2.1.07

شوق فشفشه و نگاهی به دو نمایشگاه متفاوت

سال نو در شماری از کشورهای اروپايی با آتش‌بازی و فشفشه‌ اندازی و راکت‌پرانی همراه است. بچه‌های من هم از مدتی قبل قبراق و حاضريراق يودند تا به محض مجاز شدن فروش اين نوع وسايل فورا به خريد بروند و پرسر و صداترين‌هايش را گير بياورند. يک کمی موعظه کردم و نمونه شهری نزديک به شهر خودمان را مثال آوردم که مردمش جمعا از آتش‌بازی انصراف داده‌اند و تصميم‌ گرفته‌اند که پولی را که صرف خريد وسايل اين کار می‌کنند به يک کار خير اختصاص دهند. ولی خوب شوق و شور نوجوانی و کودکی و تقليد از رفتار هم‌سن و سالان عواملی نيستند که مقهور موعظه من بشوند. وسايل خريده شد و روز شنبه هم برای دستگرمی چندتايی از آنها را بچه‌ها به " ميمنت و مبارکی" آتش زدند. هوا بارانی بود و بچه‌ها فشفشه را جلوی در خانه آتش می‌کردند و به بيرون می‌انداختند. يکی خوب پرتاب نشد و در ميان درختی نزديک به در خانه گير کرد. آتش در ميان درخت شعله کشيد. بچه‌ها اول چيزی نگفتند و خودشان سعی کردند که با ليوان آب آتش را خاموش کنند!، شعله که زبانه کشيد من را هم باخبر کردند که بيا که کار خراب شده. با سطل و هر چه دم دست بود آتش پيش از آن که به سردر چوبی خانه سرايت کند مهار شد. خلاصه به خير گذشت.

يکشنبه‌شب دوباره در معيت بچه‌ها بودم تا در آتش‌بازی همراهی و مراقبتشان کنم. در ميان باران چشمم به دو پاکت بزرگ مملو از فشفشه و راکت بود که کی تمام می‌شود و کار به سلامت و مينمت رو به آخر می‌رود. دو پسرم بودند و پسر برادر خانمم و خودم. ولی هر چهار نفر بريديم و پاکت‌ها به نصف هم نرسيدند. خلاصه خودشان رضايت دادند که بقيه به دور ريخته شود و با سراپای نسبتا خيس به خانه برگرديم.

تجربه ديشب و ديدن شمار بسيار بيشتر بزرگسال در قياس با کودکان و نوجوانان که دستی به فشفشه‌پرانی داشتند بار ديگر ذهنم را سوق داد به سوی اين مسئله که هم بزرگسالان و هم بچه‌ها تحويل سال نو برايشان مناسبتی می‌شود که گرايش به نظم‌‌گريزی و شورشگری که در تمام سال به تبعيت ازهنجارهای مدنی و نيز قوانين حکومتی در درونشان مهارشده است را رها کنند و از نوعی يله‌شدگی و بی‌نظمی لذت ببرند، امری که به نظر می‌رسد در تخليه عصبی،‌ برون‌ريخت نسبتا کم‌خطر خشونت انباشته شده در درون انسان‌ها و ارضای گرايش قسما لذت‌بخش به انحراف از نظم‌ و قواعد رایج ، تاثير قابل اعتنايی داشته باشد. چه تحرکات و کنش‌ها در درون استاديوم‌های فوتبال و چه بی‌نظمی‌های گاه خطرناک در پايان برخی از بازی‌ها را نيز شايد بتوان قسما با عوامل بالا توضيح داد. در روزهای بازی‌های جام جهانی فوتبال در آلمان مطلبی را ترجمه کردم که به انباشته‌شدن شدن تنش و استرس و خشونت در درون انسان‌ها در اثر فشارها و قيد و قيودات زندگی روزمره اشاره داشت و بر راه‌های مدنی تخليه اين تنش و خشونت مکث می‌کرد. اين مطلب برای خودم حاوی نکته‌های جالب و قابل درنگی بود. در اين لينک نيز مسئله آتش‌بازی چه در غرب و چه در چهارشنبه‌سوری ما از منظری تقريبا مشابه اجمالا به ارزيابی گرفته می‌شود که شايد به خواندنش بيارزد.

۲

در برلين و لندن اين روزها دو نمايشگاه نسبتا متفاوت برپاست که تصادفا به موضوع مشابه‌ای اختصاص دارند. اين موضوع هم،‌ چيزی نيست جز روسپي‌گری و جنبه‌های مختلف آن. صحبت در باره نمايشگاه برلين که در سه نقطه مختلف اين شهر در حالی برگزاری است را درز می‌گيرم ، چون هفته پيش اينجا در باره‌اش نوشته‌ام. لذا در زير بسنده می‌کنم به طرح چند نکته در باره نمايشگاه لندن که نه خود آن را بلکه گزارش تلويزيونی‌اش را ديدم و بعد هم به سبب هم‌موضوع بودنش با نمایشگاه برلین راغب شدم ببینم که این نمایشگاه مسئله را از چه زاویه‌ای دیده است. حاصل دیده‌هایم از تلویزیون و پیگیری‌ام در اینترنت این شد که می‌خوانید:

جريان از اين قرار است که سی‌ام دسامبر سال گذشته،( يعنی همين چند روز پيش) مصادف بود با صدمين سالگرد يکی از پيشگامان جنبش زنان بريتانيا به نام "ژوزفين باتلر".

باتلر شهرتش را بيش از همه مديون اعتراضی است که نسبت به بخش سوم قانون که سال ۱۸۶۴ در انگلستان تصويب شد سازمان داد. اين قانون در خدمت اين بود که شيوع بيماری‌های مقاربتی در درون ارتش انگلستان را کاهش دهد. به اين ترتيب پليس بريتانيا اجاز يافت که آشکار و مخفی در شهرهای عمده‌ای که پادگان‌های ارتش در آنها مستقر بودند بگردد و هر زنی را که سوء ظنی به روسپی‌گری در او مشاهده می‌کند دستگير و جهت معاينه اجباری نزد پزشکان مخصوص بفرست. اگر در اين معاينات اثری از بيماری‌های جنسی در زن دستگيرشده مشاهده می‌شد سروکار او به بيمارستان مخصوصی‌ می‌افتاد که مجبور بود از سه تا نه ماه در آن بماند.

خانم باتلر اين قانون را اهانتی به حق و حرمت زنان می‌دانست که نظام اقتصادی و نيز رفتار و رويکرد مردان را از هرگونه خطا و اشکالی مبرا می‌داند. به همين خاطر وی سال ۱۸۶۹ "انجمن ملی زنان بريتانيا" را تاسيس کرد که کارزار بر عليه قانون يادشده و نيز فعاليت برای برابرحقوقی زن و مرد جزء‌ اهداف آن بود. باتلر از همان ابتدا نظرش اين بود که رابطه مستقيمی بين وضعيت اقتصادی زنان و گرايش آنان به روسپيگری برقرار هست. با توجه به امکان محدود جذب زنان در بازار کار انگلستان در قرن نوزدهم معمولا فشار اقتصادی آنها شماری از آنها را مجبور می‌کرد که به تن‌فروشی رو بياورند. به همين خاطر بود که طبق آمار پليس انگلستان اکثر کسانی که در نتيجه قانون يادشده دستگير می‌شدند از زنان وابسته به اقشار ضعيف و فرودست جامعه بودند.

باری با تلاش ، روشنگری و افشاگری ژوزفين باتلر و همرزمانش در انجمن ملی زنان انگلستان قانون بالاخره سال ۱۸۸۶ لغو شد. حالا همزمان با صدمين سالگرد خاموشي باتلر "کتابخانه زنان" لندن فرصت را غنيمت شمرده و نمايشگاهی در باره روسپيگری درگذشته و حال ،‌ به ويژه در انگلستان و اروپا، برگزار کرده است. در اين نمايشگاه انواع و اقسام

عکس‌ها ، کتاب‌ها،‌ پلاکات‌ها و اعلاميه‌ها و نيز دو فليم کوتاه، فيلم‌هايی از آرشيو کتابخانه ملی بريتانيا، يادداشت‌های روزانه بچه‌های مورد سوء استفاده واقع‌شده و دستگاه‌های پزشکی معاينات در قرن نوزدهم و بيستم به معرض تماشا گذاشته شده‌اند تا در مجموعه بيننده را به درک شرايطی برسانند که در آن زنان تن به خودفروشی می‌دهند. البته نمايشگاه ازاشاره به برخی از راه‌ها و شيوه‌های گريز از اين مهلکه نيز عاری نيست.

جالب اين است که اسناد و تصاوير و فيلم‌ها برای ايجاد تصويری جامع از روسپيگری قسما حاوی نظرات مدافعان اين پديده ناخوشايند هم هستند. نمايشگاه همچنين نقشه و راهنمای رسمی برخی از شهرهای اروپا ( از زوريخ تا ريگا) را هم به نمايش گذاشته که در آنها مراکز روسپيگری هم علامت‌گذاری و مشخص شده است.

يکی از موضوعات محوری نمايشگاه لندن رابطه فوتبال و روسپيگری است. سال ۲۰۰۶ که جام جهانی در آلمان برگزار شد روسپيگری هم رونق و رواج بی‌سابقه‌ای گرفته بود. مجموعا چند هزار روسپی برای اين مناسبت به اشتغال گرفته شده بودند که بخش قابل اعتنايی‌ از آنها از شرق اروپا و به اجبار و با قول و وعده‌های دروغين توسط باندهای دخيل در اين "رشته" با ويزای قانونی و يا به صورت سياه برای اين کار به آلمان آورده شده بودند. البته برای اين که فعاليت‌های اين رشته،‌ هم برای دورنگهداشتنش از "تجارت انسان!" توسط باندهای يادشده و هم به لحاظ رعايت بهداشت همه چيز تحت کنترل باشد در هر ۱۲ شهر محل برگزاری مسابقات شهرداری‌ها مراکز معينی را برای فعاليت روسپيان "قانونی" در نظر گرفته بودند و جماعتی نيز حقوق دريافت می‌کردند که نزديک به ۷۵۰ هزار کاندوم را به صورت مجانی در اطراف استاديوم‌ها ميان تماشاچيان خواستار توزيع کنند.


بد نيست اشاره شود که در آلمان روسپی‌گری مثل ساير رشته‌های خدماتی به شمار می‌ياد و سهم اين "رشته" در فعاليت‌های "اقتصادی" آلمان سالانه بر ۱۶ ميليارد دلار بالغ می‌شود! طبق آمار پليس جنايی آلمان ۳۰۰ هزار زن به صورت مجاز و سياه در اين "رشته" به فعاليت‌ مشغولند که ۱۵۰ هزار نفر آنها را زنان مهاجر تشکيل می‌دهند. يکی از منتقدان جدي قانون "گشاده‌دستانه" آلمان در زمينه روسپيگری سوئد است که از سال ۱۹۹۹ فروش سکس در زمره جرائم قابل مجازات می‌داند.

البته رونق پديده روسپی‌گری در هفته‌های جام جهانی در آلمان بدون واکنش و اعتراض نماند و مديران شماری از تيم‌ها از جمله از سوئد و از خود آلمان اعلام کردند که اگر قرار است در بازی‌هايی شرکت کنند که يکی از اثرات جنبی‌اش تشديد "تجارت انسان" و به کارگيری اجباری زنان برای روسپی‌گری باشد از اين کار امتناع خواهند کرد. دولت آلمان در واکنش به اين اعتراضات قول تشديد کنترل‌ها را داد، چندين برنامه تفتيش و تعقيب گسترده پليسی در سراسر کشور برگزار شد و قسما نيز مراکزی دائر کرد تا زنان به اجبار به روسپيگری کشيده‌شده بتوانند به آنها رجوع کنند و خود را از مهلکه برهانند. البته سازمان‌های مدافع حقوق زنانی بودند که اشکال را در قانون جاری آلمان می‌دانند که به طور مصنوعی ميان انواع روسپی‌گری خط تمايز کشيده است.

باری ، آنچه که بيش از همه رابطه فوتبال با روسپی‌گری‌ را در نمايشگاه لندن به تصوير کشيده است همانا عکس کنايه‌آميزی است که هواداران تيم ملی فوتبال آلمان را بيرق ملی به دوش در حال عبور از محله معروف لهو و لعب هامبورگ (سنت پاولی) و عبور از برابر سکس‌شاپ‌ها و ... نمايش می‌دهد.

يک مورد جالب ديگر در نمايشگاه لندن اطلاعيه‌ای است مربوط به سال ۱۹۳۵ که در ايستگاه‌های راه‌‌آهن شهرهای بزرگ انگلستان پخش می‌شده وبه زنان تازه‌وارد هشدار می‌دهد که گول کسانی که قول اشتغال و يا ازدواج با آنها را می‌دهند نخورند. پديده تجارت با زنان اروپای شرقی و ايرانی و آمريکای لاتينی و کشاندن فريبکارانه آنها به کشورهای اروپايی و دوبی و ترکيه و ... پديده‌ای باسابقه‌ای نيست، اما آن چنان که اطلاعيه يادشده نشان می‌دهد ظاهرا اين گونه از "تجارت انسان" هم، تاريخ و پيشينه درازی دارد. ورای اين اطلاعيه، نمايشگاه لندن متن يک قرارداد بين‌المللی را هم به نمايش گذاشته است که سال ۱۹۰۴ نزديک به ۱۳ کشور آن را امضاء کرده‌اند و بر اساس آن متعهد شده‌اند که مانع "تجارت سفيد انسان"( خريد و فروش زنان و يا اجبار آنها به روسپيگری) بشوند. اسنادی را هم در نمايشگاه می‌توان ديد که نشان می‌دهند تا امضای چنين قراردادی تحقق يابد مبارزات سخت و چندجانبه‌ای از سوی زنان صورت گرفته است.

بد نيست اشاره کنم که نمايشگاه برلين تا ۲۵ فوريه و نمايشگاه لندن تا اواخر مارس برقرار است.

2 Comments:

At 1:03 AM, Anonymous Anonymous said...

سال نو میلادی مبارک

 
At 1:43 AM, Blogger احمد سمايی said...

ممنون. سال نو بر شما هم مبارک

 

Post a Comment

بالای صفحه