26.7.08

فرانسه، ما و انرژی اتمی

سلسله‌ حوادث دو هفته‌ی اخیر در نیروگاه اتمی تریکاستین فرانسه که به آلودگی دو جریان آبی نزدیک به این نیروگاه به اورانیوم و نیز بالارفتن میزان مواد رادیو آکتیو در بدن شماری از کارکنان آن منجر شده، گرچه بیشتر از خود این کشور در خارج توجه و حساسیت برانگیخته است، ولی به نظر می‌آید که در درازمدت جامعه‌ی فرانسه نیز نمی‌تواند همچنان بی‌خیال از کنار این حوادث عبور کند و در این توهم باشد که انرژی اتمی سالم و بی‌خطر است. اکثریت مردم فرانسه و نیز احزاب سیاسی، از محافظه‌کار تا کمونیست، تا کنون دلشان خوش بوده که به کمک این انرژی که از ۵۹ نیروگاه به دست می‌آید، هم تا حدود زیادی از واردات گاز و نفت بی‌نیاز هستند، هم مازاد برقشان را به کشورهای همسایه می‌فروشند و هم تکنولوژی اتمی‌اش‌اشان را به سایر نقاط جهان صادر می‌کنند و هم از این رهگذر فرصت‌های شغلی قابل اعتنایی را حفظ و ایجاد می‌کنند.

جالب این که حادثه‌ی نسبتاً مهمی مانند نشت اوانیوم به جریان‌های آبی نزدیک به نیروگاه تریکاستین را مقامات اتمی فرانسه به عنوان حادثه‌ای درجه یک رده‌بندی کرده‌اند (حوادث اتمی به لحاظ شدت ، خطر و دامنه‌ تاثیر بین صفر تا ۷ رده‌بندی می‌شوند)، و خوب، طبق گفته‌ی خود مقام‌های یادشده، در سال ۲۰۰۷ مجموعاً ۸۶ مورد از چنین حوادثی در نیروگاه‌های فرانسه اتقاق افتاده‌اند بدون آن که افکار عمومی چندان اطلاعی یابد و یا به آن واکنشی نشان دهد. این در حالی است که در آلمان در مقام مقایسه، شمار حوادث‌ مشابه یک دهم فرانسه بوده، ولی افکار عمومی و رسانه‌ها آنها را جدی گرفته‌اند. بی‌سبب نیست که به رغم مسائل مربوط به گران‌شدن انرژی‌های فسیلی و با وجود لابی‌گری تبلیغاتی صاحبان صنایع اتمی و احزاب نزدیک به آنها، هنوز هم اکثریت مردم آلمان تصمیم دولت سوسیال دمکرات- سبز قبلی در سال ۲۰۰۲ به خاموش کردن نیروگاه‌های اتمی آلمان تا سال ۲۰۲۱ را درست می‌داند.

این در حالی است که بنا به یک نظرسنجی تازه روزنامه‌ی لوموند که هفته‌ی پیش انتشار یافت، ۶۷ درصد مردم فرانسه همچنان خواهان استفاده از انرژی اتمی و گسترش این رشته هستند.‌‌ آنها که گرم‌شدن هوا را بزرگترین خطر پیش روی فرانسه و دنیا تلقی می‌کنند، باورشان این است که بهترین اهرم برای مبارزه با تغییرات جوی تکیه به انرژی اتمی است. قیمت پایین برق هم عامل دیگری در گرایش مثبت اکثریت مردم فرانسه به انرژی اتمی است.

انرژی اتمی: انرژی پاک!

همه‌ی عوامل بالا، به علاوه‌ی ترس از دست رفتن محل‌های کار و نیز دولتی بودن ۸۰ درصد کنسرن اتمی آروا تا کنون مانع از آن بوده که فرانسه نیز مانند شماری از کشورهای اروپایی نسبت به انرژی اتمی نگاهی محتاط‌تر پیدا کند، به گونه‌ای که در اجلاس محیط‌زیست اتحادیه‌ی اروپا برای تعیین راهکارها جهت مقابله با تغییرات جوی، سارکوزی پای خود را در یک کفش کرده بود که انرژی اتمی نیز در فهرست انرژی‌های پاک و حتی تجدید‌پذیر به حساب آید که خوب، خوشبختانه چندان موفقیتی نداشت.

در واقع شیفتگی تا کنونی به انرژی اتمی در فرانسه هم مانع آن شده که مردم این کشور به محدودیت منابع اورانیوم در جهان فکر کنند، هم نسبت به ضعف‌ها و کمبودها در ایمنی‌ نیروگاه‌ها چندان حساس نباشند، هم سرمایه‌گذاری‌ها را متوجه انرژی‌های تجدید‌پذیر نکنند، هم چندان به لزوم غیرمتمرکز‌کردن تولید انرژی نیاندیشند و هم به ویژه، مشکل بزرگ تولید انرژی هسته‌ای, یعنی لاینحل ماندن موضوع کفن و دفن زباله‌های اتمی نیروگاه‌ها برایشان اهمیت لازم را پیدا نکند.

ایمنی‌ روی کاغذ

جستجو برای محلی مناسب جهت دفن زباله‌های اتمی که تا چندین قرن تشعشاتشان ادامه می‌یابد، دستکم از ۲۰ سال پیش در فرانسه در جریان است . در این مکان باید مقدمات دفن زباله‌های اتمی در اعماق زمین فراهم شود. قرار است تا ۲۰۱۵ در مورد محل دائمی مناسب برای این کار، تصمیم نهایی را بگیرند و از سال ۲۰۲۵ انبار زباله‌ها در آنجا شروع شود. ولی اعتراض‌های مردم در برخی از محل‌هایی که احتمال ایجاد چنین انبارهای زیرزمینی در آنها بالاست فعلاً سبب شده که پارلمان فرانسه ادامه‌ی کار انبارهای روزمینی را ۱۰۰ تا ۳۰۰ سال دیگر ترجیح دهد،‌ با این امید که شاید تا آن زمان راه و شیوه‌ای پیدا شود که بتوان به طور مصنوعی تشعشع اتمی زباله‌ها را دفع و خنثی کرد.

در مورد ایمن‌کردن خود نیروگاه‌ها، البته مقام‌های اتمی فرانسه خسته نمی‌شوند از تبلیغ این که نسل جدید نیروگاه‌ها، یعنی مدل موسوم به «نیروگاه آب سبک اروپایی») (ای پی ار) ۱۰ برابر ایمن‌تر از نسل‌های قدیم است. به گفته‌ی آنها، هم ذوب هسته‌ی اصلی نیروگاه در این مدل جدید امکانش کم است ( اتفاقی که در چرنوبیل افتاد) و هم در برابر سقوط هواپیما مقاومت و ایمنی بیشتری دارد. ولی خوب، مشکل این مدل این است که هنوز بر روی کاغذ است و نمونه‌ای از آن که قرار است در فنلاند ساخته بشود، هم به لحاظ زمانی و هم به لحاظ هزینه‌ بسیار متفاوت‌تر از پیش‌بینی‌های اولیه از کار درآمده است. در خود فرانسه هم البته شروع کرده‌اند به ساختن چنین نیروگاهی که با توجه به مازاد انرژی‌یی که همین ۵۹ نیروگاه موجود تولید می‌کنند، به نظر می‌آید بیشتر به عنوان مدلی نمایشی برای صادرات است تا پاسخگویی به نیازهای انرژیایی خود فرانسه.

لیبی و عربستان و انرژی اتمی فرانسه

صرفنظر از تهدیدها و ابهامات مربوط به تداوم استفاده از تولید انرژی هسته‌ای در خود فرانسه، تلاش و تقلایی که این کشور برای صادرات این محصول به کشورهای در حال توسعه می‌کند هم عاری از نگرانی نیست. سفرهای خارجی نیکلا سارکوزی در تمامی یک سال گذشته، کم و بیش به تورهای هسته‌ای شبیه بوده اند. او چه با لیبی قذافی، چه با امارات و چه با عربستان سعودی و چین و مراکش قرادادهای متعددی برای ساخت نیروگاه هسته‌ای و صدور تکنولوژی اتمی منعقد کرده است. صرفنظر از این که این کشورها عمدتاً در مناطق بحران‌خیز واقع شده‌اند، و مرز شناور استفاده صلح‌آمیز و نظامی از تکنولوژی هسته‌ای هم کماکان می‌تواند با توجه به ماهیت این رژیم‌ها مخاطره‌انگیز باشد، ولی همه‌ی این نگرانی‌ها هم که وجود نداشته باشند، باز هم این سوال مطرح است که در این کشورهای فاقد فرهنگ و تجربه و حساسیت فنی و انسانی و بهداشتی، و نیز فاقد افکار عمومی حساس و مطبوعات آزاد، چه ضمانتی برای بهره‌برداری ایمن از این تکنولوژی وجود دارد و آیا خطرات و تهدیدهای این تکنولوژی در کشورهای یادشده ده‌ها برابر خود فرانسه نیست؟

صدالبته، این سوال‌ها صرفاً در ارتباط با فرانسه و سیاست اتمی‌اش مطرح نیستند، بلکه در پیوند با تلاش و تقلایی که جمهوری اسلامی برای دستیبابی به انرژی هسته‌ای به خرج می‌دهد نیز، به طریق اولی قابل طرح‌اند. به ویژه که در ایران نه از تکنولوژی نسبتاً پیشرفته‌تر غرب و همین ایمنی‌ها و آموزش‌های ولو معیوب آن خبری هست و نه شریک اتمی ما، یعنی روس‌ها چندان تجربه و فرهنگ و حساسیتی در بهره برداری کم‌خطرتر از انرژی هسته‌ای دارا هستند.

12.7.08

برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، زنی ، آرمانی و ...

من در ۱۹ سالگی به عنوان عضوی از نیروی جمهوریخواهان در مقابله با فرانکو، اسیر نیروهای او شدم. دو بار به اعدام محکومم کردند، کارزار جهانی اما موثر افتاد و جان سالم به در بردم....

شعرهای پابلو نرودا، رافائل آلبرتی و ... را هم‌رزمانم از زیر در سلول به درون می‌فرستادند تا با خواندن آنها نیرو بگیرم و زندان را تحمل کنم. در این سلول من‌ می‌بایست تمام روز را سرپا بایستم. در چنین شرایطی شعرگفتن وسیله‌ای شد برای رهایی ذهن از حصار زندان. اولین شعری که خودم در سلول گفتم، مثل غریقی بودم که پیامی را به دریای امید می‌افکند. شعر را دوستان در لوله‌ی خمیردندان کردند و به بیرون فرستادند. این شعر همراه با شعرهای دیگر، مجموعه‌ای شد که در مکزیک انتشار یافت، با کبوتر معروف پیکاسو بر جلد آن و با عنوان: شعرهای زندان.

در یکی از شعرهایم، مادری را توصیف می‌کنم که نیمی از اسپانیا را زیر پا می‌گذارد تا به حبسگاه پسرش برسد، او را اما به درون زندان راه نمی‌دهند، حتی بسته‌ی او برای پسرش را هم تحویل نمی‌گیرند. یک روز جسد این مادر را در برابر در زندان پیدا می‌کنند، درهم رفته و پوشیده از برف. این تصویری بود که من در سلول، با الهام از مرگ مادرم در یکی از شعرهایم آورده‌ام. مادرم هم، کم پشت درهای زندان من ننشست و سرانجام روزی که شنید دوباره به اعدام محکوم شده‌ام، رنج و درد امانش نداد و جان داد...

ما زندانی سیاسی بودیم، نه جنایتکار، و همین باعث می‌شد که در زندان به لحاظ روحی مقاومت کنیم. ایده‌ها و آرمان‌های ما بزرگترین دستمایه‌ی ما برای مقاومت و تحمل در زندان بودند. به عبارتی، زندان آموزشگاهی‌ بود برای آن که قدرت پاسداری از حرمت و ارج خویش را به امتحان بگذاریم...

سال ۱۹۶۱بالاخره با کارزار بین‌المللی کسانی مانند پیکاسو و آلبرتی و نرودا از زندان آزاد شدم...

حالا دیگر ۴۲ ساله شده بودم، ولی مثل بچه‌ای بودم که تازه چشم به جهان گشوده است. تا آن سن من برای یک بار هم، بودن با یک زن را تجربه نکرده بودم...

سال ۱۹۷۵، زمانی که در پاریس، در مرکز اطلاعات همبستگی با اسپانیا که پیکاسو ریاست آن را به عهده داشت، خبر مرگ فرانکو به ما رسید، دوستانم از این که من چندان به هیجان نیامده‌ام، در شگفت بودند. من اما دلیلی برای شادی نمی‌دیدم، چون دست آخر هم، ضعف و پیری فرانکو را از قدرت فروآورد، نه تلاش و مبارزه‌ی ما. ما ضعیف‌تر از آن بودیم که به چنین کاری قادر شویم...

این که پدرو آلمادوار(که بعد از بونوئل بزرگترین کارگردان اسپانیا به شمار می‌رود) می‌خواهد کتاب خاطرات من ( بگو به من: درخت چیست؟) را فیلم کند، بسیار باعث خشنودی است.هم جنگ داخلی اسپانیا و هم دوره‌ی دراز دیکتاتوری فرانکو، مراحلی بوده‌اند که تا کنون به درستی بازبینی و بررسی نشده‌اند. امیدوارم که فیلم آلمادوار کمکی در این راستا باشد.

در دوره‌ی انتقال از دیکتاتوری فرانکو به دموکراسی، برخی از دوستانم از خود می‌پرسیدند که آیا در این دوره‌ی انتقال ما زیادی سازش نکرده‌ایم و آیا نمی‌بایست که از طریق طرح رفراندوم، زمینه‌ی بازگشت به جمهوری را فراهم کنیم. ولی در آن مقطع سوال بیشتر این بود که دمکراسی یا دیکتاتوری. مردم هم راستش در آن مقطع صرفاً‌ می‌خواستند که زندگی آرامی داشته باشند، ضمن این که ارتش هم همچنان در پادگان‌ها انگشت بر ماشه نشسته بود و ما هم در مجموع ضعیف بودیم...

فیلیپ گونزالس، اولین نخست‌وزیر سوسیالیست پس از فرانکو، که سال ۱۹۸۲ به قدرت رسید، در دوران سختی زمامدار شد. او دو بار اکثریت مطلق آرا را به دست آورد و شاید می‌توانست کارهای بیشتری انجام دهد، به گونه‌ای که لازم نباشد، ما سی سال منتظر بمانیم تا تازه نشانه‌ها و تندیس‌های فرانکو از شهرها جمع شوند و یا قربانیان دیکتاتوری او اینک، یعنی ۳۰ سال پس از برافتادن این رژیم مشمول اعاده‌ی حیثبت شوند...

سوال:‌ خوزه‌ ساراماگو ( نویسنده رمان معروف کوری و برنده‌ نوبل ادبی) در مقدمه‌ای بر کتاب شما، آن را آموزه‌ای برای انسانیت و نیز گونه‌ای از نسیم تازه توصیف می‌کند که بر بی‌تفاوتی، سخره‌گرایی و ترس و جبون چیره می‌شود. با این همه، این سوال باقی است که چرا امروز هیچ تلخی بارزی از آن دوران در کلام و نگاه شما نیست و چگونه شما توانسته‌اید بر زخم‌ها و جراحت‌های آن دوران غلبه کنید؟

پاسخ: میل و کشش بیکران به زندگی و شوق زیستن با دیگران، من را به چنین کاری قادر کرده است.

سوال: (در این سن ۸۸ سالگی هم) شما دوباره عازم سفر به آمریکای لاتین هستید، برای پاسخگویی به دعوت چند دانشگاه. این همه انرژی را از کجا می‌آورید؟

پاسخ:‌ در دوران اسارت در زندان من آموخته‌ام که باید ذهن و جان را روشن و بیدار نگه داشت و برای ایده‌ها و آرمان‌هایت باید مبارزه کرد. و امروز هم من همچنان به این آموزه عمل می‌کنم.

دوستانی که به آلمانی آشنا هستند و مایلند متن کامل مصاحبه دی‌ ولت با مارکوس آنا را بخوانند، می‌توانند اینجا را کلیک کنند. من تا حد ممکن فرازهای آن را در ترجمه‌ بالا آورده‌ام. آشنایی من با آنا از خواندن برخی از شعرهای او به آلمانی است. شاید فیلم‌شدن خاطرات او توسط پدرو آلمادوار زمینه‌ی آشنایی با او را درایران را بیشتر فراهم آورد و از این رهگذر به ترجمه‌ی آثار او توجه نشان داده شود. شاید هم که اثری از او در ایران منتشر شده و من خبر ندارم.