24.4.08

سنگسار و گرانی و دروغ

چرا غرب فلسفه‌ وجود سنگ‌سار در قوانین جزایی ما را درک نمی‌کند؟ سنگسار این شانس را به مجرم می‌دهد که بتواند با فرار از چاله احتمالاً از خطر مرگ رهایی یابد، در حالی که اگر سنگسار را لغو کنیم، مجبوریم برای چنین مجرمانی حکم اعدام صادر کنیم که هیچ احتمالی برای زنده‌ماندنشان باقی نمی‌گذارد!

یک مقام وزارت خارجه‌ جمهوری اسلامی در گفتگو با کریستینه هوفمن، خبرنگار سابق روزنامه‌ی فرانکفورت آلگمانیه در ایران. به نقل از کتاب « در پشت حجاب ایران»

*****

بسیاری از گرانی‌ها به دلیل بی‌فرهنگی مردم است. مردم به زیاده‌طلبی عادت کرده‌اند، آنچه اسلام از قناعت مطرح می‌کرد کجا رفته است؟ ما هستیم که باید مردم را دعوت کنیم و بگوییم‌ ای مردم از زیاده‌طلبی دست بردارید. آیت‌الله مهدوی کنی

*****

ما حقوق ها را افزايش داديم و تا حدودي وضع مالي مردم بهتر شده ملا حظه کنيد که چگونه چند ميليون از خانواده ها (در نوزوز) به مسافرت رفته اند اين خود دليل بهبود وضع مالي مردم است که اين همه به مسافرت رفته اند. محمود احمدی نژاد

******

استفاده گسترده مردم از صد لیتر بنزین ویژه نوروز و افزایش مسافرت‌های نوروزی نشان می‌دهد که ما چه مردم فهیمی داریم. عبدالرحیم مشایی، معاون احمدی‌نژاد

*******

اگر واقعاً دولت بد عمل كرده و به مردم در اين ۳ سال بد گذشته، افزايش ۳۰ درصدى سفرهاى نوروزى مى تواند نشانه كاهش قدرت خريد و رفاه مردم باشد؟ داوودی، معاون اول احمدی‌نژاد

******

سند چشم انداز ۲۰ ساله برای دولت نهم امر ناچیزی است. باید به فکر برنامه ۵۰ ساله بود. کلهر، معاون دیگر احمدی‌نژاد

*******

هم آمریکا دروغ می‌گوید، هم جمهوری اسلامی، با یک تفاوت: آمریکا کوپن دروغگویی خود را برای چیزهای بزرگ هزینه می‌کند و جمهوری اسلامی اعتبارخبری خود را برای چیزهای کوچک ضایع می‌سازد.

حجت‌الاسلام زائری، خطیب معروف تهران

18.4.08

یک سالگرد، یک مناظره

امسال چهلمین سالگرد تحولاتی است که در آلمان، فرانسه و در خارج از این دو کشور مختصراً به «جنبش دانشجویی ۱۹۶۸» مشهور است. گرایش‌ها و مطالبات این جنبش به ساحت دانشگاه و مسائل دانشجویی محدود نماند و در بسیاری از مناسبات فرهنگی، سیاسی و حقوقی جامعه تاثیراتی شگرف بر جا گذاشت. تآثیر تحولات یادشده و پیامدهای‌ عینی و ذهنی آنها از محدوده‌ی اروپا هم فراتر رفت و جنبش دانشجویی، جوانان و روشنفکران کشورهایی مانند ایران نیز از آن برکنار نماندند.

از تظاهرات در برلین به هنگام سفر شاه به این شهر در سال ۱۹۶۷ و کشته‌شدن یک دانشجوی آلمانی در جریان این تظاهرات با گلوله‌ی پلیس به عنوان نقطه‌ی آغاز جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ آلمان یاد می‌شود

جنبش سال ۱۹۶۸ و سال‌های متعاقب آن در فرانسه و آلمان، به رغم روندها و پیامدهای مشترک، دارای زمینه‌های عینی و پس‌زمینه‌های تاریخی قسماً متفاوتی بودند. در هر دو کشور، جنبش یادشده به لحاظ نظری نیز، به اندیشه‌ها و اندیشه‌ورزان بعضاً متفاوتی متکی بود و آبشخور فکری لزوماً واحدی نداشت.

آثار هنری، تحقیقی، تاریخی و گاه‌شمارانه‌ای که جنبش ۱۹۶۸ موضوع محوری آنهاست و نیز ارزیابی‌ها از زمینه‌ها و پیامدهای این جنبش، بخش قطوری از پرونده مطالعات فرهنگی و علمی در دهه‌های گذشته را تشکیل می‌دهند. این پرونده هنوز هم گشوده است و ۴۰ سال پس از آن ماجرا، بحث در باره‌ی خوب و بد بروز آن و نیز تاثیرات و پیامدهایش پایان نگرفته است. زنده‌بودن بخش بزرگی از افراد شرکت‌کننده در آن تحولات که خود بعضاً به منتقد یا مخالف آن بدل شده‌اند نیز، به بحث‌ها و ارزیابی‌ها غنای بیشتری می‌بخشد. این نیز هست که در اروپا به محض بروز هر رویداد بزرگ اجتماعی و سیاسی، دوباره بحث تحولات و پیامدهای جنبش ۱۹۶۸ بالا می‌گیرد و سنجش نسبت رویدادهای جدید با آن جنبش، بررسی‌ها و ارزیابی‌های تازه‌ای را در پی می‌آورد.

لیبرالیزه‌ و دمکراتیزه‌کردن مناسبات سلسله‌مراتبی (هیرارشیک) در خانواده و مدرسه و کارگاه و در کل جامعه، اقتدارزدایی از مناسبات یادشده و اصلاحات متناسب با این درک و دریافت در سیستم حقوقی و کیفری، دسترس‌پذیرکردن فرهنگ برای بخش‌های وسیع‌تری از جامعه، قوت‌بخشیدن به جنبش فمینیستی و کمک به رهایی زنان از قیودات مردسالارانه، تابوزدایی از مناسبات جنسی و تاکید بیشتر بر حقوق اقلیت ها از مهاجران گرفته تا همجنس‌گرایان، وزن و اعتباربخشیدن به جنبش‌های مدنی و مبارزات خارج از پارلمان، گسترش و غنابخشیدن به جنبش صلح و مخالفت با جنگ که در آن زمان در کارزار گسترده علیه جنگ ویتنام بروز یافت و ... این‌ها دستاوردهایی هستند که موافقان جنبش ۱۹۶۸ بر‌ آنها تاکید دارند.

مخالفان یا از موضعی محافظه‌کارانه به نفی تمامی جنبش ۱۹۶۸ می‌پردازند و یا ضمن به رسمیت‌شناختن برخی از پیامدهای مثبت آن، نگاه و درک و دریافت این جنبش نسبت به مقوله‌ی قهر را قابل انتقاد می‌دانند. به باور این منتقدان، چه نگاه مثبت بخش‌هایی از این جنبش به مائو و چهره‌های مشابه و چه این واقعیت که بخشی از نیروی جنبش ۱۹۶۸ سال‌های بعدتر گروه‌های چریکی را بنیان گذاشتند و با زور اسلحه در صدد تغییر مناسبات اجتماعی برآمدند همه و همه به همین رابطه‌ی مبهم و غیرانتقادی جنبش یادشده با مقوله‌ی قهر برمی‌گردد.


دستکم بخشی از دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در اروپا نیز نقش نسبتاً فعالی در تحولات سال ۱۹۶۸داشته‌اند. این حضور بعداً به تاثیرگذاری معینی بر جنبش‌های درون ایران هم کشیده شد. ضمن این که هم قبلاً و هم اخیراً شماری از چهره‌های فعال در جنبش چریکی دهه‌ی پنجاه ایران، آن حرکت را هم عرض و متاثر از جنبش ۱۹۶۸ اروپا و رویکردها و بن‌مایه‌های فکری آن می‌دانند. به باور این‌ها، استناد به دلایل رایج، همچون بغض فروخورده‌ی ناشی از کودتای ۱۳۳۲، انسداد ساختار سیاسی در ایران محمدرضا شاهی، تاثیرپذیری غیرمستقیم جنبش‌های دانشجویی سکولار و مذهبی از سنت شیعه و شهادت و نیز الهام‌بخشی‌ جنبش چریکی کوبا و نهضت‌های مشابه نباید مانع از آن شود که تاثیر جنبش ۱۹۶۸ اروپا در برآمد جنبش چریکی ایران نادیده و یا کم‌اهمیت تلقی شود.


سال گذشته در جریان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه جنبش ۱۹۶۸ و پیامدهای آن به یکی از موضوعات کارزارهای انتخاباتی میان خانم سگولن رویال و نیکلا سارکوزی، یعنی دو رقیب اصلی این انتخابات، بدل شد. یکی از قول‌های سارکوزی این بود که می‌خواهد نقطه‌ پایانی بر فرهنگ و درک و دریافت‌های برآمده از تحولات ۱۹۶۸ بگذارد و خانم رویال هم در برابر، در موضع دفاع از شماری از دستاورهای آن جنبش قرار داشت. در باره‌ی برخی از جوانب تحولات ۱۹۶۸ و بحث‌های مربوط به آن ‌ اینجا و اینجا و اینجا نوشته‌ام.

بحث‌های پرحرارت یک مناظره

القصه، اینک که به ماه مه ۲۰۰۸ و ۴۰ سالگی رویدادهای مه ۱۹۶۸ نزدیک می‌شویم، بحث و گفتگو و سمینار و مناظره در باره‌ی آن جنبش و پیامدهای آن در آلمان و فرانسه رو اوج می‌رود و کمتر رسانه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که در این باره جستار و مقاله و مصاحبه و ویژه‌نامه انتشار ندهد و دائم به آن نپردازد.

در همین رابطه، پنجشنبه‌شب، ۱۷ آوریل، شبکه‌ی دوم تلویزیون آلمان (ZDF ) مناظره‌ای ترتیب داده بود میان ۶ نفر که هر کدام به نوعی با جنبش ۱۹۶۸ مخالف یا موافق بودند. یکی از این افراد تاریخدان نسبتاً سرشناسی (گوتس آلی) است که خود از فعالان جنبش ۱۹۶۸ بوده و اینک با انتشار دو کتاب به مخالفان آن بدل شده و با تاکید بر رگه‌های اقتدارگرایی در جنبش یادشده و مناسبات مبهمش با مقوله‌ی قهر، آن را با با جنبش جوانان آلمانی حامی نازی‌ها در اواخر دهه‌ی سی، همسان ارزیابی کرده است. آلی در مناظره‌ی دیشب نیز همین اتهام را علیه جنبش ۱۹۶۸ مطرح کرد و نگاه مثبت و ستاینده بخش‌هایی از این جنبش نسبت به مائو را نشانه‌ی تمایل آن به انقلاب قهرآمیز و دهن‌کجی‌اش به دولت حقوقی برآمده از انتخابات دمکراتیک معرفی نمود. او گفت که قابل قبول نیست که رهبران جنبش ۱۹۶۸ در آن سال‌ها از جنایاتی که در چین و در جریان انقلاب فرهنگی این کشور صورت گرفت بی‌خبر بوده باشند.

کلاوس پایمن، مدیر تئاتر معروف برلینر آنسمبل، که برشت آن را پایه‌گذاری کرده نیز در مناظره شبکه دوم تلویزیون آلمان شرکت داشت. پایمن اخیراً در ایران بود و نمایشنامه‌ی «ننه دلاور»برشت را با اعضای تئاتر برلین به روی صحنه برد. او در مناظره‌ی پنجشنبه‌شب با اتکا به تجربه شخصی خود از حضور در جنبش ۱۹۶۸، با شور و حرارت از آن دفاع می‌کرد. به گفته‌ی پایمن جنبش ۱۹۶۸ زمانی به وجود آمد که مقامات رژیم نازی سابق کماکان رشته‌های عمده‌ی قدرت را در آلمان پس از جنگ به دست داشتند، جنگ استعماری در ویتنام چهره‌ی کثیف خود را نمایش گذاشته بود و ده‌ها روشنفکر صاحب‌نام نیز در غرب خواهان عدالت و آزادی بیشتر در مناسبات سیاسی، حقوقی، فرهنگی و خارجی آمریکا و کشورهای اروپا بودند.

خانم یوتا دیتفورت نیز که متاثر از جنبش‌ ۱۹۶۸، بعدتر در بنیانگذاری حزب سبزهای آلمان شرکت داشت نیز یکی از مدعوین مناظره یادشده بود. او چند سال پیش حزب سبزها را به دلیل «راست‌روی» ترک کرد و اینک بیشتر به عنوان نویسنده و روزنامه‌نگار فعالیت دارد. دیتفورت اخیراً کتابی منتشر کرده است با عنوان «بیوگرافی اولریکه ماینهوف». ماینهوف همان زنی بود که به اتفاق آقای آندریاس بادر چند سالی پس از ۱۹۶۸ گروه مسلح بادر- ماینهوف ( ار آ اف/ فراکسیون ارتش سرخ) را در آلمان پایه گذاشت. این گروه تا سال ۱۹۹۸ به فعالیت ادامه داد و ترورهای متعددی در کارنامه آن ثبت است. ماینهوف اندکی در همان ابتدای تاسیس گروهش به اتفاق سه تن دیگر از رهبران این گروه دستگیر شد و بعدتر به نحوی مبهم در زندان خودکشی کرد. دیتفورت در کتاب خود چهره‌ی منفی‌یی از خانم ماینهوف ارائه نمی‌کند و تا حدودی تاکید دارد که برخوردهای خشن و نامنعطف پلیس و دستگاه قضایی آلمان در آن سال‌ها در گرویدن ماینهوف و همفکرانش به خشونت تاثیر عمده‌ای داشته‌اند.

دیتفورت در مناظره‌ی دیشب بر این نکته تاکید داشت که گرتس آلی با گذاشتن علامت تساوی میان جنبش جوانان و دانشجویان در سال ۱۹۶۸ با جنبش جوانان حامی نازی‌ها در سال‌های اواخر دهه‌ی چهل تنها به یک هدف خدمت می‌کند: نسبی‌کردن جنایات نازی‌ها و کاستن از قبح و نکبت این جنایات. سوال دیتفورت از گرتس این بود که چگونه می‌توان جنبشی را که در آن خون ازدماغ کسی جاری نشد همسان و هممان جنبش جوانان نازی ارزیابی کرد؟ برخورد فله‌ای به دوره‌های متفاوت جنبش ۱۹۶۸ و شعارها و راهکارهای آن و ندیدن نحله‌های فکری متفاوت در این جنبش که حتی پس از سربرآوردن ار آ اف هم اهداف خود را از طریق بسیج مدنی و بدون دستیازی به قهر دنبال می‌کرد، و نیز انتقاد و اعتراض بخش‌های چشمگیری از این جنبش به اقدام شوروی در تجاوز به چکسلواکی از نکاتی‌ دیگری بودند که دیتفورت گرتس آلی و بتینا رول را به نادیده‌گرفتن عمدی آن متهم ‌کرد.

حضور خانم بتینا رول در مناظره‌ی دیشب نکته‌ای قابل توجه بود. رول، دختر اولریکه ماینهوف (از بنیانگذاران گروه بادر- ماینهوف) است و طرفه این که سرسخت‌ترین مخالف جنبش ۱۹۶۸ در مناظره‌ی دیشب بود. او که خود روزنامه‌نگار است در سال‌های اخیر در نوشتارها و کتاب‌های خود کارزارهای گسترده‌ای علیه رهبران سبزها و برخی چهره‌های جنبش فمینیستی به راه انداخته و آنها را به داشتن نگاهی مثبت به قهر و مناسبات مردسالاری متهم کرده است. در مناظره‌ی دیشب هم او به سختی به خانم دیتفورت حمله کرد که شیوه‌ی او در تدوین و گزین‌کردن فاکت‌ها برای کتاب بیوگرافی‌ مادرش (اولریکه ماینهوف) در خدمت وجهه‌آرایی برای جنبش ۱۹۶۸ قرار گرفته است. اتهام اساسی خانم رول علیه جنبش ۱۹۶۸ این بود که در دوره‌ای که آلمان به لحاظ اقتصادی و اجتماعی کمترین مشکل را داشت سربرآورد و جز تباهی و انحطاط بر پرچم خود ننوشته بود. او شکل‌گیری گروه مسلح ار آ اف و ترورهای آن را سرنوشت محتوم و طبیعی جنبش یادشده و عدم موضع‌گیری آن نسبت به قهر دانست.

یکی از رهبران حزب‌ محافظه‌کار حاکم دمکرات مسیحی (حزب خانم مرکل، صدر اعظم آلمان) به نام فولکر کادوا نیز در مناظره‌ی دیشب شرکت داشت. گفتنی است که جنبش سال ۱۹۶۸ در حالی شکل گرفت که دمکرات‌ مسیحی‌ها دست بالا را در دولت آلمان داشتند و طبیعی بود که بخشی از اعتراض‌ها و انتقادهای آن جنبش متوجه این حزب و دولت برآمده از آن باشد. کاودا که سال ۱۹۶۸ دانشجویی محافظه‌کار بوده ضمن ستودن شور و حرارت سیاسی آن سال‌ها, جنبش سال ۱۹۶۸را به عدم موضع‌گیری در برابر قهر متهم کرد و گفت که تقسیم آلمان و تسلط یک رژیم دیکتاتوری بر شرق آلمان کوچکترین حساسیت و توجه‌ای در رهبران جنبش ۱۹۶۸ برنمی‌انگیخت.

هاینر برمر، چهره‌ی نام‌آشنای مطبوعات و رسانه‌های آلمان که در جنبش ۱۹۶۸ نقش فعالی داشت نیز در مناظره دیشب حاضر بود. به باور او به جنبش ۱۹۶۸ می‌توان انتقادهای متفاوتی وارد کرد، از جمله‌ نگاه مبهم آن نسبت به مقوله‌ی قهر. ولی این جنبش با همه‌ی عیب و نقص‌ها منشا تحولات مثبتی شد، به گونه‌ای که به قدرت رسیدن سوسیال‌دمکرات‌ها به رهبری ویلی برانت و تحولاتی که دولت او دامن زد تنها بر بستر زمینه‌های ذهنی و عینی که جنبش ۱۹۶۸ به وجود آورد ممکن شد. تاکید برمر در انتها این بود که جنبش ۱۹۶۸ را نه باید همچون برخی از هوادارن متعصبش به عرش اعلا برکشید و نه از آن همچون نیروهای راست و محافظه‌کار چهره‌ای خبیث و شیطانی ارائه کرد.

دوستانی که زبانی آلمانی می‌دانند می‌توانند نگاهی بیاندازند به ویدئوی آن مناظره. برای دوستانی هم که به این زبان مسلط نیستند دیدن برخی از صحنه‌های مناظره که شور و حرارت طرف‌های گفتگو را در برگرفته و مخالف‌خوانی‌ آنها علیه یکدیگر به اوج رسیده شاید غیرجالب نباشد.

15.4.08

زنان و سیاست؛ تفاوت‌ها میان "اندلس" و ایران

اسمش هست کارمه خاسون. ۳۷ سال دارد، هفت ماهه حامله‌ است، سابقه‌ای پاسفیستی دارد و از دیروز به عنوان اولین زن در تاریخ اسپانیا در رأس وزارت دفاع این کشور قرار گرفته. به همراه وزیر دفاع سابق که یک مرد است همان دیروز از ارتش سان دید. در عکس‌ها نشانی از عدم اعتماد به نفس درش دیده نمی‌شود. این که در مقام جدید چه کارنامه‌ای از خودش به جا گذارد باید منتظر ماند و دید.

خاسون دانش‌آموخته و پرفسور در رشته‌ی حقوق است. از سال ۱۹۹۴ عضو حزب سوسیالیست اسپانیاست. سال ۲۰۰۰ به نمایندگی مجلس انتخاب شد و از سال ۲۰۰۴ قائم مقام مجلس بود. ورودش به کابینه سوسیالیست آقای ساپاترو به سال گذشته برمی‌گردد. در آن زمان او وزیر مسکن شد و حالا با پیروزی مجدد حزب سوسیالیست در انتخابات ماه گذشته و ادامه‌ی صدارت آقای ساپاترو، مقام وزارت دفاع در کابینه‌ی جدید به خانم خاسون واگذار شده است. شاید بد نباشد اشاره شود که در دوره‌ی قبلی صدارت آقای ساپاترو، اسپانیا به لحاظ تحقق برابرحقوقی بیشتر میان زن و مرد، گام‌های بزرگی به جلو برداشت و نقش روحانیون مسیحی و تعالیم آنها در سیستم آموزشی این کشور نیز رو به کاهش رفت.

خبر انتصاب خاسون به وزارت دفاع و این واقعیت که اکثریت در کابینه‌ی جدید اسپانیا را زنان تشکیل می‌دهنداگر به گوش روحانیون ما برسد حتماً صدبار استغفرالله می‌فرستند. آخر، در مباحث مجلس خبرگان که دقیق بشوید می‌بینید یکی از دلایلی که در قانون اساسی ریاست جمهوری را تنها شایسته «رجل سیاسی» دانسته‌اند این بوده که زن سیاستمدار زمانی که حامله بشود از عهده انجام کارهایش برنمی‌آید و مملکت را آب می‌برد!!!

دیروز، یعنی در همان روزی که خاسون به عنوان جوانترین عضو کابینه و در اوج حاملگی به مقام وزارت دفاع اسپانیا رسید و با شکمی‌ برآمده، اما با ابهت، از دسته‌جات ارتش اسپانیا سان دید، خانم شیرین عبادی از تهدید به مرگ‌شدن خود در ایران خبر داد و در تهران نیز اعلام شد که زينب پيغمبرزاده، دانشجوی رشته جامعه شناسی و از فعالان حقوق زنان و کمپین یک میلیون امضا به دو سال حبس تعليقی محکوم شده است. روحانیون حاکم بر ایران دلشان خوش است که روزی روزگاری لشکر اسلام تمدن و فرهنگ را به اندلس برده و قس علیهذا. ولی خوب، کاش حالا به وضع زنان در اندلس نظری می‌انداختند و با فراتر رفتن از افکار فقهی کج و کوله‌ای که با روح و نیاز زمان تناسبی ندارد از عناد و سرسختی در برابر مطالبات جنبش زنان ایران کمی دست می‌کشیدند و راه را باز می‌کردند تا بخشی از حقوق زنان اندلس در ایران نیز جاری و ساری شود.


11.4.08

شورش برای غذا، رقابت بر سر آهن قراضه و کاغذ باطله

اگر هائیتی و مصر هم جزیی از چین بودند!!

نه، این عکس‌ها، همانطور که در نگاه اول هم معلوم است، مربوط به جنگ و زد و خورد برای آزادی بیان و مطبوعات یا ناشی از اختلاف بر سر نتیجه‌ی انتخابات نیستند، بلکه این معده‌های خالی است که مردم را به خیابان‌ها کشانده. این روزها تا بخواهی خبر المپیک و تبت و مسُله حمل مشعل و این چیزها در صدر رسانه‌های غربی است، که البته به جای خودش باید بهش پرداخته شود. منتهی صدها میلیون نفر در سراسر جهان به خاطر گران‌شدن مواد غذایی با مشکل اساسی مواجه‌اند و گرسنگی به قول رئیس برنامه غذایی سازمان ملل با چهره‌ای جدید علیه بشریت به میدان آمده، ولی یک دهم موضوع تبت هم در رسانه‌ها به این مسئله پرداخته نمی‌شود. این را می‌گویند برخورد گزینشی. به عبارت دیگر، مسئله تبت که واقعاً مسئله هم هست، در عین حال حربه‌ای شده در دست غرب که سر به سر چین ( قدرت در حال برآمدن)‌ بگذارد. و خوب در چنین شرایطی معلوم است که رنج و مصیبت مردم مصر و هائیتی و اندونزی و ...، به خصوص که دولت‌های غربگرا هم در آنها سر کار باشند، چندان اهمیتی در رسانه‌های بزرگ نمی‌یابند.

عکس از هائیتی و مربوط به روز قبل است. ولی مسئله تنها به هائیتی محدود نیست، گرانی‌ و کمبود مواد غذایی و از جمله برنج در دنیا باعث شده که این روزها در بسیاری از کشورهایی که برنج از مواد غذایی اصلی آنهاست ( از مصر و اندونزی و فیلییپین گرفته تا کامرون و بورکینافاسو و شمار دیگری از کشورهای آسیا و آفریقا) به خصوص اقشار فرودست جامعه در تامین حداقل مواد غذایی‌اشان عاجز باشند.

برنج تا همین چند ماه پیش در بازارهای جهانی تنی حداکثر ۳۰۰ دلار دلار معامله می‌شد، ولی حالا به تنی ۵۰۰ دلار رسیده. سودآور بودن کشت ذرت و تورتیلا و نیشکر برای تولید سوخت گیاهی (بیواتانول) که روز به روز مصرفش در غرب رو به افزایش هست، افزایش سطح رفاه در چین و هند و بالارفتن تقاضا برای مواد غذایی، خشکسالی و استفاده نادرست از زمین‌های زراعی و نیز سلطه‌ی دلال‌ها بر بازار مواد غذایی گرانی کم سابقه را در مورد برنج و بخش دیگری از مواد غذایی به وجود آورده اند و میلیون‌ها نفر را با مشکل تغذیه حداقلی مواجه کرده‌اند. دومین و سومین صادرکنندگان عمده‌ی برنج در دنیا یعنی ویتنام و هند صادرات برنج را به سبب کمبود محصول و نیاز داخلی کاهش داده‌اند و یا به کل متوقف کرد‌ه‌اند. ولی خوب،‌در این میان اعمال تحریم علیه ایران، حداقل در زمینه‌ی آسیب ندیدن مردم ما از بحران برنج نتیجه‌ی مثبتی به بار آورده است!

ایران، در سال گذشته، از بیم گسترش تحریم‌های بین‌المللی، به اندازه سه سال برنج خریده و ذخیره کرده است. شاید به همین دلیل است که نرخ تضمینی خرید برنج از کشاورزان، نسبت به دو سال گذشته تنها ۸ درصد و نرخ خرده فروشی در بازار، ظرف ۴ ماه اخیر، تنها ۱۰ درصد بالا رفته.

مردم ما سالانه چیزی در حدود ۲ میلیون تا ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تن برنج مصرف می‌کنند، یعنی یک دویستم تولید برنج در جهان. از این مقدار حدود یک‌ میلیون و ۴۰۰ هزار تن از آن را تولید داخلی تامین می‌کنه . به عبارت دیگه ایران مجبوره سالانه بین ۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیون تن برنج وارد کند. اما در سال گذشته ۲ میلیون تن برنج خارجی وارد کشور شده و فعلاً تا اطلاع ثانوی شاید بحران بازار برنج اثرات چندانی بر ایران نگذارد، هر چند که تحریم‌ها در سایر عرصه‌ها تاثیرات منفی خودشان را دارند و بسیاری از مردم در تامین اولیه‌ زندگی خود بیش از پیش با مشکل مواجه شده‌اند.

القصه بالاگرفتن بحران کم‌سابقه‌ در نظام مالی و بانکی جهان که هنوز هم اوج خود را طی نکرده و اثرات مخرب و پردامنه‌ای بر اقتصاد جهان گذاشته و می‌گذارد و نیز بحران مواد غذایی بار دیگر نشانگر این هستند که اقتصاد بازار را بر خلاف‌ افکار نئولیبرالی‌ نمی‌توان به حال خود رها کرد و دائماً خواهان کمترشدن نقش دخالتگرانه و تنظیم‌کننده‌ی دولت‌ها شد. در همین هفته‌های اخیر برای مقابله با بحران ورشکستگی بانک‌ها، نئولیبرال ها اولین کسانی بوده‌اند که خواهان دخالت دولت و کمک‌های مالی آن به بانک‌های بحران‌زده شده‌اند. یعنی از نظر آنها مداخله‌ی دولت خوب است ولی فقط آنجا که باید مثل نجات غریق برای نجات سرمایه‌های ورشکسته وارد عمل شود و لاغیر! بحران‌های کنونی به رغم ضرر و زیانشان این سویه مثبت‌ را هم داشته‌اند که ماهیت و پیامد این گونه‌ تئوری ها را بیشتر برملا می‌کنند.

کشتگان مواد خام، کشتگان آهن قراضه

واقعیت این است که قیمت مواد خام از غذایی و غیرغذایی در این یکی دو سه سال اخیر حسابی رو به افزایش بوده. به سبب بالا رفتن مصرف فولاد و سایر ترکیب‌های فلزی در دنیا (‌ از جمله به خاطر رشد اقتصادی چین و هند و ...) آهن قراضه که تا دو سال پیش چندان کالای با ارزشی نبود، این روزها کلی ارج و قرب پیدا کرده و قیمتش در بازارهای بین‌المللی چندین و چند برابر شده. همین امر باعث شده که دزدی آهن قراضه حتی در کشورهای غربی هم جز صدرنشینان فهرست انواع دزدی ها باشد. اخیراً در نزدیکی پراگ یک سالن مخروبه‌ی قدیمی بر سر ۴، ۵ تا دزد خراب شد و آنها را کشت. جریان از این قرار بود که این دزدها شب رفته بودند آهن‌های به کار رفته در ساختمان رو بیرون بکشند، ولی از حرص زیاد، فولاد یکی از ستون‌های اصلی سالن را هم بریده بودند و قصد بیرون آوردنش را داشتند که ساختمان به نوسان می‌افتد و فرومی‌ریزد و باقی قضایا.

دعوا بر سر کاغذ باطله‌ی خانه‌ی ما

هفته‌ی گذشته جلوی در خونه‌امون یک دفعه دو یا سه تا سطل بزرگ گذاشته بودند مال چند شرکت مختلف با کاغذی حاوی این خواهش که «لطفاً کاغذهای باطله‌ی خودتان را در این سطل بریزید، ما با کمال میل آنها را حمل می‌کنیم». بعدکه یک خرده ماجرا را دنبال کردم ، متوجه شدم که جمع کردن کاغذ که یکی دو دهه ی گذشته کار سختی بود برای شهرداری‌ها و عمدتاً هم‌ برای حفاظت از محیط زیست انجام می‌شد، حالا به چنان تجارت پر رونقی بدل شده که شرکت‌های خصوصی هم واردش شده اند و به سختی با هم رقابت می کنند. ماجرا از این قرار است که از کاغذ باطله خیلی راحت‌تر از چوب می‌توان کاغذ تهیه کرد. قیمت چوب هم مثل قیمت برنج رفته بالا، ضمن این که برای تهیه‌ی کاغذ از چوب دو برابر کاغذ باطله باید انرژی مصرف کرد. به همین خاطر، کاغذ باطله رفته تو بورس، آن هم در کشوری مثل آلمان که چهارمین مصرف‌کننده‌ی کاغذ در دنیاست و مصرف سرانه‌ از ۲۰۰ کیلو در سال هم فراتر می‌رود. خلاصه دعوای بین شهرداری‌ و شرکت‌های خصوصی در مورد این چه کسی حق جمع‌کردن کاغذهای باطله را دارد و نیز شکایت مردم از تجمع چندین و چند سطل در برابر خانه‌اشان کار را به دادگاه کشانده و دادگاه هم در اولین حکمش گفته که فعلاً‌ همه جمع‌آوزی کاغذ را متوقف کنند تا ما بعد تصمیم بگیریم که کی ذیصلاح است.