15.10.06

یک روایت اغماء و دو روایت دیگر

سوزانه رافائل سال ۱۹۷۳ در حالی که بيست و يک سال داشت در يک تصادف رانندگی به مغزش ضربه وارد آمد. بسان بسياری از ضربه‌های مغزی،‌ اين بار نيز انعطاف جمجمه او نتوانست ضربه را دفع کند. ساختار درونی جمجمه آسيب ديد،‌ بخشی از بافت مغز فشرده شد،‌ به خونريزی افتاد و با چسبيدن به سقف جمجمه سبب فشاری آزاردهنده به آن شد. در نتيجه، رسيدن خون به بخشی از سلول‌های مغزی دچار اختلال گردید و اين گونه بود که او به اغماء فرورفت. کسی تا کنون برای او تعريف نکرده بود که در اغماء انسان چه حس و درکی دارد و خود او اينک ناخواسته وارد اين عرصه ناشناخته شده بود:

به درون حفره‌ای سياه کشيده می‌شوی،‌ به برهوتی از ظلمت و سکوت و سرما، فاقد رنگ و نور، با احساس دهشتناک تنهايی، عطشی سيراب نشدنی و خارشی آزاردهنده بر تمامی پيکرت. می‌کوشی با آدميان اطرافت تماس برقرار کنی، اما به عبث. سمت و سو را از دست می‌دهی سخت تلاش می‌کنی که از تخت کنده شوی اما تلاشت بی نتيجه می‌ماند. دائما بيم داری که از اين وضعيت بيرون نيايی و به قعر حفره سياهی که در آن قرار گرفته‌ای پرتاب شوی...

شش هفته طول کشيد تا او کم‌کم به حال عادی بازگشت، و صداها و رنگ‌ها و انسان‌ها را دوباره درک و دريافت کرد. اما هنوز هم به گفته خودش گويی که در قفسی شيشه‌ای زندگی می‌کند، عاری از هرگونه ياد و خاطره‌ای از دوران قبل از تصادف، تنها با يادمانی از دوران اغمايش: " حالا وقتی که به دوران بيهوشی‌ام برمی‌گردم به ياد می‌آورم تلاشی را که برای تماس و لمس ديگران می‌کردم و آزار و رنجی که عبث‌ماندن اين تلاش برايم داشت."

و او سرانجام با پپکری ضعيف که نيمه‌ چپش فلج شده بود بيمارستان را ترک می‌کند. و حالا دوران درازی از درمان‌ها توانيابی و معنادادن دوباره به زندگی را پيش رو دارد. و تا اين دوران طی شود او بارها به نااميدی و افسردگی و پوچ‌گرايی درکشيده شد. اينک اما اين ليسانس ادبيات شناس و کاردان عرصه کتاب و کتابداری پس از ۲۸ سال، يادمان‌های خود از اغماء و دوران پس از آن را با نام مستعار "سوزان رافائل" در کتابی ۱۲۸ صفحه‌ای با نام " مخمصه/ يادداشت‌هايی از تجاربم در باره دوران اغماء و زمان‌های پس از آن" منتشر کرده است، يادمان و تجربه‌ای گاه ميخکوب‌کننده که ممکن است برای هر کس تکرار شود. آندرآس سيگر، پزشکی متخصص در رشته اعصاب و توانمندسازی‌های پس از ضربه مغزی موخره‌ای باارزش بر اين کتاب نوشته که از تجربه‌اش و گفتگوهايش با بيماران و آسيب‌ديدگانی از اين دست حکايت می‌کند و کم و بيش مويد همان‌ تجارب و درک و دريافت‌هايی است که بر قلم سوزان رافائل جاری شده است.

"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

اسمش خانم " نيامکو صابونی" است. ۳۷سال دارد ،‌ازدواج کرده و مادر يک دوقلوی پسر است. پدر و مادرش اهل کنگو هستند. اما خودش زمانی که پدر به دلايل سياسی به بروندی فرار می‌کند در اين کشور و در اردوگاه پناهندگی زاده می‌شود. سال ۱۹۸۱ در حالی که ۱۲ سال داشته با خانواده به عنوان پناهنده به سوئد می‌آيد. درس می‌خواند و در آرايشگری و طراحی کاردان و دانش‌آموخته می‌شود. سال ۲۰۰۲ به عنوان نماينده حزب راستگرای "ليبرال" سوئد به پارلمان راه می‌يابد و حالا به عنوان اولين زن آفريقايی‌تبار در دولت جديد راستگرای اين کشور وزير امور ادغام مهاجران و برابرسازی موقعيت زنان و مردان شده است.

پيشنهاد و طرح‌های صابونی به عنوان وزير محل بحث و جدل فراوان بوده است. گفته است که خارجی‌ها برای گرفتن تابعيت سوئدی بايد امتحان مخصوص بدهند و حجاب برای همه دختران زير ۱۵ سال و در کل مدارس ممنوع باشد. مدرسه‌های آزاد مذهبی نيز بايد برچيده شوند. دختران مدرسه‌ای را نيز می‌خواهد به اجبار هم که شده به معاينه بفرستد تا اگر خانواده او را ختنه کرده باشند به مجازات کشيده شوند تا کسی به دنبال تکرار اين آيين نرود. وارد کردن خشونت خانگی به عنوان يک جرم در قوانين کيفری سوئد نيز از ديگر طرح‌های اوست.

پيش از آن که صابونی به وزارت برسد در ميان مهاجران خيلی‌ها از باورها و طيف‌های گوناگون نسبت به صلاحيت وی برای اين مقام بدبين بوده‌اند. به او انتقاد می‌شد که نگاهی و بد منفی در مورد مهاجران را اشاعه داده و نيز به جو "اسلام‌هراسی" در سوئد دامن زده است. عده‌ای نيز به نخست‌وزير راستگرای جديد ايراد می‌گيرند که با نشاندن يک همجنسگرا در راس وزارت محيط زيست و يک آفريقايی در راس وزارت امور مهاجرت تنها به دنبال يک اقدام پوپوليستی بوده که چهره‌ کابينه‌اش را بيارايد و مدعی شود که بر خلاف تبليغات، به اقليت‌ها هم بی‌اعتنا نيست. در اين ميان اما به رغم استقبال برخی از جناح‌ها و طيف‌ها در سوئد از مقام‌يافتن خانم صابونی،‌ حزب دمکرات مسيحی شريک در ائتلاف حاکم نيز به نخست‌وزير راست‌گرای جديد انتقاد می‌کند که خانم صابونی مشی و برنامه‌هايی تند دارد که می‌تواند به جای ادغام مهاجران آنها را به حاشيه و گريز از جامعه بومی سوق دهد.

البته خود خانم صابونی با پوست سياهش هميشه هم در سوئد وضعيت مساعدی نداشته. زمانی خواهان استخدام در شرکتی می‌شود. رييس کارگزينی با ديدن او می‌گويد:‌شما خيلی سياه هستيد . و کار نصيب خانم صابونی نمی‌شود. يکی از طرح‌های او حالا اين است که افراد بتوانند به صورت ناشناس هم داوطلب کار شوند.

""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""

اين يکی اما مصری است،‌ هبا قطب نام دارد، دکتر است و محجبه. استوديو تلويزيون را به صورت اتاق نشيمن در‌آورده و برای اولين بار در يک کانال خصوصی تلويزيونی مصر (محور) به مردم اين کشور آموزش‌های جنسی و آميزشی می‌دهد.

اين زن ۳۹ ساله رنگين‌پوش که در آمريکا در رشته امور جنسی و آميزشی پزشک شده است می‌کوشد که با حفظ معيارها و محدوده‌های اسلامی ، و در عين حال با ارائه درک و تفسيری باز از قرآن و احاديث تابوی صحبت عمومی در باره مشکلات و سوالات مربوط به رابطه جنسی را در جامعه مصر بشکند. اين روزها بحث و فحص او در مورد رابطه جنسی در ماه رمضان است. در برنامه‌های قبلی در باره رابطه جنسی و سود و زيان آن در دوران قاعدگی زنان صحبت کرده است.او از جمله دست به دامن احاديث شده تا به مخاطبانش بگويد که ارگاسم (اوج لذت جنسی زن) در اسلام نيز مورد تاکيد است و سکس صرفا برای ارضای جنسی مرد نيست. دو برنامه آتی وی به رابطه جنسی در شب ازدواج اختصاص دارد و تاکيد بر اين نکته که حتی دختران باکره نيز ممکن در اين شب دچار خونريزی نشوند.

خانم قطب در يکی از برنامه‌های تلويزيونی‌اش می‌گويد که از رهگذر صحبت با مراجعان به مطبش متوجه شده که احساس منفی تا حد گناه به هنگام رابطه جنسی ،‌ در زنان حالتی از انقباض ماهيچه به وجود می‌آورد و لذت اين عمل را از آنها سلب می‌کند. مردان نيز عمدتا اين تصور غلط را دارند که لذت از سکس عمدتا منحصر به خود آنهاست لذا توجهی به هم‌آهنگی با زنان ندارند و با بی‌اعتنايی يا کم‌اعتنايی به نيازها، کشش‌ها و وضعيت فيزيولوِِژيک آنها مايلند که هر چه زودتر به اوج لذت جنسی برسند و کار را تمام کنند.

به رغم لحن و گفتمان نسبتا راحت و آزاد خانم قطب در جامعه مذهبی مصر،‌ او در عين حال غافل نمی‌شود که تاکيد کند که سکس تنها در روابط زناشويی مجاز است. و معتقد است که به دور از نوسان ماندن اين روابط تا حدود ۹۰ درصد به تفاهم جنسی ارتباط پيدا می‌کند. شعارش هم اين است:‌اگر می‌خواهی کسی را پيدا کنی که صرفا دوستت داشته باشد تو همون خانواده پدری‌ات بمان!

شايد رنگ و بوی مذهبی گفتمان خانم قطب و تاکيد او بر برخی از آموزه‌های مذهبی و محافظه‌کارانه سبب شده که بخش سنتی جامعه مصر و گروه‌هايی مثل اخوان‌المسلمين که قدرت روزافزونی يافته‌اند تا کنون آرام بمانند و مخالفتی عليه برنامه‌های او نشان ندهند، هر چند که از منظر فمينيسم غيرمذهبی برنامه‌های او آنجا که به تاييد مناسبات مردسالارانه می‌انجامد به اين يا آن اندازه دچار اشکال است. با اين همه اين هم شايد نوعی شکستن تابوی صحبت در مورد مسائل تابوزده در بخش‌های سنتی جوامعی مثل جوامع ما باشد که قضاوت در باره آن بيش از همه به تاثير منفی يا مثبت‌اش در همين قشرها و لايه‌ها بستگی دارد.