19.6.13

قیام علیه جام جهانی فوتبال در برزیل


پس از ترکیه یکی دیگر از قدرت‌های نوپای اقتصادی جهان یعنی برزیل نیز به بحران دچار شده و خیابان‌های شهرهای بزرگ و کوچک آن این روزها شاهد تظاهرات اعتراضی و درگیری‌های بعضا شدید معترضان و پلیس است. گرچه اعتراض‌ها در هر کشوری مشخصات خاص خود را دارند، ولی تشابه‌هایی هم میان بحرانی که اینک در ترکیه و برزیل شکل گرفته دیده می‌شود. این مقاله نگاهی است به جنبه‌های بحران برزیل و برخی تشابهات آن با بحران ترکیه.

16.6.13

پوست


من هم البته اینجا و آنجا به سود رای‌دادن گفتم و  نوشتم  و خودم هم سر صندوق رای انگشتم را به مهر آبی تزیین کردم. از شور و هیجان مردم و رهاساختن بغض خفته‌ای که در سینه داشتند هم شدیداً خوشحالم. احساس خشنودی آن دسته از اهالی فکر و فرهنگ و سیاست هم که رای‌دادن را توصیه کردند از درست‌درآمدن توصیه و پیش‌بینی‌اشان، گرچه اینجا و آنجا به نوعی خودپسندی و تحقیر دگراندیشان راه می‌برد  را هم، کم و بیش می‌فهمم.

ولی یک ضرب‌المثل آلمانی هم از دیشب گاه و بی‌گاه در فکرم جولان می‌دهد که زنهاری است در باره واقعیات و محدودیت‌های موجود برای دامنه تغییراتی که پیش روست و نیز توصیه به رهانکردن بی‌محابای توسن خیال: «کسی که زیادی دچار هیجان می‌شود پوست خود را به بازار می‌برد».

با مقدار زیادی تسامح شاید معادل ایرانی این ضرب‌المثل بیت معروف مولوی باشد: «حد خود بشناس و بر بالا مپر// تا نیفتی عاقبت در شور و شر». اولین نوع شور و شر هم می‌تواند سرخوردگی و زانوی یاس به بغل گرفتن باشد و بی‌بهاکردن تغییرات احیانا کم‌دامنه‌ای که صورت می‌گیرد.

10.6.13

دو چهره، دو جهت



 ۱
 سال ۱۹۶۸ او به حزبی تروتسکیست گرایش داست و می‌شد او را در پاریس دائم در میان دانشجویان معترض و سنگر نشین دید. سال ۱۹۷۵ رادیویی غیردولتی «دزدان دریایی» را راه انداخت که ۷۳ محاکمه را برای او به خاطر نقض انحصار رسانه‌آی دولت به دنبال داشت. فرانسوا میتران اما بالاخره پا پیش گذاشت و با توصیه‌های او رادیو دزدان دریایی قانونی شد.

سال ۱۹۸۵ خبرنگاران بدون مرز را بنیان گذاشت و  خودش هم ۲۳ سالی آن را مدیریت کرد. انگیزه‌اش در این کار مخالفت و تقابل با رسانه‌های رسمی بود که از نظر او با دستکش مخملین با دیکتاتورهای جهان سوم برخورد می‌کنند. در این سال‌های آخر اما هم وغمش شده بود دفاع از آزادی بیان برای جبهه ملی ماری لوپن که به نظر او «فرقه‌ای از ژورنالیست‌های خودرای» تلاش در به حاشیه راندنش دارد.

البته خودش می‌گوید که نه عضو جبهه ملی است و نه چنین تصمیمی دارد. ولی اظهارات و مواضع او روز به روز با مواضع جبهه منطبق‌تر می‌شود. نگرانی درجه اولش شده «مالامال شدن فرانسه از مهاجران مسلمان». هواداری از  احیای مجازات اعدام و مخالفت سفت و سخت با همجنسگرایی هم از جمله مواضع اوست.

حالا قرار است که در انتخابات شهرداری‌ها  خود را نامزد شهرداری یکی از شهرهای جنوبی فرانسه کند. تا این جای کار البته امری عادی است و اتفاق خاصی نیفتاده؛ ژورنالیستی وارد کارهای مدنی و سیاسی شده که امری غیر متعارف نیست. مشکل اینجاست که او وارد اتحاد با  حزب راست افراطی "جبهه ملی" لوپن شده و همین سروصدای همکارانش را هم درآورده. جبهه ملی دست‌هاش را به هم مالیده و می‌گوید که فردی سرشناس از جبهه مقابل به ما پیوسته و ما هم طبق توافق از فهرستی که او در راسش قرار دارد حمایت می‌کنیم.

خبرنگاران بدون مرز البته چند سالی است که از رابرت منارد فاصله گرفته و حتی گفته که او سال ۲۰۰۸به خاطر «مدیریت دیکتاتورمابانه‌اش» مجبور به استعفا شده. بعد از آن هم به هر نشریه و رسانه‌ای که رفته به خاطر مواضعش تحملش نکرده‌اند.

 القصه منارد از دفاع از آزادی بیان به کجا که چرخش نکرده. لوموند اخیرا نوشته بود: عجب انحطاطی.

۲

سال ۱۹۳۰ در تل آویو به دنیا آمد و در درگیری‌هایی که به ایجاد کشور اسرائیل منجر شد شرکت فعال داشت. رمانی که بعدها با عنوان ۱۹۴۸ نوشت بازتاب‌دهنده تجارب همین دوران است با اشاراتی تلخ به آواره‌شدن مردمانی به نام فلسطینی‌ها.

 در بیت‌المقدس و پاریس نقاشی تحصیل کرد و در دهه ۱۹۵۰ مقیم نیویورک شد و با گروه‌های جاز به همکاری مشغول.

سال ۱۹۶۱ به اسرائیل بازگشت و با رمان‌ها و مقالاتش ابتدا در عرصه بین‌المللی و بعدتر در خود میهنش چهره نام‌آشنا و تاثیرگذاری از کار درآمد.
 
هم و غم بزرگش تفاهم و صلح میان اسرائیل و فلسطینی‌ها بود و کتابی که از مباحث او و نویسنده فلسطینی امیل حبیبی منتشر شد خوانندگان بسیاری یافت.

ورای فعالیت نویسندگی از فعالان پرشور در عرصه اجتماعی برای جدایی دین از دولت در اسرائیل بود. دو سال پیش با شکایتش به قوه قضائیه که نمی‌خواهد مذهبش در مشخصات شخصی‌اش ثبت شود رویدادی پراعتنا در تاریخ اسرائیل به وجود آورد. او بالاخره  برای اولین بار و به عنوان اولین نفر دوائر رسمی کشور را مجبور کرد که به رغم افتخارش به یهودی بودن، این عنوان را از شناسنامه و گذرنامه‌اش حذف کنند، چون دولت نباید کاری به این کارها داشته باشد که باور ودین و مذهب من چیست و ..

کم نیستند چهره‌های صلح‌دوست و مترقی در اسرائیل و فلسطین که رفتن او را خسران بزرگی برای ادبیات، فرهنگ و روح و روان جامعه اسرائیل توصیف کرده‌اند. شیمون پرز هم کلماتی در همین مضمون در باره مرگ او گفته است.

یورام کانیوک روز یکشنبه در تل آویو در سن ۸۳ سالگی درگذشت.