آينده را ننوشتهاند
"دی ان آ" ها منشا حياتند يا سلولها؟
پيدايش زندگی رخدادی مثل ساير رخدادهاست يا بر عکس، گسستهايی در سير رخدادها روی داده است که يکی از آنها هم زندگی است؟
چه شباهتی هست ميان الفبای چهار حرفی ژنتيک و نوع ترکيب آنها با الفبای زبانهای مختلف دنيا و واژههای اين زبانها؟
گياهان پيچيدهترند يا موجوداتی مثل انسان؟
آيا تکامل از منظر داروينی آن غايتی دارد؟
آبزيانی مثل دلفينها که دست ندارند به لحاظ توانايیهای عقلی و مغزی به انسان نزديکترند يا شمپانزه؟
آيا مخترعشدن ما انسانها، رياضیانديشيدنمان و توانمان برای نقاشی کردن نتيجه تکامل ژنتيکی ماست يا علت ديگری دارد؟
آيا بشر هنوز هم به لحاظ ژنتيکی تکامل و تغييری پيدا میکند؟ يا اساس تکامل انسان اينک ديگر صرفا تاريخی و فلسفی و فرهنگی واخلاقی است؟
آيا مرگ يک راز است؟ مرگ جسم آيا مرگ خودآگاهی انسان هم هست؟ اصلا خودآگاهی چيست؟
آيا کمک به مرگ کسی که خود از جمله به دليل درد بیدرمان ، يا ناتوانی و يا فقدان کوچکترين لذتی از زندگی خويشتن را در وضعيتی مستاصل و مشمئزکننده میبيند رواست؟ در اين رابطه تجربه کسانی که در موقعيتی مشابه دست به خودکشی زدهاند ، ولی تصادفا نجات يافتهاند و قسما عاشق زندگی شدهآند را بايد چه بهايی داد؟ آيا میتوان پزشکی را که بيمار بیدرمانش را به رغم درد تحملناپذير و به رغم خواست شديد بيمار به پايان حياتش زنده نگه میدارد بدجنس تلقی کرد؟
آيا میتوان سهم مادرزادی و اکتسابی را در رفتار و رويکردهای اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی انسانها مشخص نمود؟
اصولا به سهم فرهنگ و مناسبات اجتماعی در توانبخشی انسان برای غلبه بر جبريتها و خصوصيات ژنتيکش چه بهايی میتوان داد؟
آيا درست است که يک سوم ژنهای انسان( در حدود ۱۰ هزار) در تعيين توانايیهايی مغزی انسان دخالت دارند و نبايد در اين رابطه به دنبال نخود سياه ( يک ژن مشخص) گشت؟
آيا حالات و نوسان های روحی و احساسی مادر در دوران بارداری میتواند برخی از تغييرات (فرا)ژنتيکی و غيراکتسابی را در نوزاد دامن زند؟
ضريب هوش چيست؟تا چه حد پايه منطقی دارد و آيا اصولا میتوان در مورد يک انسان از يک هوش واحد صحبت کرد و يا بايد از هوشهای چندگانه سخن به ميان آورد؟ نقش عوامل محيطی و تربيتی در بهره هوشی انسانها تا چه حد است؟
از اين واقعيت که نيوتون و داروين و انشتين کودکان تيزهوشی نبودند و يا از اين امر که نابغهها کمتر فرزندانی همتراز خود دارند چه نتيجهای میتوان گرفت؟ آيا جداکردن تيزهوشان و ايجاد مدارس ويژه برای آنها منطقی و سودمند است يا برعکس مضر و بیثمر؟
آيا اين که در رانندگی حتما بايد از راست برانيم و يا در جمله بايد هميشه فاعل را اول و فعل را آخر بياوريم نوعی جبر است و يا لازمه اختيار و آزادی ماست؟ آيا آن گونه که کانت گفته است انسان به ذات آزاد است و آزادی دارايی هستی شناختی آدمی است و يا آن طور که اسپينوزا میگويد اختيار، خيالی واهی است که به سلسله عللی فوق العاده بستگی دارد و ما نهايتا پيرو جبر طبيعت خويش ، فرهنگ خويش، آموزش خويش و تاريخ خويشيم؟
آيا آزادی را میتوان به معنای توانايی انسان به انسانیکردن جبريتهای خود در نظر گرفت؟ مثلا اين که او غريزه جنسی خود که ابتدائا معنايی جز جفتگيری ( بسان حيوانات) برای توليد مثل نداشته را به سوی عشقورزيدن هدايت کرده است را میتوان در اين مورد مثال آورد؟ راستی، همين ارتقاء مناسبات جنسی به عشق چه نقشی در ايستادن ما بر دوپا و خروج از حرکت حيوانی ( بر چهار دست و پا) داشته است؟ و تا چه حد میتوان بروز خلاقيتهای عاطفی و هنری در انسان را به همين تعالی جبريت در رابطه جنسی نسبت داد؟
نظريه انتخاب اصلح داروين تا چه حد قابل سرايت به مناسبات اجتماعی است و اين تئوری که نابرابریهای اجتماعی بازتاب نابرابری های زيستشناختیاند از چه مايه ای از وزن واهليت علمی برخوردار است؟ نسبت ليبراليسم که بر رقابت متکی است و نيز نوليبراليسم با چنين نظریه ای چيست؟
آيا تئوری ماترياليسم تاريخی را با تئوری جبر بازار و قدرت خودسازماندهی سرمايهداری نسبتی هست؟ و اين دو در بی اعتنايی به توان و اراده قسما غيرقابل پيش بينی انسان چه شباهتی دارند؟
آيا امکان دارد که گوناگونی ژنتيک ميان مردم آفريقا بيشتر از شباهتهای ژنتيک آنها با چينیها باشد؟ آيا با اين گفته که بايد ژنهای بسياری دردورانی دراز دگرگون شوند تا يک "نژاد" خالص و تمام عيار به وجود آورند تا چه حد میتوان موافقت کرد؟
آيا قائل شدن حق انحصاری و ليسانس برای کسانی که برای اولين بار جدول ژنتيک انسان و يا گياهان را کشف کرده و می کنند ناقض حقوق بشر نيست و باعث محدودشدن استفاده خود انسان از اين شناخت و دانش جديد نمیشود؟
آيا کلوناژ يا همانندسازی انسان از روی سلولهای پايهای جنين به لحاظ اخلاقی، فرهنگی و فلسفی اقدام قابل توجيه ای است؟ و اصولا به لحاظ علمی ضريب موفقيت اين اقدام تا چه حد است؟ پدر و مادرها تا کنون در باره تربيت ما، نوع زبان ما و يا القاء تفکرات مذهبی يا سياسی خود به فرزندانشان از اختيار بالايی برخوردار بوده اند. ولی خوب آنها هم بعدا اين عقل و اراده را پيدا میکرده اند که آن فراگرفتهها را حفظ کنند و يا چيزهای جديدی جايشان بگذارند. ولی با کشفيات ژنتيکی جديد آيا والدین مجازند که راجع به رنگ چشم و اندازه بينی و جنسيت فرزندان خود هم تصميم بگيرند و يا اين نوعی تجاوز غيرقابل بازگشت به خصوصيات ژنتيک و تحت تصادف نسل بعدی است که نبايد آن را مجاز کرد؟ در کلامی کلیتری اصلاح گونه بشر و انجام گسترده آزمايشهای ژنتيکی بر روی جنينهای بارورشده در لوله آزمايش چه پيامدهای خوب و بدی برای او دارد؟ و با توجه به اين که ويژگیهای خاص انسان مانند آفرينش هنری، زيبايی، نماد، معنا ، همبستگی و تجليات ذهنی و غنی گوناگون او ژن مشخصی ندارد با اين اصلاح گونه بشر به کجا قرار است برسيم و چه چيزی را تغيير دهيم؟ و مگر اصلا ما به نيازهای نسل بعدی آگاهيم که بر خلاف تاريخ بشر برای او تعيين تکليف ژنتيکی بکنيم؟ با اين واقعيت که هوادارن اصلاح گونه بشر کسانی مانند شارل ريشه، ژن شناس بزرگ و کمونيست آمريکايی و يا هانس اشپرمن آلمانی ، از برندگان جايزه علمی نوبل بوده اند چه برخوردی بايد کرد؟
اصلاح ژنتيک گياهان و حيوانات و دستکاری در بذر يا جنين آنها تا چه حد درست است و آيا بايد آن را بی چون و چرا تجاوزی به محيط زيست تلقی کرد؟
از لحاظ انسانی و حقوق بشری با سياست دولت چين ( داشتن صرفا يک بچه)در مبارزه با افزايش جمعيت چه برخوردی بايد داشت؟ آيا اين سياست مالتوسی را میتوان به لحاظ اخلاقی نادرست ، اما به لحاظ جمعيتی درست ارزيابی کرد؟
آيا...؟ آيا...؟
اين مباحث و پرسشها درونمايه مناظرهای را تشکيل دادهاند ميان " آلبر ژاکار" و "آکسل کان" که "فابريس پاپيون" هم با طرح سوال مناظره آنها را هدايت و مديريت کرده است. ژاکار متخصص ژنتيک اجتماعات بشری و استاد دانشگاه سويس است و صاحب چند تاليف در اين زمينه و نيز در جستارهای فلسفی و اجتماعی است. او در ضمن عضو گروه "حق مسکن" هم هست که با کمک دوستانش خانههای خالی را به اشغال درمیآورند و در اختیار خانوادههای محروم قرار میدهند، اقدامی که به عنوان یک نافرمانی مشروع و مدنی جای خود را در جامعه باز کرده و پلیس هم دیگر به سادگی قادر به مقابله با آن نیست. آکسل کان دانشمند ژنتيک و پزشک، عضو کميته مشاوران ملی اخلاق علمی در فرانسه و رييس گروه کارشناسان عالی علوم زندگی در کميسيون اروپاست. او با مبارزه اجتماعی ژاکار تمام و کمال موافق نیست اما سخت آن را تحسین میکند که دلایل جالبی هم در این زمینه دارد. فابیوس پاپیون که بحث را اداره میکند گزارشگر رادیو اروپای یک فرانسه و شیفته علوم ژنتیکی و اخلاق عملی علوم است.
مناظره ژاکار و کان سخت جذاب، علمی ، چالشگرانه و معطوف به جنبههای مختلف اخلاقی و فلسفی و فرهنگی و زيستشناسانه است. من سالها بود که کتابی را لاجرعه سرنکشيده بودم. اين روزها اما کتاب " آينده را ننوشتهاند" جرعهای شد که بلاانقطاع سرش کشيدم، نه يک بار که سه بار.
"آينده را ننوشته اند" را دکتر عباس باقری با نثری نسبتا شيوا و روان به فارسی برگردانده و انتشار علم در تهران آن را در ۲۴۸ صفه منتشر کرده است.
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه