24.4.06

حرف هایی که نمی توان مخالفشان بود

در توافق با حرف های مهدی چند نکته‌ای هست که در زير مي آورم:

در مورد جریان مهدوی کیا هم کاملا باهات موافقم که مسائل شخصی آدم ها به ويژه اگر پای دوتا آدم عاقل و بالغ در میون باشه رو باید از سایر مسائلشون جدا کرد و هر چیزی رو جای خودش گذاشت. برای مثال قبلا هم راجع به ویلی برانت و مسائلش شخصی اش حرف های زیادی تو افواه بود، این حرف ها با کتابی که پسر ایشون اخیرا در مورد مناسبات خانوادگی پدرش منتشر کرده تا حدودی تایید شده، ولی کمتر کسی تو آلمان هست که نکات مربوط به زندگی شخصی ویلی برانت رو سرشکن کنه روی نقش و مقام تاریخ و سیاسی او و اون را زیر سوال ببره. می خوام بگم که این جوامع تقریبا یاد گرفتند که هر چیزی رو سر جایش خودش ببینند.

البته شرط اولیه چنین نگاهی نوعی توازن و تعادل در مناسبات انسان ها و به ویژه زن و مرد هم هست که اجازه می ده هر دو به تصمیم و آگاهی خودشان وارد مناسبات معین و حساسی بشند یا نشند. یعنی مثل ایران ما نیست که قسما نیازهای مالی و امنیتی زن،عدم رابطه آزاد میان دو جنس در عرصه اجتماع، عقده های سرکوفته، حرص جنسی عمدتا مردها ، مناسبات سنتی ، موقعیت نازل تر ، بی پناه تر و کمتر امن تر زن ها در مناسبات اجتماعی و ... در شکل گیری رابطه غیردلخواه و غیرمطلوب یک زن با مرد نقش بازی کنه. دیروز وقتی که پیشنهادات قوه قضاییه به زنان در مورد شرایطی که باید به هنگام عقد بهش توجه کنند رو می خوندم، یک بار دیگه تو ذهن خودم تجسم کردم اون مسائل و مشکلات عمده ای رو که برای زن ها وجود داره و به چنان فشاری منجر شده که قوه قضاییه رو به طرح چنین مسکن هایی رهمنمون شده:

البته گهگاه پیش می یاد که مرز میون مسائل شخصی و اجتماعی کم یا زیاد شناور می شه. کلینتون اگر با منشی درون کاخ سفید وارد اون مناسبات نمی شد، و یا اگر ویلی برانت خانمی رو که ازش خوشش می یومد، به رغم این که عضو حزب سوسیال دمکرات نبود سخنگوی خودش به عنوان رهبر حزب نمی کرد و یا اگر آقای معادیخواه از موقعیت خودش در وزارت ارشاد سوء استفاده نمی کرد و یا ... ، شاید سروصدایی هم بلند نمی شد و مثل موارد مشابه در زندگی افراد عادی جامعه چالشی بود که تنها همسران این افراد می بایست راجع به آن بازخواست و تصمیم گیری کنند.

...من شخصا خبر ایسنا رو که برخی از سایت ها بازتاب داده بود اصلا نپسندیدم و به اون انتقاد هم کردم. این که کدام نشریات و یا رسانه های دیگه موضع گرفتند چون اطلاعی ندارم نمی تونم قضاوت دقیقی بکنم. ولی شمایی که تو از برخورد این رسانه ها به دست دادی چندان عجیب و غیر طبیعی هم نیست. چون مدرن شدن تو عرصه سیاست لزوما به معنای مدرن شدن تو همه مناسبات نیست. حال بماند که اگر ما در مورد اساسی ترین و اولیه ترین مناسبات انسان ها (خانواده، زن و مرد، والدین و فرزندان و ...) درک نسبتا مدرن پیدا نکنیم، معلوم نیست چطوری می تونیم تو عرصه کلان تری مثل سپهر سیاست مدرن بشیم؟

البته زیاد هم نباید دور ورداشت و انتظارات بیش از حد داشت. ما همه مون فرزندان جامعه ای سنتی و یا معلق میون سنت و مدرنیسم هستیم و در مورد خارج نشین ها هم باز، بخش عمده شخصیت و ذهنیت ها تو اون فضا شکل گرفته.لذا طبیعیه که به رغم همه خواستن ها و تلاش ها باز هم رسوبات و اثرات اون گذشته درمون باشه و کار خودش رو بکنه ، از جمله تو همین نوع برخورد و واکنش با جریان مهدوی کیا.

تازه ، همین قدر تحول هم گهگاه با مسائل و سدهایی مواجه می شه. آدم موقعی که به برخی روزنامه ها داخل کشور و از جمله شرق نگاه می کنه و می بینه که صفحه طنز اون روزهای جمعه عرصه ای برای به تمسخر گرفتن متوازن شدن مناسبات میون زن و مرد که بر بستر خودآگاهی زن ها در حال شکل گرفتن هست می شه و توی اون از مردهایی که این توازن تو مناسبات رو رعایت می کنند رسما و شرعا به عنوان زن ذلیل یاد می شه، خوب پی می بره که دافعه و جبهه گیرها حتی تو اقشار روشن تر جامعه هم کم نیست.

باری، تا صحبت به درازا نکشیده درز بگیرم. ای کاش این صحبت دو طرفه نمونه و دوستان دیگه هم درش شرکت کنند.