سیصد و اقلیم و درد
۳۰۰
بحث و جدل بر سر فیلم ۳۰۰ همچنان داغ است. اینجا مطلبی آوردهام از یک شخص ثالث، یعنی از یک استاد تاریخ آنتیک که به تاثیرات منفی نبرد ترموپیل به ویژه بر رویدادها و تحولات متاخر اروپا میپردازد. او اشارهای هم دارد به زاویه نگاه افراد متفاوتی مانند مقامات ارشد رژیم هیتلری و هاینریش بل به این مسئله.
جو زمین بدجوری بیماراست
بخش دوم گزارش چهارم سازمان ملل در باره وضعيت وخيم جو زمين بالاخره هفته گذشته منتشر شد. گرچه به ضرب و زور آمريکا و چين و عربستان سعودی و برخی کشورهای ديگر جملهبندیهای اين گزارش طوری تنظيم شد که واقعيت آنچه آن را که در جو میگذرد به درستی بازتاب ندهد ولی گزارش در همين شکلی هم که منتشر شده از گرمشدن بیسابقه جو و حال و روزی که زمين و بشر و گياهان و حيوانات در دهههای آينده پيدا میکنند چشمانداز پرفاجعهای به دست میدهد.
به زير آب رفتن شهرهايی مانند شانگهای و بمبئی در ظرف دهههای آينده ، کمبود آب در قلب اروپا، غرق شدن شهرهايی مثل لاگوس و کيپ تاون در آفريقا و تشديد خشکسالی و بیآبی در مناطق ديگر اين قاره، در معرض خطر بودن زندگی ۶۵۰ ميليون از مردمی که در آسيا و کارايبيک در سواحل اقيانوس و درياها زندگی میکنند، آبشدن برفهای هيماليا و يخهای قطب شمال و بروز متناوبتر سيلابها و گردابها و همچنين از بين رفتن ۳۰ گونه گياهی و جانوری ، به علاوه مهاجرتهای گسترده از عواقب تغيير و تحولات شديد جوی خواهند بود.
بخش اول گزارش که يک ماه قبل منتشر شد میگفت که ديگر شکی نمانده که افزايش شديد گازهای گلخانهای در جو عامل تحولات بیسابقه آن است و مقصر اصلی هم در اين زمينه بشر است که شيوه زندگی و توليدش مصرف گسترده انرژیهای فسيلی را دامن زده و همين نوع انرژیها هستند که حجم گستردهای از گازهای گلخانهای را توليد کردهاند.
ولی خوب، دولت آمريکا هنوز هم به خاطر منافع کنسرنهای نفتی و شماری از صاحبان صنايع حاضر نيست اين واقعيت را بپذيرد و هنوز هم از پيوستن به پيمان کيوتو، که ديگر آن هم زياد موثر نيست، سرباز میزند. اين در حالی است که ۲۵ درصد گازهای گلخانهای را آمريکا توليد میکند و هر شهروند آن سالانه به طور متوسط بين ۲۰ تا ۲۵ تن از اين نوع گازها را در جو پخش و نشر میکند. در نظر هم بگيريم که مثلا سهم يک آفريقايی در اين زمينه حدود ۵۰۰ کيلو است و چينیها که بعد از آمريکا به دومين تخريبکننده جو بدل شدهاند دستکم از لحاظ سرانه فقط سه تن دی اکسيد کربن و ... توليد میکنند.
رویآوردن دولت آمريکا به سوی سوختهای الکلی هم که اخيرا تشديد شده بی اشکال نيست. تو همين ماههای اخير ديديم که حجم بزرگی از ذرت مکزيک برای توليد سوخت الکلی به آمريکا صادر شد و بحران افزايش قيمت غذا رو در مکزيک دامن زد که تظاهرات و اعتراضات گسترده اقشار کمدرآمد از پيامدهای آن بود. چيپسی به نام تورتيلاس که از آرد ذرت درست میشه غذای اصلی بسياری از خانوادههای کم درآمد و فقير برزيل هست. خلاصه اينجا میشه در باره گزارش دغدغه آور سازمان ملل و برخی از جوانب آن بيشتر خواند.
جالب ولی اين است که روزنامه گاردين اخيرا اسناد و مدارکی منتشر کرده بود که از پيشنهاد رشوه از سوی موسسه اينترپرايز آمريکا ( همان تينک تانک نئو محافظهکاران که نفوذ گستردهای در دولت بوش دارد، روابط تنگاتنگش با بزرگترين کنسرن نفتی جهان يعنی شرکت اکسون اويل راز برملا شدهای است و جنگ عليه عراق را هم در همانجا طراحی و برنامهيريزی کردند) به متخصصان امور جوی و هواشناسی حکايت داشت. هر کارشناسی که دادهها و نتايج تحقيقات سازمان ملل در باره جو زمين و اثر گازهای گلخانهای را زير سوال ببرد طبق گزارش گاردين دستکم ۱۰ هزار دلار و شمار ديگری از پرداختها و امتيازها را از اينترپرايز دريافت میکند. آمارها و اطلاعات ديگری هم در دست هست که نشان میدهد شرکت اکسون اويل چه هزينهها که نمیکند تا رسانههای آمريکا دائما نسبت به ارتباط ميان گرم شدن زمين و مصرف انرژیهای فسيلی شک و ترديد ايجاد کنند.
يک نکته ديگر هم بگم و دفتر اين بحث را ببندم. يک مورد تاسفآور اين است که در اجلاسهايی که برای بررسی گزارشهايی مثل گزارش جو زمين تشکيل میشود معمولا نمايندگان کشورهای مثل کشورهای ما خاموشند و ريش و قيچی کماکان دست کشورهای بزرگ هست. علتش اين است که اين کشورها يا کارشناس زبده و خبره ندارند که آنجا عرض اندام کنند و از منافع کشور خود و يا شماری از کشورها دفاع کنند و يا اصولا مسئلهاشان نيست.
برای مثال در ايران در حالی که دولت فخيمه و کل جامعه مسئله محيط زيست جزء فروع زندگیاشون هم نيست و سالهاست که معضلی به نام هوای آلوده و کشنده تهران و زبالههای خطرناک بيمارستانی لاينحل مانده چه کسی به فکر جو زمين و تحولات خطرناک آن در دهههای آينده است؟ ( حالا کو تا فردا؟!) يک سری کشورها هم هستند که میدونند اگر حرفی مخالف آمريکا و يا کشورهای بزرگ ديگر بزنند کمکهای مالی و اقتصادی اين کشورها را به خودشان را به خطر میاندازند. کم نبوده مواردی که نماينده يک کشور آفريقايی يا آسيايی در يکی از اين کنفرانسها حرفی عليه آمريکا زده و هنوز پاش به کشورش نرسيده واشنگتن خبر داده که مثلا آن کمک مالی چند صد ميليون دلار در سال را لولو برد.
درد در تلفيقی از علم و تاريخ و هنر
تو برلين در دو نقطه نزديک به هم، يعنی در موزه معاصر، در ايستگاه راه آهنی که به ايستگاه راهآهن هامبورگ معروف هست و در موزه تاريخ پزشکی وابسته به بيمارستان شاريته نمايشگاهی غير متعارف دائر هست به نام "نمايشگاه درد". درست خونديد، نمايشگاه درد. البته صرفا درد جسمی منظور نيست و درد و رنج ناشی از جدايی و يا مرگ عزيزان و ... را هم شامل میشود. اين نمايشگاه که ۴ قسمت دارد پر است از وسايل قديمی پزشکی و تصاوير و ماسکها و نقاشیها و نامهها و آثاری که به مسئله درد مربوط میشوند.
آثار به نمايش درآمده در يک بخش از نمايشگاه نشان میدهند که تصور و درک مردمان مختلف از درد، در طول اعصار و قرون چه تحولاتی را پشت سر گذاشته و چقدر پا به پای پيشرفت علم اين درک و دريافت متغير شده است.
بخش دوم نمايشگاه نوع بروز درد در نزد انسان ها، چه در چهره و اندام آنها و چه در بيانشان را نشان میدهد. اين بخش حاوی تعدادی سند ، مجسمه و تنديس و موزيک و نقاشی و عکس است و فيلمی از بروس نويمان هم آن را تکميل میکند. عکسهايی از زنان کمی پيش از پايان وضع حمل و يا ورزشکارانی که زخم و زيلی شدند ولی پيروزی، احساس درد رو در چهرهاشان به شکل متفاوتی درآورده است. نامهای از فريدريش نيچه به خواهرش که در آن به دردها و بيماریاش اشاره دارد و همچنين وسايل جراحی قديمی که آدمها را با آنها بدون بیهوشی مثلا قطع عضو میکردند از ديگر اجزای نمايشگاه هستند. جراحی به اين شيوه تا همين سده پيش کلی رضايت و شکرگزاری بيمار را برمیانگيخته، چرا که با همه درد جراحی و به رغم از دست
دادن عضو، بالاخره از درد نجات پيدا میکرده است. جالب اين است که يک پروتکل مربوط به مدرنترين نوع ثبت سير و شدت درد که اين روزها به کار گرفته میشود هم، در نمايشگاه قابل رويت است.
بخش سوم نمايشگاه به شکل و بروز واکنش انسان به درد ديگران مربوط است. میدونيد که يکی از نمادهای اصلی درد و رنج در غرب، تصوير و يا بازسازی به صليبکشيدن مسيح است. و خوب تو اين نمايشگاه هم اثر معروف فرانس باکون از تصليب مسيح را هم قرض گرفتند و به نمايش گذاشتند تا بينند واکنش بيننده به آن چی هست؟ ضمن اين که بخش چهارم که شايد غيرمتعارفترين بخش نمايشگاه است برای اين که دوباره بيننده را با جسم و جان خودش به فضا و احساس درد ببرند يک سالن گذاشتند که نوعی بازی پلی استيشنی درش هست. کسی که شروع به بازی میکند اگر اشتباه کند شک خفيف الکتريکی و يا يک ضربه شلاق دريافت میکند و يا با تدابيری گرمش میشود و نوعی از احساس درد را تجربه میکند و ...
نمايشگاه شايد به طور غيرمستقيم میخواهد نشان دهد که درد و رنج ( چه جسمی و چه ذهنی) هم میتواند درب و داغون کننده و هم خلاق و سازنده باشد. اين که چطور احساس درد و رنج در شکل جمعیاش تحمل آن را راحتتر میکند هم يکی ديگر از موضوعات حواشی نمايشگاه هست. .نمايشگاه در کليت خودش در مرز ميان علم و هنر و تاريخ در حرکت هست و گرچه از دردهای ناشی از شکنجه و جنگ و ... اشارهای درش نيست ( با توجه که در اين زمينهها هم ماشاالله ماشاالله اسناد و مدارک و فيلم و شاهد زنده و ... کم نيست) تو همين شکل فعلیاش هم رويداد کم سابقهای است، هرچند که شايد ديدنش برای برخی خوشايند نباشد. کسی بخواد نمايشگاه را ببيند تا اوت امسال دائر است
اين 19 عکس ربط مستقيمی به نمايشگاه درد ندارند ولی در کنه خود دردی خودخواسته و مازوخیستی؟ را به تصوير میکشند. به ديدنشان شايد بيارزد.
1 Comments:
congragulation
Post a Comment
بالای صفحه