8.8.06

حذف‌هایی با پیامدهای بزرگ

هفته گذشته تا حالا صرفنظر از تداوم جنگ و خونريزی در لبنان چند واقعه ديگر هم در عرصه بين المللی شاخص بوده‌اند، که بعضی در ايران و در ميان ايرانيان توجه چندانی برنيانگيختند. شورای امنيت با قطعنامه‌ ۱۶۹۶ خود فرصتی يک ماهه به جمهوری اسلامی داد که مجموعه پيشنهادی اروپا را بپذيرد و در غير اين صورت منتظر اعمال مجازات های اقتصادی عليه خود باشد. اين قطعنامه در کنار بحران لبنان که چندان بی ارتباط با ايران و بحران هسته ای‌اش نيست ، به علاوه مرگ مشکوک اکبر محمدی در زندان مجموعه عواملی را رقم زده‌اند که تازه‌ترين تحول، يعنی اعلام روز يکشنبه لاريجانی دائر بر رد تلويحی مجموعه اروپا هم مزيد بر آنها شده و می‌رود که تمرکز کم وبيش خطرناک ديپلماسی بين‌المللی بر ايران را وارد فاز جديدتر و پيچيده‌تری کند. ممنوعيت فعاليت کانون مدافعان حقوق بشر و اخلال دولت احمدی‌نژاد در انتخاب هيئت مديره کانون صنفی مطبوعات ايران هم طبعا به سهم خود بحران يادشده را در راستايی‌ منفی‌تری متاثر خواهند کرد.


۱

مرگ اکبر محمدی را جمهوری اسلامی کوشيده است کم‌ابعاد نگه دارد و با انسداد بيشتر فضا اعتراض‌‌ها را عمدتا به خارج از کشور محدود سازد، سياستی که نتايج مورد انتظار را به بار نياورده ، هر چند که بی‌نتيجه هم نبوده است. نمونه‌اش هم روزنامه "شرق" روز شنبه است که سردبيرش کوشيده است با يکی به نعل و يکی به ميخ جريده‌اش را بی‌اعتنا به اين مسئله نگذارد. اما سياست انسداد اثراتش را بيش از همه در صفحه انديشه اين روزنامه نشان داده و به حذف و جرح و تعديل‌های فاحش انجاميده است. به قول علی معظمی که از دست‌اندرکاران و نويسندگان فعال اين صفحه است ۴ مقاله در باره مرگ غيرطبيعی و جنبه‌های حقوقی و فلسفی و سياسی آن و نيز ارتباطش با آزادی ، اراده و اختيار آدمی و عوامل و عناصر محدود کننده اين جنبه‌های شخصيت انسانی برای صفحه مزبور تهيه شده اند که تنها دو مطلب، آن هم با جرح و تعديل به چاپ رسيده‌اند. معظمی هر ۴ مقاله را به ناچار در وبلاگ خود آورده است. جالب اين که همان دو مطلب تعديل شده در صفحه انديشه شرق نيز ذهن را به راحتی متوجه انگيزه نويسندگان مقالات ( مرگ انزجار‌آور اکبر محمدی ) می‌کنند. پيامدهای پردامنه ماجرای مرگ "بنو اونه‌زورگ" ، دانشجوی آلمانی در جريان ديدار شاه از برلين در سال ۱۹۶۷ که نادر فتوره‌چی در مقاله خود به آن اشاره می‌کند به خوبی تمايز دو نوع سياست و فرهنگ سياسی در برخورد با يک مرگ غيرطبيعی و معترضانه را آشکار می‌کند. مرگ بنو اونه‌زورگ کل سياست آلمان را تحت تاثير قرار داد ، به لزوم تجديدنظر در نوع آموزش‌های پليس راه برد، رسانه‌ها را در نوع خبررسانی و لزوم تحقيقات انتقادیيک گام به پيش راند و در ادبيات داستانی آلمان هم بی‌تاثير نبود. برای اين که چنين مرگی تکرار نشود ، به جای حذفش از گفتمان عمومی در خيابان بيسمارک برلين لوحی که اين مرگ در آن به تصوير کشيده نصب شده و پل اونه‌زورگ در شهر زادگاه وی (هانوفر) نيز چنين کارکردی دارد. مقايسه آن چه که پس از مرگ بنو اونه‌زورگ در آلمان روی داد با سیاست رسمی حکومت‌ها در ایران ، یعنی حذف و غذغن صحبت و بحث عمومی در باره مرگ و صدمه به دانشجويان و جنبش دانشجويی از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ تا مرگ اکبر محمدی شاید شمای روشنتری از حدوحدود توسعه سياسی و فرهنگ سياسی در کشور ما به دست دهد.

۲

صحبت از شماره شنبه روزنامه شرق شد، جا دارد که به مقاله فرانسيس فوکوياما در باره منشا تروريسم معاصر و چفت و بست های آن با مدرنيسم، سنت و اسلام بنيادگرا هم اشاره‌ای بشود. فوکوياما از مدافعان حمله آمريکا به عراق بود، اينک اما او از آن حد واقع‌بينی برخوردار شده که آشکارا بر خطای خود تاکيد کند وحتی در توصيف و تبييين تروريسم معاصر از کليشه های قسما رايج که اين يديده را به ذات خبيث اين يا آن مذهب و خشونت گرايی در اين يا آن آيين نسبت می دهد فراتر رود و رابطه آن به برخی مقولات و گفتمان‌های دنيای مدرن را نيز به بحث بگيرد و مثل دولت بوش و برخی از نظريه‌پردازان وطنی حل مسئله را صرفا در سياست حذف و امحاء اين يا آن گرايش و گروه نبيند. مقاله‌ فوکوياما به رغم اختصارش خواندنی است

۳

در گسترده بين‌المللی اين هفته در اوکراين رنگ "انقلاب" نارنجی کمی تا قسمتی ناخالصی برداشت و به ناچار با رنگ آبی "ضدانقلاب" مخلوط شد. بله، ضدانقلاب آبی که قرار بود به ضرب انقلاب نارنجی دسامبر سال ۲۰۰۴ از صحنه خارج شود در نتيجه انتخابات پارلمانی اخير دوباره بازيکن اصلی صحنه سياسی اوکراين شده و يوشنچکو ، رييس جمهور و رهبر انقلاب نارنجی هم، همکاری با اين نيرو که اينک دولت را تشکيل می دهد بر مصاف و چالش باآن ترجيح داده است. رويدادهای يکی دو سال اخير در صحنه سياسی يوگسلاوی و گرجستان و اوکراين شايد بار ديگری تاييدی بر اين نکته باشند که دوران انقلاب‌ها و تحولاتی مانند انقلاب‌های قرن بيستم که آخرين نمونه اش را ايران و نيکاراگوئه تجربه کردند به سر آمده و نظام نسبتا يک قطبی جهان و حمايت تام و تمام آمريکا از " انقلابات" اخير هم در اصل واقعيت يادشده تغييری نداده است. به ديگر سخن منافع و گروه بندی‌های درونی و برونی جوامع پيچيده‌تر از آن شده است که حذف تام و تمام اين یا آن بازيگر و کنشگر اجتماعی و سياسی قابل تحقق باشد. به بيان ديگر تحولات معاصر ورای بازکردن کردن گستره بازی برای شمار بيشتری از گروه‌ها و اقشار و منافع اجتماعی سمت و سوی محذوف‌ساز و راديکالی نداشته است. تجارب يادشده حاکی از اين واقعيت هم هست که بر خلاف ظاهر امر جهان آنچنان که می نمايد يک قطبی هم نيست و خوب يا بد، همه روندها و تحولات بين المللی به خواست و پسند تام و تمام واشنگتن رقم نمی خورد. اگر وضعيت و سمت و سوی تحولات در عراق و افغانستان و سودان و آمريکای جنوبی..برای تاييد اين مدعا اين کافی نباشند اوکراين و يوگسلاوی و گرجستان را هم می توان شاهد مثال آورد. تامل و درنگ در واقعيت فوق شايد کمی تا قسمتی در نگاه به روند تحولات ايران و صف يندی ها , يارگيری ها، سياستگذاری ها و کم و کيف راديکاليسم يا محافظه کاری ما هم مفيد افتد

۴

هفته گذشته جهان از فاجعه‌ای مشابه چرنوبيل در سال ۱۹۸۶ به سلامت رست. روز چهارشنبه گذشته در اثر يک اتصال شديد در شبکه برق شمال پايتخت سوئد نيروگاه اتمی "فورسمارک" در اين منطقه نير فاقد برق شد. شدت اتصال به گونه ای بود که ژنراتور کمکی يا اضطراری نيروگاه را هم از کار انداخت و همه شرايط مهيا بود که تداوم رنجيره واکنش های اتمی در اين نيروگاه که بدون برق هم جريان می‌يابد به ذوب قسمت اصلی و حساس نيروگاه بيانجامد و همان فاجعه ای رخ دهد که چرنوبيل و بخش‌هايی از شرق اروپا را به کام خود کشيد. به گفته يکی از کارشناسان صاحب نام انرژی اتمی سوئد تنها يک اتفاق باعث شد که دستگاه سردکننده نيروگاه از کار نيفتد و فاجعه رقم نخورد. اين اتقاق در خود سوئد به بحث‌ها در باره صرفنظر کردن هر چه سريعتر از انرژی اتمی شدت و ابعاد بيشتری بخشيده و در در کشورهای ديگر اروپايی نيز بحث‌های مشابه‌ای را دامن زده است. جالب اين که نيروگاه مورد اشاره ساخت شرکت آ ا گ آلمان است که از ايمن‌ترين‌ها و مطمئن‌ترين‌ها در دنياست. با اين حساب سوال مربوط به استفاده از انرژی اتمی در ايران که اينک به يک بحران بين‌المللی فراروييده از اين جنبه هم قابل بررسی استٰ، به ويژه که اولين نيروگاه ما نه از مطمئن‌ترين‌ها و ايمن ترين‌ها که از آنهايی است که در باره ضريب ايمنی آنها چندان اطمينانی نيست. در عرصه بين‌المللی هم با رويداد اتمی سوئد که می‌رفت شمال اروپا را با يک فاجعه زيست‌محيطی گسترده و مهلک و مزمن روبرو کند تصميم اخير سران گروه هشت در اجلاس روسيه در زمينه رويکرد گسترده‌تر به انرژی اتمی به عنوان جايگرين انرژی‌های فسيلی بيش از پيش زير سوال می‌رود و حذف اين نوع انرژی از سبد تامين انرژی دنيا بيش از پيش قوت می‌گيرد. در باره اتفاق اتمی سوئد و آينده انرژی اتمی در روزهای آتی در " ايران امروز" بی‌مطلب نخواهم ماند.