رفتار با زندگان و مردگان
سهشنبهها معمولا کتابخانه سیاری به نزدیک خانه میآید و بچهها ازش کتاب قرض میگیرند. دو هفته پیش سر وفت نرسیدیم و اتوبوس سیار رفته بود. شب تو این فکر بودم که چه کار میشه کرد که تا سهشنبه دیگر که کتابخانه سیار میآید چیزی تو خونه برای خوندن بچهها باشه. تو همین فکر و ذکرها بودم که برنامه ماهانه "کتاب خواندن" شبکه دوم تلویزیون آلمان شروع شد. برنامهای است نسبتا جالب. تا فرصتی پیش بیاد و مفصل در بارهاش بنویسم فعلا این را بگم که مجری برنامه خانمی هست به قول خودمان "کرم کتاب" که تو حرفزدن هم هیچ کم نمیآورد. در همان برنامه نیم ساعتهاش بیش از 5 کتاب معرفی میکند و معمولا یکی از چهرههای سرشناس عالم سیاست و فرهنگ و علم و ورزش را هم دعوت میکند تا در باره کتابهای خوبی که خوانده توضیح بدهد.
باری برخلاف انتظارم مجری این بار فقط به معرفی کتاب برای بزرگسالان بسنده نکرد و یک کتاب هم برای کودکان معرفی کرد. کتاب اسمش به فارسی هست "بهترین تدفینهای دنیا". دو تا پسر نوجوان و یک دختر همسن و سالشون چندبار به اتفاق هم موش یا گربههای مرده محله را دفن میکنند و به تدریج این میشود کارشان. به طوری که از این سر تا آن سر محله بزرگشان هر کس که حیوان مردهای دارد کار تدفینآش را به شرکتی که این نوجوانها دائر کردند واگذار میکند. و خود این کار مشترک زمینهای میشود برای صحبت هر سه نفر در مورد آغاز حیات و فرق جانواران و حیوانات و همچنین هدف و غایت زندگی و ... خلاصه دیدم کتاب بدی نباید باشه و مشکل کتاب بچهها به این ترتیب تقریبا حل شد.
ولی برنامه کتاب که تمام شد تلویزیون را چرخاندم روی یک شبکه دیگر که داشت گزارشی میداد از نمایشگاهی در یکی از شهرهای آلمان که یک کالبدشناس و کالبدشکاف ( آناتوم) معروف, به نام " گونتر فون هاگن" تحت عنوان "دنیای پیکر انسان" برپا کرده است. در این نمایشگاه بیننده امکان پیدا میکند که با تماشای اجساد کنسروشده نگاهی بیندازد به درون اجزای کالبد انسان و تا حدودی هم آشنا بشود با شیوه مخصوصی که گونتر فون هاگن اجساد را کنسرو کرده است. در این شیوه آب سلولهای جسد کشیده میشود و به جای آن مواد مصنوعی ، مثلا سیلکون به کار گرفته میشود. این شیوه باعث میشود که بافتهای کنسروشده شباهت زیادی به بافتهای زنده داشته باشند.
" نقطه اوج" این نمایشگاه جایی هست که چند تا جسد کنسرو شده روبروی هم نشستهاند و دارند ورق بازی میکنند. این صحنه را صاحب نمایشگاه ابتدائا به طور اختصاصی برای فیلم "کازینو رویال" جیمزباند درست کرده و حالا یکی از موارد ثابت نمایشگاههاش هست. فون هاگن کار کنسروکردن اجساد را دو سال پیش در ملاء عام هم انجام داد که بعدا هم از تلویزیون به نمایش درآمد، رویدادی که به بحثهای بسیاری در باره جنبههای اتیک و انسانی این کار منجر شد. همین بحثها منتقدانه باعث شده که فون هاگن که کارش از طرفی پیشرفتی هم در امر آناتومی به شمار میرود فعالیتش را بیشتر به چین و قرقیزستان منتقل کند تا در آنجا کسی منتقد کارش نباشد. طرفه این که دولت چین عنوان پروفسور هم به او داده که به کارگیری این عنوان در آلمان کارش را به دادگاه هم کشاند.
باری، نمایشگاه فون هاگن و نوع رفتار او با اجساد آدمی مرا برد به سالها دورتر و به زمانی که واحد آناتومی طی میکردم. کم نبودند همکلاسیهایی ( هم در ایران و هم در آلمان) که دستکم در بار اول تاب دیدن خون و جسد را نداشتند و کارشان به غش و ضعف میکشید. من برام چنین حالتی پیش نیامد، ولی این سوال برایم مطرح میشد که این آدمی که الان برای تشریح زیر دست من هست کی بوده؟ و آیا بهتره که ناشناس بماند؟ و آیا رفتار من و دیگر همکلاسیها و همه کسانی که با این رشته سروکار دارند با این اجساد درست است؟ و سوالهای دیگر. این سوالها هیچ وقت در ذهن من پاسخ قاطعی پیدا نکردند تااین که در این سالهای اخیر سوالات مربوط به درستی یا نادرستی شبیهسازی ژنتیک و ... به آنها اضافه شدند و کماکان ذهنم را انباشتهاند از مجموعهای از این سوالها که در اصل بیارتباط با یکدیگر هم نیستند.
اثر دیدن فیلم مربوط به نمایشگاه "دنیای پیکر انسان" فون هاگن تو ذهنم بود که چشمم افتاد به مقاله "آندراس وینکلمان"، یکی دیگر از آناتومهای سرشناس آلمان که با اتکاء به برخورد متفاوت تایلندیها با اجساد نگاهی انتقادی انداخته بود به نمایشگاه همکارش، فونهاگن. وینکلمان که سالها در تایلند استاد رشته پزشکی بوده در مقالهاش از این نوشته که در تایلند تا دهه هفتاد قرن گذشته هم، مردم چندان رغبتی نشان نمیدادند که اجساد بستگان و خویشانشان را به دست آناتومهای دانشکدههای پزشکی بسپارند. ولی اقدام یک پرفسور ادبیات در دهه سی که گفته بود جسد من وقف آناتومی تا بعد از مرگ هم آموزهای برای مردم داشته باشم و همچنین تصمیم دولت به بزرگداشت معنوی کسانی که جسدشان وقف تشریح میشود به تدریج ذهنیتها را متحول کرد و امروز تایلند مشکلی در تهیه جسد برای سالنهای آناتومی دانشکدههای پزشکی ندارد.
منتهی نکته جالب این است که به نوشته وینکلمان درس آناتومی در دانشکدههای پزشکی تایلند با یک آیین بودایی شروع میشود که در آن دانشجویان ، استادان ، وابستگان جسد و نیز راهبان بودایی گرد میآیند و مراسمی احترامآمیز نسبت به جسد انجام میدهند. به هنگام کار بر روی جسد هم دانشجویان و استادان نه از کلمه "جسد"، بلکه از اصطلاح " آموزگار بزرگ" استفاده میکنند و در تمام عمر هم معمولا خودشان را مدیون این "آموزگار بزرگ" میدانند که اجازه داده است از طریق شکافت پیکرش دانش و آگاهیاشان بالا برود. در همان سالنهای تشریح هم گاه و بیگاه میشود دانشجویانی را دید که قبل از شروع کار بر روی جسد نسبت به او ادای احترام میکنند. بر خلاف ایران و اروپا و آمریکا در تایلند اسم جسد و سن و علت مرگ هم در کنارش نوشته شده است.
به نوشته وینکلمان اسکلت برخی از استادان هر دانشگاه که جسدشان را وقف آناتومی کردهاند را میتوان در گوشه و کنار این دانشگاهها دید که عکسی هم از آنها در کنارشان نصب شده است. در کنار جسد کنسرو شده برخی از بچهها که به بیمارهای مخصوصی مردهاند هم ، گل و اسباببازی و وسایلی از این دست را میتوان دید که بازدیدکنندگان برای او هدیه آوردهاند.
وینکلمان میگوید که در نمونه تایلند که اجساد فاقد چهره و اسم و رسم نیستند و کسانی هم که بر روی این اجساد درس میآموزند آنها را نه شیئ ، بلکه صاحب یک موقعیت اجتماعی قابل احترام (آموزگار) تلقی میکنند و بعد هم آنها را با احترام دفن میکنند ما با نوعی از یک برخورد انسانی با اجساد طرفیم که در اروپا و آمریکا ( و ایران) کمتر میتوان نشانهای از آن سراغ گرفت.
نمیدانم شاید فکر و ذکرهای وینکلمان که از یک فرهنگ و زمینه بودایی سخن میگوید برای خود آلمانیها هم چندان قابل درک و فهم نباشد تا چه رسد به جامعه ما، که آدمهای زنده هم حقوق و شان و حرمتاشان دائم در معرض تهدید و تحدید است. بله، چنین بحثی در نگاه اول میتواند لوکس به نظر برسد، و به ویژه با توجه به نقض حقوقی و حرمتی که انسان زنده تایلندی هم با آن مواجه است رفتار آن جامعه با مردگانش هم شاید مثل رفتار ما ایرانیان با اصطلاح "مردهپرستی" قابل توصیف باشد، ولی از کنار کلام وینکلمان که هسته اصلی بحثاش به انتقاد از نمایشگاه فون هاگن و نوعی رفتار انسانی با مردگان است هم شاید بدون درنگ و تامل نتوان گذشت .این طور نیست؟
0 Comments:
Post a Comment
بالای صفحه