5.2.07

چند نکته با ربط و بی‌ربط

سپاس از خانم رايس

خانم آنگلا مرکل, صدر اعظم آلمان, که سرگرم سفر به شماری از کشورهای عربی است ظرف دو سه روز اخير در امارات و عربستان بوده است. عکس،‌ مرکل را در رياض و در حال گفتگو با رهبران عربستان نشان می دهد.

با مشی و سياست کونداليزا رايس ، وزير خارجه آمريکا،‌ از هر جهتی می‌توان مخالف بود، ولی دستکم امتناع او از تن‌دادن به قيودات رهبران کشورهای عرب حوزه خليج فارس و بی‌حجاب ظاهرشدنش در ديدار با اين رهبران را شايد نتوان بی‌ستايش گذاشت. او با اين کارش بدعت‌گذار شد و حالا سياستمداران زن مجبور نيستند در ديدار با شاه و شاهزادگان عرب کشورهای يادشده حجاب به سر کنند و يا حتما کت و شلوار بپوشند. البته نمی‌دانم که عقب‌نشينی و عدم واکنش مقامات دربارهای سعودی و امارات و ... در قبال بی‌حجابی خانم رايس، مرکل و ... را بايد به حساب انعطافشان گذاشت، يا آن را به اين مثل معروف نسبت داد که: " من تسليم زور نمی‌شم، مگر اين که زورش، پر زور باشه!" به هر حال اين رهبران حالا،‌ هم با زنان سياستمدار خارجی دست می‌دهند و هم آنها را مجبور نمی‌کنند حجاب به سر کنند. آيا جمهوری اسلامی هم که رهبران کشورهای حاشيه جنوبی خليج فارس را به تحجر متهم می‌کند خودش حاضر خواهد شد تا اين حد انعطاف نشان دهد؟


شما می‌خواهيد مملکت اداره کنید؟

حال که از لباس خانم‌ها صحبت شد، بد نيست به اين موضوع هم اشاره کنم که اين مسئله، يعنی حساسيت نسبت به نوع لباس پوشيدن زنان، تنها به جهان اسلام مربوط نمی‌شود و شايد در وجه عمده با مناسبات و نگاه مردسالارانه قابل توضيح باشد، وگرنه در جمهوری دمکراتيک کنگو که ۸۰ درصد جمعيت ۶۰ ميليونی‌اش مسيحی‌اند نمی‌بايست اتفاق زير روی می‌داد:

اواخر سال گذشته، پس از نزديک به ۱۰ سال جنگ و خونريزی،‌ در کشور بزرگ و غنی کنگو ( مساحتش اندازه اروپای غربی است و معادنی بزرگ از فلزات و ترکيبات کم‌ياب دارد) با کمک‌های مالی و امنيتی اتحاديه اروپا انتخابات پارلمانی برگزار شد. اواخر ماه ميلادی گذشته (ژانويه) ۵۰۰ نماينده پارلمان تازه که ۴۲ نفرشان زن هستند گرد‌آمدند تا اولين جلسه مجلس را برگزار کنند. يکی از موضوعات اين جلسه تصويب آيين‌نامه داخلی مجلس بود که ماده‌ای از آن هم به نوع لباس زنان برمی‌گردد: زنان اگر شلوار بپوشند، اجازه شرکت در جلسات مجلس را خواهند داشت، ولی حق صحبت از تريبون مجلس را ندارند. اين ماده با رای مثبت همه مردان (۴۵۸ رای) به تصويب رسيد. استدلال آقايان هم اين بود که شلوارپوشيدن خانم‌ها فساد اخلاقی به بار می‌آورد. يکی از نمايندگان زن در واکنش به تصويب اين ماده پشت ميکروفن رفت و خطاب به آقايان گفت: "شما که ذهنتان دائم مشغول زيرشکم و مسائلی از اين دست هست و از کنترل غرايز جنسی خودتان عاجزيد، چطوری می‌خواهيد ناظر و کنترل‌کننده کل کشور باشيد؟" به نظر نمی‌ياد اين نماينده زن حرف ناحساب زده باشه و کاش صداش به خاورميانه هم می‌رسيد.


مسئله ریش و قافیه تنگ کاسترو

در مسائل مربوط به تيپ و ظاهر سياستمدارها بمونيم و سراغی از فيدل کاسترو بگيريم. ايگناسيو رامونه،‌ سردبير لوموند ديپلماتيک مصاحبه‌ای بالابلندی داره با کاسترو که اخيرا به صورت کتاب به چند زبان منتشر شده. در اين مصاحبه که مجموعا دو سال به دراز کشيده ( ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵) کاسترو از اول زندگی سياسی‌اش رو تعريف می‌کنه تا حالا. از روند انقلاب، از مواضع و ديداراش با رهبران آمريکا، از چه گوارا، از بحران خليج خوک‌ها، از مجازات اعدام، از نوع تاکردن حکومتش با مخالفان، از شراکت فعالش در به شکست‌کشاندن کودتا عليه هوگو چاوز در سال ۲۰۰۲،‌ از ميزان حقوق ماهانه‌اش ... کتاب بيشتر به مونولوگ شبيه تا به مصاحبه و کاسترو بيشتر متکلم وحده است و رامونه هم چندان باهاش چالش نمی‌کنه که اين برای يک روزنامه‌نگار ضعف کوچکی نيست.

از طرفی انگار نه انگار که کاسترو زندگی شخصی‌يی هم داره و بد نيست مثلا به عنوان يک انسان با سوالات مصاحبه‌کننده به طرف واگويی نکاتی از اين زندگی هم سوق پيدا کنه. کتاب از اين نوع مسائل مربوط به زندگی شخصی تهی است و مثلا اشاره‌ای نداره به عاشق‌شدن کاسترو به يک دختر ۱۸ ساله کوبايی در سال‌هايی که در مکزيک در تدارک حمله چريکی به کوبا بوده. کاسترو به دختر تقاضای ازدواج می‌ده و و با پدر و مادر او هم دراين باره صحبت می‌کنه ، ولی روزی که کاسترو می‌خواد سوار قايق بشه و برای فعاليت انقلابی رهسپار کوبا بشه، دختر می‌گه که نمی‌يام و اولين عشق کاسترو همين جا به ته خط می‌رسه.

يک سوال جالب تو کتاب راجع به اينه که کاسترو چرا پس از سال‌ها که ديگه در مبارزه چريکی نيست و نه به لحاظ امنيتی و نه از جنبه وقتی ريش‌زدن نبايد براش مشکلی باشه،‌ چرا کماکان ريشش رو نمی‌زنه؟ پاسخ عجيب کاسترو اينه: "کسی که روزانه ۱۵ دقيقه‌ای را که صرف ريش‌زدن می‌کنه صرفه‌جويی کنه در سال ۸ روز وقت اضافی داره که به کارهای مهمتری برسه. صرفه‌جويی در هزينه‌های مربوط به آب گرم و خميرريش و تيغ و آفترشيو رو هم که تو محاسباتمون وارد کنيم می‌بينيم که ريش‌نزدن سود و حاصلش کم نيست."

اين حرف کاسترو رو زمانی که آدم در کنار ريش دو تيغه‌زده برادرش بذاره که حالا زمام امور کوبا رو در دست گرفته،‌ با خودش می‌گه لابد همين مشی متفاوت رائول کاسترو در مسئله ريش و عدم صرفه‌جويی‌اش در وقت و ...، سرآغاز فرسايش نظام کوبا هم هست! و يا اگر حرف کاسترو رو حجت بگيريم، بايد ريش‌نزدن رهبران جمهوری اسلامی که سبقه صنفی داره و وقت اضافی که از اين رهگذر به دست می‌يارند کلی به زمامداری بهتر اونها کمک بکنه و قاعدتا بايد تا حالا برامون مملکت نسبتا نمونه‌ای ساخته باشند!

نمی‌دونم، به نظر می‌ياد که حرف کاسترو راجع به ريش‌زدن بيتی هست که خودش هم اگر ادامه‌اش می‌داد تو قافیه اش می‌موند.


پوتين و دمخورشدنش با عمر خيام

از تناقض گفتار کاسترو می‌شه نقبی هم به تناقض رفتار ولاديمير پوتين زد. در مصاحبه بزرگ سالانه‌ پوتين که هفته‌ پيش‌ برگزار شد، خبرنگاری ازش پرسيد که آيا او هم پيش می‌ياد که دمق بشه و حال و حوصله کاری رو نداشته باشه؟ و اگر پاسخ مثبت است در چنين مواقعی چه کار می‌کند؟ پوتين پاسخ داد:" معلومه که منم بعضی موقع‌ها دچار بی‌حوصلگی می‌شم و از دل و دماغ می‌افتم. در چنين مواقعی يا با سگم به راهپيمايی می‌رم و يا شعرهای عمر خيام را می‌خونم که همسرم به‌ام هديه کرده. کتاب خيام رو شما ژورناليست‌ها هم اگر گير آورديد حتما بخونيد. شعرهای بسيار جالبی داره."

اين حرف‌های رييس جمهور روسيه اين سوال رو به ذهن می‌ياره که با اراده شديدا معطوف به قدرتی که در اين آقا هست و با کاريزما و شخصيت مقتدر و قسما غيردمکراتيکی که در صحنه سياسی روسيه از خودش به نمايش گذاشته چه طوری همزمان از شعرهای خيام که به سخره‌زدن به کار دنيا و بی‌اعتنايی به قدرت و مال و منال فرامی‌خونه هم،‌ خوشش اومده؟ آيا پاسخ اين سوال رو هم بايد با استناد به شخصيت پيچيده و چندلايه انسان‌ها توضيح داد و بين پوتين سياستمدار و پوتين به عنوان يک شخص قسما تفاوت قائل شد؟ و يا شايد هم اشکال در ترجمه روسی اشعار خيام هست که پوتين چيز دندانگيری متناسب با پسند و مشی و منش اش درش پيدا کرده؟! و يا ...