4.9.07

از اتوبوس تا چین و نمایشگاه

در اتوبوس

تو ماه بعضی شب‌ها ساعت دو نصفه‌شب با قطار می‌رسم شهرمون و از ايستگاه راه‌آهن بايد با اتوبوس، نيم‌ ساعتی برم تا برسم خونه. اتوبوس‌های سرويس شب تو اين وقت هم، پر از مسافرند و جالب اين که اکثر اونها خارجی‌اند، که از کارهای خدماتی و نظافت تو رستوران‌ها و ادارت برمی‌گردندند. يعنی اين که اين گونه شغل‌ها،‌ به خصوص که تو شب باشه، کم و بيش رو دوش خارجی‌هايی است که به هر دليلی کار بهتری پيدا نکرده‌اند و مجبورند که با همين کارها امورات زندگی‌اشون رو بگذرونند. اين که می‌گم به هر دليل، معنی‌اش اينم هست که دشواری اينتگراسيون تو آلمان نقش کمی در تو حاشيه‌ماندن خارجی‌ها نداره. تو اين مملکت هنوز هم با بيش از ۱۰ درصد جمعيت خارجی بحث اينه که آيا در اخبار شبکه‌های عمومی تلويزيون يک چهره خارجی رو بذارند يا نه. شعار تا حالا اين بوده که سياه سياهای خومون، غريبه نيو داخلمون. اخيراً البته يک کمی طلسم شکسته و يک خبرهايی داره می‌شه. اين که وضعيت ۱۲۰ هزار ايرانی مقيم اين کشور تا حدودی متفاوت با اهالی ساير کشورهاست دلايل خاص خودش رو داره که بماند برای فرصتی ديگر.

اين هم البته منتفی نيست که اهالی بومی که تو کارهای نظافت و سرويس رستوران و ... هستنند قسماً وضع بهتری از خارجی‌ها دارند و دستکم يک ماشين شخصی دست و پا کردند و نيازی ندارند که اون وقت شب با اتوبوس رفت و آمد کنند.

خلاصه تو اتوبوس گرچه زبان مشترک همه آلمانيه، ولی اهالی هر کشور به زبون خودشون با هم در حال گفتگو هستند. از زبان بوميان آفريقا و فرانسوی و انگليسی گرفته تا ترکی و فارسی افغانی و تهرونی و رشتی. جالب اينه که بعضی موقع‌ها راننده‌ها هم اون موقع شب خارجی‌اند و کم و بيش در کنترل بليط‌ها سهل‌گيرتر از رانندگان بومی!

آخر هفته‌ها وضع فرق می‌کنه. چون خود آلمانی‌ها، به خصوص جوون‌ها هم می‌زنند بيرون،‌ اتوبوس کفاف نمی‌ده و متروها هم سراسر شب مشغول فعاليت‌اند. از معاشقه و الکل و خنده و گاه جر و دعوا متروها تو اون موقع شب پراند. اين که بعضی‌ موقع ها بايد تو واگن‌ها زيگی زيگی راه بری تا پات تو چيزی نره هم که خوب گهگاه پيش می‌ياد.

من سوار مترو که می‌شم بايد آخرين ايستگاه پياده بشم، اونجا هم می‌بينی که اين خارجی‌ها هستند که با جارو و کيسه منتظرند تا مترو بايسته و يک دور تميزش کنند برای سرويس برگشت.

البته اين قضيه بيشتر تو غرب آلمانه. تو بخش‌هايی از شرق آلمان، هنوز اصولاً با خارجی‌ها مشکل دارند و روزی نيست که حمله‌ای از سر نژادپرستی به اين يا اون خارجی نشه. سخنگوی شرودر، تو جريان بازی‌های جام جهانی فوتبال تو آلمان، در مصاحبه‌ای از خارجی‌ها خواسته بود که برخی از بخش‌های شرق کشور رو مناطق خطرناک و ممنوعه برای خودشون تلقی کنند و به خاطر جون خودشون هم که شده آن طرف ها سبز نشند.خيلی‌ها به حرف او خرده گرفتند و بهش گفتند اغراق نکن آقا. ولی خوب وقايع ماه‌های اخير نشون می‌ده که اوشون زياد هم اشتباه نمی‌کرده.

علت اين بيگانه‌ستيزی تو شرق آلمان هم يکی و دو تا نيست. اين که مملکت ۴۰ سال تحت حکومت رفقا بسته بوده و ارتباط چندانی با جهان خارج نداشته خوب تاثيرات معينی در درک و فهم و ذهنيات هر جامعه‌ای از خودش و غيرخودش می‌ذاره. اونها هم متاثر از اون بستگی روابط، کم و بيش اين اعتقاد درشون قويه که هنر نزد آلمانی‌ها هست و بس! اين که اقتصاد تو شرق آلمان زياد وضعيت جالبی نداره و بيکاری بعضی‌ جاها به بيست درصد می‌رسه هم که خوب مزيد بر علته و خودش شايد نقش اصلی رو تو بيگانه‌ستيزی بازی می‌کنه. وضعيت اقتصادی تو شرق آلمان و بيکاری باعث شده که به خصوص زن‌ها بيشتر از مردها از آنجا مهاجرت کنند و به غرب بياند. به طوری که تو بعضی مناطق تناسب جمعيت به هم خورده و از بچه‌ و مچه جديد هم چندان خبری نيست. اين امر به علاوه پيرشدن عمومی جامعه آلمان باعث شده که شماری از مدارس و کودکستان‌ها تو شرق آلمان ( و تا حدودی غرب آلمان) به علت نبود متقاضی تعطيل بشند. و خوب به خصوص همين کم شدن زن‌ها و مشکلاتی که از جهت اجتماعی و روانی و تلطيف مناسبات برای مردها به وجود می ياره هم، تاثيرات معينی تو خشک و خشن شدن جامعه داره.

باری از اتوبوس شروع کردم و ظاهراً مسافت زيادی رو رفتم . همين جا پياده شم و بقيه رو بذارم برای خط بعدی!

در چين

آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان هفته گذشته تو چين بود و در جمع يک عده دانشجو سخنرانی می‌کرد. دختر دانشجويی تو رشته فيزيک بهش گفت خانم مرکل، وقتی که از صدراعظمی فارغ شدی می‌تونی با کمال ميل بيايی تو دانشکده ما و کار قبلی‌ات (استاد فيزيک) رو ادامه بدی. مرکل در جوابش گفت: "من حالا ۱۶ ساله که از رشته‌ام دور افتادم و وارد سياست شدم. و خوب تو فيزيک هر ۴ سال يک بار دانش دو برابر می‌شه. يعنی اين که من خيلی عقبم از تحولات و يافته‌های جديد رشته‌ام. حالا اگر بگيد که مثلاً بيا و در رشته حقوق سياسی بهت کاری می ديم شايد پيشنهاد قابل تاملی باشه، ولی تو فيزيک حرفش رو هم نزنيد ، چون خودم دوباره بايد برم کورس‌های پايه‌ای بگذرونم."

راستی ميون فيزيک و سياست هم شباهتی هست؟ يا نه،‌ در سياست، بر خلاف فيزيک, تنها هر ۴۰ سال يک بار شيوه‌ها و سازوکارها و راهکارها و احياناً چهره‌های جديد وارد کار می‌شند؟!

در نمايشگاه

تو برلين نمايشگاه تازه‌ترين رسانه‌های الکترونيکی که خوب، بزرگترين هم در سطح جهان هست دائره. اين نمايشگاه تصادفاً مصادف شده با ۲۵ سالگی ورود سی دی به بازار، ۷۵ سالگی راديو اتوموبيل و ۴۰ سالگی تلويزيون رنگی تو ارو پا. يکی از موضوعات مورد بحث تو اين نمايشگاه اينه که نسل جديد دی وی دی ها که تو ۲ فورمات مختلف، يعنی تو فورمات HD-DVD و Bluray ارائه شده‌اند کدومش قادره خودش را تثبيت بکنه و ديگری رو از دور خارج کنه؟ يک نظر کارشناسی اينه که اگر ويدئو را ملاک بگيريم، اون هم ابتدا در دو فرمات VHS و بتا ماکس به بازار اومد. سيستمی که جا افتاد،‌ يعنی VHS از سيستم رقيب کم داشت و عقب‌مانده‌تر بود، ولی صاحبان اون تونستند شرکت‌های پورنويی بيشتر را متقاعد کنند که فيلم‌هاشون را روی سيستم VHS به بازار عرضه کنند و با توجه به سهم عمده فيلم‌های پورنو در بازار فيلم و تصوير، عملاً اين سيستم تثبيت شد و سيستم بتا ماکس رو به هلاکت کشوند. حالا هم شرکت‌های پشت سر ۲ فورمات دی وی دی سخت در تلاشند که تعداد هر چه بيشتری از تهيه‌کنندگان فيلم‌های پورنو رو به استفاده از فورمات خودشان متقاعد کنند با اين اميد که شانس وی اچ اس نصيبشون بشه و رقيب از دور خارج بشه. ولی خوب به نظر می‌ياد که اين دفعه رقابت به اين آسونی‌ها نيست، هم هر کشوری بايد تصميم جداگانه بگيره و هم تو هر کشوری شرکت های پورنوش حرف و حديث و سليقه‌ها و منافع خاص خودشون رو دارند. شرکت‌های پورنو آمريکا سيستم اچ دی رو برداشتند و شرکت‌های ژاپنی بلو ری را. تو آلمان و برخی از کشورهای اروپايی بين علمای پورنو اختلاف نظر هست و خلاصه جنگ کماکان مغلوبه است، بدون نتيجه. خلاصه روزگار رو نگاه، که صنعت پورنو شده سمت و سو و شتاب دهنده به برخی روندهای مربوط به پيشرفت تکنيک و تکنولوژی!

حالا که صحبت فيلم‌های پورنو هست بد نيست به اين نکته هم اشاره بشه که دنيای مجازی سکند لايف که خوب ظرف يکی دو سال گذشته کلی سرو صدا به پا کرده و حتی کشورها هم توش سفارت‌های مجازی دائر کردند و شرکت های بزرگ هم توش شعبه زدند،‌ حالا کارش دوباره کساد شده. تنها بخشی از اين دنيای مجازی که کماکان بازارش سکه‌است بخش سکس و پورنوش هست!

دنيای غريبی است نازنين، هم دنيای واقعی ما و هم طبعاً دنيای مجازی ما.