جام جهانی امسال با بازیهای نه لزوما بدیع و هیجانانگیزش به آخر رسيد. به عنوان یک ناظر آماتور فوتبال به نظرم میآید که در میان تیمهای اصلی و مدعی این جام که به یک چهارم فینال و نیمه نهایی راه پیدا کردند تفاوت چندان فاحشی نبود، امری که از جمله در به وقت اضافی و یا به پنالتیکشیدهشدن شماری از بازیها نمود داشت. بازی فینال هم بیشتر به رقابت فشرده شراب فرانسوی و ایتالیایی و یا به عبارتی به رقابت پیتزا و نون باگت (نون فرانسوی) شبیه بود. این که بازیها کمتر بازی ستارگان و بیشتر حاصل توان و همکاری جمعی بود هم شاید از شاخصهای دیگر این جام بود. باری، اینها در حد احساس است و من نه کارشناسم و نه علاقهمند آتشین فوتبال. تا آنجا که به میزبانی مسابقات برمیگشت هم نکات جالبی را میشد مشاهده کرد. در واقع میشود گفت که گرچه از همان ابتدا در مورد میزبانی جام امسال ابهامات و سواالاتی در مورد زدوبندهای پشتپرده به سود آلمان و به ضرر ساير نامزدها مطرح بود ولی دستکم برگزاری اين جام در آلمان و رفتاری که مردم اين کشور در جريان بازیها به نمايش گذاشتند اين خوبی را داشت که نشان داد نگرانیها در مورد آلمان وحدتیافته چندان موجه نیستند، همان نگرانیهایی که بعد از سقوط ديوار برلين و احيای وحدت آلمان، در اروپا و ديگر نقاط نسبت به احتمال تبديل دوباره اين کشورقدرتمند اروپا به خطری برای صلح به وجودآمده بود. در واقع بروز احساسات ملی در آلمان که پا به پای ارتقاء تدريجی تيم اين کشور اوج بيشتری میگرفت چندان شباهت و قرابتی با احساسات ملی معطوف به عظمتطلبی و فاشيسم که در تاريخ اين کشور متداول بوده است نداشت. جالب آن که راستهای افراطی در فضای ملیگرايانهآی که به وجود آمده بود فرصت و جرئت عرض اندام پيدا نکردند(منتفی شدن سفر احمدینژاد به آلمان که قرار بود راست افراطی استقبال از او و سخنان يهودستيزانهآش را به محملی برای عرضاندام خود بدل کند نيز کمی تا قسمتی در اين امر بیتاثير نبود). علاوه بر اين، اقليتهای بزرگی مانند ترکها و اعراب ساکن آلمان هم، به رغم بحثوجدلهای گاه تندی که در مورد ضعف و نقصهای اين جامعه در امر مهاجرپذيری داشتهآند همه آزردگی ها و ترديدها را به کناری گذاشتند و به ابراز همبستگی با تيم آلمان برآمدند. هم این رفتار مهاجران نسلهای عمدتا دوم و سوم و هم حسن استقبال آلمانیها از آن هم پدیدهای بیسابقه بود. اهتزاز پرچم آلمان در دستان ترکها و يا بر فراز خانه و ماشين و محل کار آنها چنان برجسته بود که راستهای افراطی نيز لب به شکوه گشودند که ای داد و بيداد فقط پرچممان خلوص آلمانی خود را حفظ کرده بود و تنها و تنها در دستان خودمان میچرخيد که حالا اين هم روی دست ترکها میرود و يا زينت تیشرت ، سروصورت ، موها و يا کلاه آنها شده است. گفتن ندارد که چنين رفتار بیتکلف ، شوخطبعانه و عاری از تقديس و تقدس با پرچم آلمان که شايد پيامدی از جهانی شدن، شناورشدن مرزهای هويت ملی و تقدسزدایی از نشانههای این نوع هویت باشد تا همين چند دهه پيش نه تنها برای ترکها که برای خود آلمانیها هم با مجازاتهای قضايی همراه بود.
در يک کلام میتوان گفت که بازیهای جام جهانی در آلمان هر سودی که نداشت، دستکم در تفاهم و نزديکی ميان اقليتها خارجی و بخشهای بزرگی از مردم اين کشور به اين يا آن اندازه بی تاثير نبود، چرا که به جز شرکت گسترده بخشیهای چشمگيری ازاقلبتها در جوش و خروش ميزبانی آلمان و يا در شادمانی از پيروزی تيم اين کشور، خود مردم آلمان نيز برای اولين بار شاهد بودند که تيمشان صرفا از بازيکنان تماما بومی تشکيل نشده و حتی دو، سه چهره رنگينپوست هم در آن حضور دارند. و اين برای کشوری که برخوردش با غيرآلمانیها در سطوح غيرپستِ عرصههای عمومی با چالشهايی مواجه بوده و برای مثال تقريبا هيچ خارجیالاصلی حتی امکان خبرخواندن در راديو و تلويزيون را هم نداشته زياد هم بديهی و طبيعی نبود.
صرفنظر از مورد فوق جام جهانی امسال حواشی "خوشمزهآی" هم داشت. آلمانیهايی که روز مسابقه تيمشان با ايتاليا در استاديوم دورتموند گردآمده بودند از جمله شعار میدادند: "يلا کار رو تموم کنيد، ما میخوايم (برای فينال) بريم به برلين." تيم آلمان ولی از ايتاليا باخت و مجبور شد برای رقابت بر سرمقام سومی به اشتوتگارت بره. روحيه پراگماتيست و شايد هم قسما خودتسلیبخش آلمانیها شعار استاديوم دورتموند را فورا به فراموشی سپرد و جاش گذاشت: ما میريم به اشتوتگارت ، چون از برلين قشنگ تره!
البته درايران هم، در آستانه جام جهانی از اين شعارها که گاه مرز همه توهمها و خودپسندیها را میشکستند کم نبود: در يک سريال تلويزيونی ظاهرا چند بار اين شعرها به زبان آمده که :
تيم ما ترسی از مکزيک نداره
آخه اون اين همه تکنيک نداره
بچهها پرتغالو پوست میکنند
مطمئن باشيد بهش گل میزنن
بچهها آنگولا را هم میبرن
يک سروگردن ازش بالاترن!
ظريفی که اين همه توهم و روی ابرها راه رفتن را تاب نياورده بود شعارهای بالا را اندکی تغيير داد و به اين صورت درشان آورد:
تيم ما ترسی از مکزيک نداره ( نداره؟)
آخه اون اين هم تکنيک نداره( نداره؟)
بچهها پرتغالو پوست میکنند( میکنند؟)
مطمئن باشيد بهش گل میزنن( میزنن؟)
بچهها از آنگولا هم میبرن( میبرن؟)
يک سروگردن ازش بالاترن ( بالاترن؟)
نتايج بازیهای تيم ايران در برابر تيمهای همگروهش نشان داد که ابهامات و سوالات اين ظريف ما چندان هم بیمورد نبوده!
اين هم جملهآی از سفرنامه يک جهانگرد ايتاليايی که سال ۱۳۸۵ از ايران بازديد کرده و صدسال ديگر منتشر خواهد شد:
ايرانیها گرچه پختن پيتزا و ماکارونی را از ما اقتباس کردهاند اما آن را به گونهای طبخ میکنند که شباهتی با آنچه که ما درست میکنيم ندارد. ظاهرا در فوتبال هم به همين شيوه عمل میکنند. به همين خاطر کارشان هيچوقت به بازی در برابر ما نمیکشد!
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه