18.7.06

تیر خطا

اين واقعيتی است که حزب‌الله در اقدام اخير خود در کشتن و به گروگان‌گرفتن سربازان اسراييلی که عمدتا به قصد دفاع و حمايت از حماس انجام داده دچار خطای محاسبه شده و تصور نمی‌کرده که پيامد چنين اقدامی فراتر از موارد مشابه قبلی برود و گسترده‌تر از درگيری محدود مرزی و يا حتی کوتاه آمدن اسراييل باشد. واقعيت اين است که حزب‌الله در ۶ سال گذشته برای اسراييل از گروهی تروريستی که اصولا شايسته مذاکره و گفتگو نيست به به وکيل زندانيان خود و نيروهای مشابه در جهان عرب بدل شد و توانست از طريق مذاکرات غيرمستقيم و در چارچوب توافقاتی کلی در مورد تبادل اسير با همسایه جنوبی لبنان مقدمات آزادی شماری از اين زندانيان را از زندان‌های اسراییل فراهم آورد.اين امر برای حزب‌الله در بخشی‌هايی از مردم کشورهای منطقه محبوبيت بيشتری به بار آورد و اين گروه را به اين توهم سوق داد که می تواند چه به ابتکار خود و چه به خواست حاميانش (جمهوری اسلامی و سوريه) در مواقعی که بحرانی گريبان گروه‌های همفکر و هم سنخ را می‌گيرد در مقام حامی و ياور و شايد قيم آنها برآمد کند و دست به اقداماتی در جهت حمايتشان بزند. اين بار اما حزب‌الله با کنش خود به راهی خطا پاگذاشته است و زمينه‌ای به وجود آورده که اسراييل ورای آزادی سربازان به گروگان‌گرفته شده خود اهداف کلان‌تر ( خلع سلاح و تضيعف حزب‌آلله) که قطعنامه ۱۵۵۹ سازمان ملل قادر به انجام آن نشد را راسا و با اعمال قهر متحقق کند. ولی خوب ظاهرا به نظر می‌رسد که هم حزب‌آلله و هم اسراييل دچار اشتباه محاسبه و استنتاجات نادرست از تجارب گذشته‌اند.



واکنش اين بار اسراييل هم کماکان در چهارچوب واکنش‌های گذشته ارتش اين کشور است. واقعيت اين است که اسراييل در ۴ دهه گذشته در قبال بحران خاورميانه عمدتا با مشت آهنين و با اتکاء به برتری نظامی خود واکنش نشان داده است. شيمون پرز سياستمدار کهنه‌کار اسراييلی در کتاب معروف خود با عنوان "خاور نزديک نوين " می‌گويد که عرب‌ها نمی‌توانند بر قدرت نظامی ما غلبه کنند. ولی خوب بعدش هم اذعان می‌کند که:" اين برتری نظامی البته ما راهم قادر نمی‌کند که شرايط خودمان را به عرب‌ها ديکته کنيم." ۶ روز بعد از آغاز جنگ جاری عليه لبنان از موضع‌گيری‌های مسئولان اسراييلی می‌شود دريافت که شکاف و اختلاف‌نظر درميان آنها که از ابتدا هم در مورد نوع ، شدت و تاثير واکنش بزرگ نظامی نسبت به اقدام خطاکارانه و ساده‌انديشانه حزب‌الله وجود داشته کم‌کمک آشکارتر می‌شود. اينک برخی از اين مقامات از اين که شايد مذاکره با حزب‌الله و تبادل اسير با آن اجتناب ناپذير باشد صحبت می‌کنند. و اين يعنی اين که سه شرطی که رسما از طرف اسراييل برای ترک مخاصمه عنوان می‌شود در خود اين کشور هم ازحمايت صددرصد برخوردار نيست. اين سه شرط عبارتند از: آزادی دو سرباز اسير اسراييلی، پايان موشک پرانی به شمال و مناطق ديگر اسراييل و تخليه جنوب لبنان از نيروهای حزب‌الله و استفرار نيروهای ارتش لبنان به جای آنها.خبرنگارانی که از لبنان گزارش می‌دهند و مسافرانی که از اين کشور می آيند از تشديد نسبی همبستگی و سمپاتی مردم لبنان نسبت به حزب‌الله خبر می‌دهند، و اين يعنی اين که، تهاجم گسترده به لبنان که همه کشور و زيرساخت‌های آن را نشانه رفته در جهت خلاف اننظارات دولت اسراييل عمل کرده و به جای آن که خشم و غضب مردم لبنان نسبت به حزب‌الله و تحرکات آن را برانگيزد همبستگی عمومی بيشتر با اين گروه را دامن زده است. و مگر در اسراييل خرابی‌ها و کشته‌های ناشی از موشک‌های حزب‌الله به خشم مردم اين کشور عليه تهاجم ارتششان به لبنان منجر شده است؟! گفتن ندارد که دولت لبنان که اسراييل از آن می خواهد که ارتشش را به جنوب کشور گسيل کند با حملات روزهای اخير اقتدارش رو به ضعف بيشتری رفته است و ارتش ضعيفش هم ضعيف‌تر شده. دردوران عرفات هم اسراييلی ها نهادهای تشکيلات خودگردان را ويران می‌کردند تا عرفات را به خاطر عدم مقابله با گروه‌های راديکال فلسطينی مجازات کنند، اقدامی که نتيجه‌اش در انتها ضعف تشکيلات خودمختار، کاهش محبوبيت الفتح و قوت گيری راديکال‌ها( حماس) در ميان مردم شد.


سردبير روزنامه "ديلی‌استار" لبنان که کمتر او را می‌توان به هواداری از حزب‌الله متهم کرد در مقاله اخيرش از به خطارفتن احتمالی تير اسراييل و تقويت موضع حزب‌الله در لبنان صحبت می کند و دست آخر هم می‌پرسد که اگر اسراييل در موقعيتی باشد که حملات فعلی‌اش را با همين شدت و يا شديدتر ادامه دهد خوب بعد که ديگر نيروگاه و فرودگاه و جاده‌ای نماند چه می‌خواهد بکند؟

اسراييلی‌‌ها شايد هنوز هم به وقت نياز دارند تا در تجربه ۴۰ سال گذشته درنگ کنند و جوهر حرف شيمون پرز که "قدرت نظامی اسراييل قادر به تحميل شرايط ما به منطقه نيست" را بهتر و بيشتر درک کنند و از آن نتايج لازم را بگيرند.در اين تامل احتمالا برای اسراييلی‌ها بيشتر روشن خواهد شد که تداوم اشغالگری ، مقاومت در برابر استقرار یک صلح جامع و پایدار در منطقه و اتکاء صرف به اعمال قهرپيوسته به ضد خود بدل شده و علاوه بر انزوای نيروهای ميانه رو و غيرافراطی در لبنان و فلسطين به گروه‌هايی مانند حماس و حزب‌الله پروبال داده و راه را گشوده است که جمهوری اسلامی و سوريه هم با يارگيری در ميان نيروهای يادشده مناقشات سياسی و ايدئولوژيک خود با اسراييل و غرب را به اين مناطق منتقل کنند. ولی خوب تا اين درس‌ها گرفته شود ظاهرا بايد کماکان قربانيان ،آوارگی‌ها و خرابی‌های بيشتر و آسيب‌های فزونتر به مردم عادی و بينوای مناطق درگير را شاهد باشيم.

1 Comments:

At 3:55 PM, Anonymous Anonymous said...

دفاع می کنم از مردم لبنان و فلسطین ولی نه از موضع حقوق بشری بلکه یک قدم جلوتر و از موضع بقا! درگیری های لبنان و فلسطین جنگ اصلی نیست، یه پیش درآمده، این سناریو رو برای ما نوشته اند!

 

Post a Comment

بالای صفحه