11.12.06

از کار جیم‌‌شدن، از کار مُردن

آناتول فرانس زمانی گفته بود که کار امری نامتعارف و غيرطبيعی است، در حالی که تنبلی و تن‌آسايی امری الهی و مقدس است. حالا آلمانی‌ها اندکی به فتوای فرانس روی خوش نشان داده‌اند و در

برخی ادارات کارکنان مجاز شده‌اند که برای افزايش بازدهی کارشان هر روز بعد از ناهار ۲۰ دقيقه هم در اتاق کار را ببندند و روی يک تخت تاشدنی چرت بزنند. جبران اين ۲۰ دقيقه "هدررفته" هم به اين صورت خواهد بود که کارکنان يادشده همين مدت را بيشتر کار خواهند کرد. نتيجه اين تصميم مثبت بوده و راندمان کار هم بالا رفته است. اين برای کسی مثل من حاوی اين درس هم بود که برای بعد‌ از ظهر خوابی مردم خودمان به خصوص در مناطق جنوبی کشور، البته در صورتی که به ساعت‌ها نکشد، تفاهم بيشتری داشته باشم.

صحبت از بازدهی کار که می‌شود ميان ايران و کشورهای پيشرفته‌ای مثل آلمان مقايسه‌کردن کار عبثی است. معنا و ارزش کار هم اصولا در اين جوامع متفاوت است. تا آنجا که به ايران مربوط می‌شود بحث مربوط به ساعات مفيد کار بحث تازه‌ای نيست. درست يا نادرست، اين حرف رايجی است که از ۸ ساعتی که کارگر و کارمند معلم و ... در ايران سر کارش حاضر می‌شود تنها نيم ساعت کار مفيد انجام می‌دهد. طبيعی است که وررفتن با موبايل و اينترنت و پيغام و پسغام فرستادن از طريق اين وسايل جديد هم کسانی را از کار اصلی‌اشان منحرف کند و ساعت کار مفيد آنها را باز هم کاهش دهد.

در ماه‌های گذشته که بحث حذف برخی از روزهای تعطيل از تقويم سالانه ايران مطرح شد مخالفت‌هايی با آن صورت گرفت که انگيزه‌های مخالفان البته متقاوت بود. برخی از اين جهت مخالف بودند که اگر علت سطح نازل ساعات مفيد کار در ايران کشف و برای آن راه‌حلی يافته شود بسيار موثرتر خواهد بود، چرا که با حذف ۵ يا ۱۰ روز از ايام تعطيل سالانه و افزدون آنها به روزهای کاری کشور هم، زمانی که بازدهی کار پايين باشد مشکلی حل نمی‌شود.

باری، اگر ما در ايران با سطح نازل بازدهی و قلت ساعات مفيد کار روبرييم که شايد شيوع برخی از بيماری‌ها و مرگ‌و ميرها هم به کم تحرکی ناشی از آن مربوط باشد، در آن سوی آسيا، يعنی در ژاپن مشکلشان اضافه‌کاری و افزايش مرگ و ميرها از اين رهگذر است. بارها شنيده‌ايم که ژاپنی‌ها در اخذ مدرنيسم غربی سنت خودشان را فراموش نکرده و توانسته‌اند هر دو را "خوب" با هم درآميزند.ولی تا آنجايی که به رابطه کارگر و کارفرما برمی‌گردد ظاهرا پاسداری از مناسبات سنتی آنچنان هم بی‌ضرر و زيان نيست.

در همين سال جاری شمار افرادی که در ژاپن به خاطر اضافه‌کاری و خستگی مفرط جسمی و روحی ناشی از آن،‌ از پا درآمده و يا دست به خودکشی زده‌اند به ۳۳۰ نفر رسيده که در تاريخ معاصر ژاپن نوعی رکورد است. برای اين نوع قربانی‌شدن هم خود ژاپنی‌ها اسم مخصوصی دارند: "کاروشی". نمی‌دانم، شايد لغت کارکه جزيی از واژه " کاروشی" است با کلمه کار در زبان فارسی هم بی‌ارتباط نيست و مثلا معنی‌اش بشود پرکاری و يا کمی بی‌نزاکت‌تر ، خرکاری!

واقعه‌ای که در هفته‌های اخير اضافه‌کاری‌های بی حد و حصر را در ژاپن به مسئله روز بدل کرده خودکشی يکی از مديران ارشد شرکت معظم سونی است که ساعت ۱۱ شب تفنگ را در اتاق کارش بر شقيقه گذاشت و تمام. وصيت‌نامه اين مدير هم چيزی نبود جز يک برگ کوچک کاغذ که رويش نوشته: "ديگر تحمل اين همه اضافه‌کاری را ندارم." ۴۲ نفر ديگر از قربانيان "کاروشی" در سال جازی نيز ،‌به همين طريق با زندگی وداع کرده‌اند. بقيه هم بعد از ۱۶ ساعت کار در همان محل اشتغال و يا در راه بازگشت به خانه از پا در‌آمده‌اند.

البته ۳۳۰ نفر‌ آماری است که از طرف مراجع رسمی ژاپن اعلام شده. مطبوعات می‌گويند که رقم کاروشی‌ها بسيار بالاتر از اين حرف‌هاست. جالب هم اين است که در ژاپن ساعت رسمی کار در هفته ۴۰ ساعت است ولی در عرصه عمل شمار کسانی که قبل از ساعت ۱۱ شب محل کار را ترک می‌کنند کماکان اندک است. هر کارمند دولت معمولا در هفته ۳۹ ساعت اضافه‌کاری می‌کند و از هر ۱۰ نفر هم يکی ، اضافه‌کاريش به ۸۰ ساعت در هفته می‌رسد.

گرچه اولين مورد ثبت رسمی قربانيان کاروشی به ۴۰ سال پيش برمی‌گردد ولی در دهه گذشته که ارزش سهام و مستغلات در ژاپن به طرز بی‌سابقه‌ای سقوط کرد و شرکت‌ها و موسسات، برای کاستن از هزينه‌های جاری‌اشان سراسيمه مشغول "تعديل" نيروی انسانی خودشان شدند بسياری از کارکنان برای آن که وفاداری خودشان را به صاحبان شرکت‌ها نشان بدهند و از تيغ تصفيه در امان بمانند حاضر شدند که بدون دريافت کمتر وجهی تا حد ممکن اضافه کاری کنند. ولی خوب،‌ از اول اين دهه که دوباره وضع اقتصادی ژاپن طبيعی شده و رونق و رواج معينی پيدا کرده باز هم اضافه‌کاری‌ها ادامه دارد و کروشی هم رو به افزايش است.

البته دوزاری دولت ژاپن به تازگی افتاده و قصد دارد قانونی را سال آينده به مجلس ببرد که شرکت‌ها را موظف می‌کند بابت اضافه کاری کارکنانشان به آنها حقوق بپردازند و اگر ساعات کاری يک کارمند و يا کارگر از ۴۰ ساعت فراتر رفت به تناوب از يک روز مرخصی اضافی هم برخوردار بشود. کانون حقوقدانان خبره در عرصه حقوق کار می‌گويد که اين مصوبه احتمالا جواب نمی‌دهد، چون کارکنان به خاطر ترس از بيکارشدن حاضرند سروصدای اضافه‌کاری خود را درنياورند و جايی آن را ثبت نکنند. در مورد استفاده از مرخصی‌ها هم ظاهرا اين طور نيست که اصولا برای ژاپنی‌ها مثل غربی‌ها و يا قسما مثل ما آخر هفته و مرخصی سالانه جای مهمی در زندگی‌اشان داشته باشد. طبق آمارها نصف ژاپنی‌ها از ۴ هفته مرخصی سالانه که قانونا بهشان تعلق می‌گيرد استفاده نمی‌کنند.

تا حالا اين خلق و خو و رفتار به عنوان تبارزی از اخلاق کاری ژاپنی‌ها تلقی شده است. منتهی‌ در سال‌های اخير به گفته خود ژاپنی‌ها فشارهای گروهی و اجتماعی هم نقش عمده‌ای در تداوم آن بازی می‌کند. به عبارتی هنوز هم اگر کارگری يا کارمندی قبل از رييسش محل کار را ترک کند نوعی عمل غيراخلاقی انجام داده و بايد پی انگشت‌نما شدن در ميان همکارانش را به تن خودش بمالد. بخشی از کارکنان هم احتمالا نه ديگر به سبب سنت‌های اخلاقی که به خاطر خودشيرينی برای روسا نسبت به همکار "خاطی" نگاه غضب‌آلود پيدا می‌کنند.

باری،‌ ظاهرا خودکشی مدير ارشد سونی يک کمی ژاپن را تکان داده و حالا مقرر شده که بعد از ساعت ۹ شب کسی اجازه برگزاری جلسه‌های اداری و شورايی در سطوح مختلف را ندارد.

در اين ميان اداره بهداشت ژاپن کارزاری راه انداخته که در جريان آن کارکنان اين اداره به مردم ياد می‌دهند که چگونه ميان زندگی شخصی و کارشان به لحاظ وقتی يک توازن معقول ايجاد کنند. طرفه اين که خود کارکنان اداره بهداشت که چنين کارزاری را پيش می‌برند بين ۱۵ تا ۱۶ ساعت در روز کار می‌کنند.

القصه شايد بتوان کارکردن ژاپنی‌ها را صرف نظر از نقشی که در پيشرفت اقتصادشان داشته غير انسانی ، غيراخلاقی ، مبتنی بر استثمار شديد و يا هر چيز ديگری تعبير کرد. ولی اين که در مقايسه ميان اين رفتار کاری آنها و شيوه کاری ما ايرانی‌ها کدام‌ يک گزينه بهتری هست هر کس لابد پاسخ خاص خودش را دارد. در اين ميان يک نکته را شايد نتوان نادرست دانست و آن هم اين که،‌ به صلاح آوردن رفتار کاری ژاپنی‌ها و معقول و انسانی‌تر کردنش احتمالا آسانتر از اصلاح رفتار کاری ما ايرانی هاست که نوعی از هرج و مرج و ناهمزمانی سراپای مناسبات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی‌امان را فراگرفته و چيزی به نام رعايت مصالح و منافع عمومی هم در ذهن و کردارمان به کالايی نادر بدل شده. شايد هم اشتباه می‌کنم.