يتيمی و قيم نداشتن واقعی محيط زيست در ايران است.

باری من شرمنده ام که ايران به لحاظ وبلاگ نويسی از صدرنشينان دنياست ولی شمار وبلاگ های مربوط به محيط زيست از تعداد انگشتان يک دست هم تجاوز نمی کند. من شرمنده ام دوستان از ايرانی بودن خودم در اين عرصه. کاش سازمان ملل به بی مبالاتی ما نسبت به محيط زيست توجه کند و نه نوروز ما, بلکه روز ديگری را به عنوان روز زمين نامگذاری کند.