27.3.09

شوق و پرسش

۱

رسیور ماهواره خراب شده. گارانتی‌اش هنوز اعتبار دارد. با پسر کوچکم به مغازه‌ای که آن را خریده‌ام می‌رویم. می‌گویند شرکت سازنده‌ی رسیور در حال ورشکستگی است و ما دیگر معامله‌ای با آن نداریم، و خب طبعاَ تعمیر دستگاه هم غیرممکن است. می‌توانی بروی و رسیور جدیدی در همان قیمت انتخاب کنی و به خانه ببری. پسرم، هم شگفت‌زده است و هم شوق‌زده. شگفت‌زده که عجب سرویسی، شوق‌زده از این که بعد از ۵ ماه، رسیور تقریباَ نو خانه مفت و مجانی با یک رسیور نوتر عوض می‌شود.

در خانه ماجرا را برای پسر بزرگتر تعریف می‌کند. او هم اول کمی شوق‌‌زده می‌شود، ولی بعد می‌پرسد: شرکت سازنده‌ی رسیور چندتا کارکن دارد؟

۲

۸ سالی می‌شود که در این خانه ساکنیم. از لحظه‌ی ورود ۷، ۸ کارتن را سرباز نکرده در انبار گذاشته‌ایم. ایام عید فرصتی بود که سرشان را باز کنم و احتمالاَ تصفیه‌ای. یک و نیم کارتن فقط کاست‌های موسیقی‌اند. ۸ سال پیش هنوز احساس می‌کردم که به آنها نیاز دارم و نمی‌توان دورشان ریخت. بعید می‌دانستم که اینترنت به این زودی‌ها از بیش از ۹۵ درصد آن نوارها بی‌نیازم کند. حالا اما از ۳۰۰ و اندی کاست، فقط ده دوازه‌تا را جدا کرده‌ام برای نگهداری. بقیه با توافق سایر اعضای خانواده مشمول دورریختن شده‌اند. در متن و بطن دیجتیالی‌شدن زندگی و فشرده‌شدن اطلاعات و داده‌ها چه تکنولوژی‌ها که منقرض نمی‌شوند. یادتان می‌آید آخرین باری که برای دوربین عکاسی‌اتان فیلم خریدید کی بود؟