18.6.06

يک قطع رابطه و چند سوال

۱

در پست قبلی من عکس‌های احمدی‌نژاد در چين را شاهدی بر رفتار تحقير‌کننده رهبران دو کشور عمده جهان نسبت به او تلقی کرده بودم. بعدا اما یکی از دوستان، تقی، در ميلی تلقی اشتباه من از عکس‌ها را يادآور شده و نوشته:

" ... من در نگاه چندين باره به اين عکس ها، راستش رو بخواهی اصلاً چيز غيرمنتظره ای نديده ام. کار احمدی نژاد البته مثل صفی که معمولاً در بانک ها و يا جلوی گيشه اتومات برای برداشتن پول بوجود می آيد، معمولاً مردم سعی می‌کنند فاصله معينی را رعايت کنند! حالا اين آقا زياد پا بند اينجور قضايا نيست، ديگه بايد بهش حالی کرد يا خودش بالاخره بايد بفهمد که اينجا مثل ورود به مسجد نيست!"

راستش، دقيق که شدم ديدم حرف تقی درست است و اين برداشت من که رهبران چين و روسيه مايل نبوده‌اند که با احمدی‌نژاد شانه به شانه راه بروند درست نيست. با نگاهی به عکس آخر که رحمانف( رييس جمهور تاجيکستان) را نشان می‌دهد می‌توان فهيمد که رهبران کشورها می‌بايست با فاصله معينی از يکديگر حرکت کنند و احتمالا وارد سالن اصلی بشوند. احمدی‌نژاد ظاهرا اينجا هم شوت‌بازی درآورده و سربه هوا و بدون رعايت فاصله پشت سر روسای جمهور چين و روسيه راه افتاده است. با سوابقی که از رفتارهای پرت و ناشيانه احمدی‌نژاد در عرصه‌های ديپلماتيک وجود دارد اين اشتباه او رو نبايد جزء اشتباهات بزرگش به حساب بياويم. کسی که در سخنرانی در سازمان ملل دور خودش هاله نور می‌بيند و يا در اجلاس رهبران کشورهای اسلامی در عربستان ملک عبدالله مجبور می‌شود غيرمستقيم به‌اش حالی کند که تشريفات ورود به اجلاس چيست و يا " ابتکارش" مبنی بر استقبال از مقامات خارجی در خارج از کاخ سعدآباد که اولين بار در مورد بشار‌الاسد اجرا شد و چنان تو ذوق بزن و درهم و برهم بود که سروصدای دولت سوريه را هم در‌آورد،‌ آری ، از يک چنين کسی اشتباهی که در سفر چين ازش سرزده را نبايد چندان عجيب و غيرمنتظره تلقی کرد.

البته يکی از اين عکس‌ها در جای ديگری هم محل مناقشه شده. روزنامه شرق در شماره شنبه خودش عکس احمدی‌نژاد که به دنبال پوتين و هوجين تائو راه افتاده را ضميمه مطلب اصلی صفحه اولش کرده که تيترش اين است:" ايران در محور شرق." روزنامه‌ حسين شريعتمداری( کيهان) از اين عمل روزنامه شرق سخت برآشفته و چنين نوشته:

روزنامه شرق در بزرگترين تصويری که در صفحه اول ديروز خود درج کرد به تحقير ايران پرداخت و چنين وانمود کرد که ايران عليرغم تلاش برای دنباله روی از روسيه و چين مورد بی اعتنايی قدرت های شرق قرار دارد. اين روزنامه در تصويری که انتخاب آن نمی تواند تصادفی و بدون قصد خاص صورت گرفته باشد- هر چند اين عکس از سوی سايت خبرگزاری فارس منتشر گرديده- رئيس جمهور ايران را تنها و در فاصله زياد از رؤسای جمهور روسيه و چين نشان می دهد در حالی که به شدت مغبون می باشد... آنچه در تصوير و سرمقاله شرق به چشم می آيد بيش از هر چيز شيفتگی مفرط نسبت به اروپاست و اينکه به هر قيمتی- و احتمالا حتی به قيمت از دست دادن همه منافع ملی کشور- بايد مدار سياست خارجی خود را اروپا قرار دهيم!

خلاصه احمدی‌نژاد که آقای خامنه‌ای روی‌کار آمدنش را را باعث «انسجام ملت ودولت وهمه مسئولان" می داند تنها با سياست‌ها و حرف‌های غيرمسئولانه و مغاير منافع ملی‌اش نيست که ايران را از هر سو دچار بحران می‌کند، بلکه رفتار و رويکردهاش در سفرها و ديدارهای ديپلماتيک هم غلط‌انداز و ناهمساز با نماينده کشوری در قدوقواره ايران است. حالا اگر نماينده ولی فقيه در کيهان نظر جعلی ديگری‌ دارد و شيپور را از سر گشادش می‌دمد، باز هم فرقی در وضعيت خطير و نابسامانی که کشور ما درش قرار گرفته ايجاد نمی‌کند.

۲

هفته گذشته حزب کمونيست فرانسه با صدور بيانيه‌ای که لحنی اعتراض‌آميز داشت به هرگونه رابطه با حزب کمونيست روسيه پايان داد. رابطه اين دو حزب در ۸۰، ۹۰ سال گذشته دچار نوسان شده بود ولی هيچگاه به قطع کامل نرسيده بود. اين بار اما کمونيست‌های فرانسه ظاهرا چنان جوش آورده‌اند که تصميم به گسست همه ارتباط با رفقای روسی گرفته‌اند. دليل اين اقدام هم نظرات منفی و خصمانه گنادی زيگانف، رهبر حزب کمونيست روسيه و شمار ديگری از رهبران اين حزب نسبت به همجنسگرايان اعلام شده که از جمله در موضع‌گيری آنها نسبت به سرکوب تظاهرات همجنسگرايان توسط پليس مسکو در اواخر ماه ميلادی گذشته نمود و آشکارگی بيشتری پيدا کرده است.

يکی از رهبران حزب کمونيست فرانسه به نام ريچارد سانچز در تشريح مضمون بيانيه اين حزب گفته که رهبران حزب کمونيست روسيه از مارکسيسم فاصله گرفته‌اند و تنها در روسيه می‌توان هم کمونيست بود و هم مخالف سرسخت همجنسگرايی. به عقيده سانچز زيگانف و ساير همکاران او با تداوم وفاداری به ايدئولوژی استالينستی و با همکاری و نزديکی به گروه‌های ملی‌گرا و شبه فاشيستی بيش از پيش موجبات انزو و بی‌اعتباری حزب کمونيست روسيه را فراهم آورده‌اند. سانچز در ادامه صحبت‌هاش گفته:" کمونيست‌های روسيه ۸۰ سال آزگار بدون رقيب و شريک حکومت کردند و حالا همين باعث شده که اصولا ندانند که اپوزيسيون بودن يعنی چه و چه مسئوليتی‌های ايجاد می‌کند." اين جمله آخر سانچز تا حدودی يادآور برخی از اتهاماتی نيست که در ايران متوجه جبهه دوم خرداد می‌شود؟

زيگانف در جواب به بيانيه کمونيست‌های فرانسه يک بيانيه مختصر صادر کرده و دوباره موضع مخالف خودش را نسبت به تظاهرات ماه گذشته همجنسگرايان روسيه در مسکو که شماری از آنها توسط پليس مجروح و دستگير شدند مورد تاکيد قرار داده است. يکی از نمايندگان کمونيست دوما هم در واکنش به بيانيه رفقای فرانسوی‌‌اش گفته: " مسکو پاريس و برلين نيست و هرگونه موضع‌گيری مثبت نسبت به انحراف از شيوه‌های متعارف رابطه جنسی با خشم و ناخشنودی عمومی مواجه می‌شود." وی دراين رابطه از جمله به يک نظرسنجی استناد کرده که بلافاصله پس از ممنوعيت تظاهرات همجنسگراها انجام شده و در آن ۷۷ درصد سوال‌شوندگان اين اقدام دولت را درست و ۹ درصد نادرست ارزيابی کرده‌اند. ۴۷ درصد سوال‌شوندگان هم همجنسگرايی را محکوم کرده اند ولی ۴۰ درصد چنين نظری نداشته‌اند.

گفتنی است که همجنسگرايان روسيه حمايت برخی از همسنخان خود از کشورهای غربی را داشتند که از جمله به خاطر ابراز همبستگی و شرکت در تظاهرات يادشده به مسکو رفته بودند. در مقابل اما برخی گروه های ملی گرا و نئونازی‌ روسيه هم در برابر اين تظاهرات ساکت ننشسته بودند و برای مقابله با اون به خيابان اومده بودند.

پس از شنيدن اين دعوای ميان کمونيست‌های فرانسه و روسيه برخی سوال‌ها ذهن من را هم رها نمی‌کنند: اگر نظرسنجی انجام شده که نماينده دوما به آن استناد کرده علمی و دقيق و عاری از دستکاری بوده باشد، آيا توجيه‌کننده موضع حزب کمونيست روسيه است؟ به عبارت ديگر در اتخاذ موضع همه جا بايد يک حزب موضع اکنريت جامعه را ملاک قرار دهد و يا اينجا و آنجا آنچنان که کمونيست‌های فرانسهمی‌گويند بايد در جهت خلاف نظر اکثریت شنا کرد و معيارهای ديگری مثل حقوق اقليت ها (هر چند هم که در لحظه در نزد اکثريت جامعه تصوير مثبتی از اين يا آن اقليت وجود نداشته باشد) ملاک واقع شود؟ آيا در اين ماجرا اصولا موضع سومی هم می‌‌تواند وجود داشته باشد؟ اگر آری ، آن موضع چيست؟...