3.10.06

بزهکار نشویم!‏

سوء استفاده جنسی از کودکان مربوط به جامعه به خصوصی نيست. در اکثر جوامع هم تا حالا اين گرايش و اقدام را يا زير سبيلی رد کرده اند و يا اگر برخوردی هم با آن صورت گرفته عمدتا حقوقی و قضايی بوده است، يعنی طرف را به محاکمه کشيده اند، حبسی برايش بريده اند و جريمه ای و تمام. در واقع کمتر به اين فکر شده که اين گرايش و رويکرد نوعی بيماری هم می تواند باشد که بيش از زندان و حبس و تاديب به درمان و تراپی نيازمند است.


همين فکر و درنگ ها بود که سال پيش در همين روزها کلينک دانشگاه برلين را به صرافت انداخت پروژه ويژه ای برای مداوای "پدوفيلی ها" راه بياندازد. جالب اين که اسم سايت اين پروژه هست: بزهکارنشويم. و سوالی هم در همان صفحه اول سايت مطرح می شود به اين مضمون:" آيا بچه ها را بيش از اندازه ای که خوشايند آنهاست دوست داريد؟"سوال شايد در وهله اول کمی تو ذوق بزند , ولی خوب در اين جامعه آلمان کسی که زياد با بچه ها ور بره و اونها را بمالاوند و ماچمالی کند بيش از آن که اين رفتارش به علاقه مندی به بچه ها تعبير بشود کمی تا قسمتی حساسيت و شک و ترديد برمی انگيزد.

آمارها در آلمان می گويد که سالانه ۱۶۰۰۰ کودک مورد سوء استفاده جنسی واقع می شوند. ولی اين رقم به طور غيررسمی به ۶۰ هزار هم می رسد. بنا به تحقيقی که در آلمان شده از هر صد مرد يکی تمايل به سوء استفاده جنسی از کودکان دارد. چنين تمايلی اغلب به دوره خاصی از زندگی اين مردان مربوط نمی شود و در سرتاسر عمر در آنها می تواند عمل کند. تاثير تراپی در چنين افرادی نه محو تمايل يادشده که تقويت کنترل بر خود در نزد آنهاست، به ويژه که خود فرد هم از اين تمايلش اخلاقا در رنج باشد و بخواهد که آن را مهار کند.

ظرف يک سالی که از گشايش پروژه رفتاردرمانی برای پدوفيلی ها در کلينيک دانشگاه برلين می گذرد ۴۱۸ مرد از سراسر آلمان برای مداوای خود به اين کلينيک مراجعه کرده اند. شماری از اين مردان تا کنون عملا اقدام به سوء استفاده جنسی از کودکان کرده اند و شماری هم در گفتگو با پزشکان گفته اند که چنين کاری نکرده اند اما بيم دارند که بالاخره کنترل رفتار خود را از دست بدهند و ... جالب اين که به لحاظ اجتماعی و طبقاتی اين مردان خاستگاه های مختلفی دارند و مسئله به يک قشر و گروه خاص اجتماعی محدود نمی شود.

مشکلی که کلينک برلين دارد اين است که شيوه های درمانی تجربه شده ای برای مردان مراجعه کننده ندارد و صرفا از رهگذر استفاده از تجارب بينارشته ای می کوشد که با روش آزمون و خطا به بهترين تراپی برای مراجعان دست يابد. اگر اين کلينک در بدو امر در درمان مراجعان موفقيت چندانی هم کسب نکند، همين که يک معضل اجتماعی را از حوزه صرفا جزايی بيرون کشيده و آن را به عنوان يک بيماری در برابر چشمان جامعه قرار داده است خود شايد گامی است بلند به جلو. کارنامه همين يک سال هم حداقل اين دستاورد را داشته که به مردانی که از تمايلات بيمارگونه خود دررنجند جسارت بخشیده که آشکارا در باره مشکل خود لب به سخن بگشايند و تبادل تجربه کنند و راه را برای درمان های موثر بگشايند.

در کشورهايی مانند کشور ما البته سوء استفاده جنسی از کودکان و بچه ها صرفا يک بيماری رفتاری و شايد بتوان گفت غريزی نيست, مشکلی است که از جمله به کژديسگی روابط دو جنس و سد و محدوديت های شرعی و عرفی و فرهنگی برای مناسبات مردان و زنان در دوران قبل از ازدواج و حتی بعد از آن هم مربوط می شود. لذا آمارهای آلمان و کشورهای مشابه را به سختی می توان در مورد ايران و ممالک همسان هم تعميم داد و يا دستاوردهای کنونی و آتی موسساتی مانند کلينک دانشگاه برلين برای مهار رفتار سوء پدوفيلی ها را نبايد برای کشور ما هم زياد قابل تعميم و کاربرد تصور کرد. با اين همه تجربه برلين شايد در اصلاح نوع نگاه محافل علمی و حقوقی و اجتماعی در همه کشورها بي تاثير نباشد.